آخرین خبر

همراه با آقای خاطره‌ساز از “بچه‌های آلپ” تا “آژانس شیشه‌ای”

خبرگزاری آوای ایرانیان: کسی که روزی یکی از پرکارترین موسیقیدانان ایرانی محسوب می شد و با خلق آهنگ آثار ماندگار سینمایی و انیمیشنی موجب ماندگار آن آثار در اذهان مخاطبان شد این روزها در خانه نشسته است و در گفتگویی از دلایل خانه نشینی خود گفته است.

به گزارش آوای ایرانیان، تصویری بودن موسیقی یکی از ویژگی های شاخص مجید انتظامی برای نوشتن موسیقی ها متن فیلمهایش به شمار می رود..وی شخصیت ناآرم ،صبور و جستجوگر دارد و برساختن یک موسیقی فیلم روزها و شاید ماهها خود را سرگرم مطالعه و تحقیق کند و به یقین همین خصلت است که اکنون از کارهای وی به عنوان آثار ماندگار در عرصه موسیقی متن فیلم در سینما نام برده می شود.انتظامی در سال های اخیر به سمفونی های سفارشی روی آورده است.بسیاری اعتقاد دارند که این هنرمند با در همان حوزه موسیقی فیلم فعالیت می کرد؛تاثیر گذار تر بود.اما خود انتظامی در پاسخ به این پرسش از هزینه های زندگی می گوید و از ورود دستگاههای سینتی سایزر که منجر به کم شدن فعالیت های آهنگسازان فیلم کهنه کار و به روی کار آمدن نسل دیگر از آهنگسازان شده است. وی در یک خانواده هنر دوست متولد شد و فرزند عزت الله انتظامی بازیگر سینما و تاتر،متولد سال ۱۳۲۶ در تهران است.وی از همان دوران کودکی با همراه دو برادرش به تحصیل موسقی پرداخت و سپس برای ادامه تحصیل به کشور آلمان سفر کرد و در کنسرواتوار برلین نزد اساتیدی همچون کارل اشتاین به تحصیل موسیقی ادامه داد و در طول این مدت با ارکستر سمفونیک برلین و ارکستر فلارمونیک آلمان همکاری داشت.وی در سال ۱۳۵۳ به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران و هنرستان عالی موسیقی به تدریس پرداخت و در سال ۱۳۵۷ با ساخت موسیقی متن فیلم سفر سنگ ساخته مسعود کیمیایی وارد دنیای موسیقی سینما شد.وی تا امروز جوایز متعددی را از جشنواره های داخلی دریافت کرده است.در سال های پس از انقلاب،وی را می توان از فعال ترین آهنگسازان در زمینه موسیقی فیلم لقب داد که بیشتر آثار او در یاد و خاطر همه ما باقی مانده است.از سردار جنگل،ترن و روز واقعه گرفته تا بوی پیراهن یوسف،از کرخه تا راین،آژانس شیشه ای و در این اواخر هم دوئل!با مجید انتظامی گفت وگویی کرده ایم که می خوانید:

مجید انتظامی

* زمانی که از آلمان برگشتید وارد ارکستر سمفونیک شده و در هنرستان موسیقی به تدریس موسیقی مشغول شدید؛اما در همان اوایل شما به آهنگسازی فیلم روی آوردید و برای انیمیشن “زال و سیمرغ”موسیقی نوشتید.چه شد که یکدفعه این کار را شروع کردید؟

-وقتی از آلمان به تهران برگشتم،وارد ارکستر سمفونیک تهران شدم و در هنرستان موسیقی تدریس می کردم و پس از انقلاب تعدادی از نوازندگان غیرایرانی ارکستر سمفونیک ایران را ترک کردند و در نتیجه این ارکستر تا مدتی به حالت نیمه تعطیل درآمد و به سبب نداشتن نوازنده قادر به اجرای قطعات نبود.من نیز به سبب مسایل خانوادگی و با هدف بروز دادن هیجانات درونی،همه تلاشم این بود تا به نوعی از راه دیگری بتوانم قطعات تازه ای بسازم و راکد نمانم.بنابراین،به طور خیلی اتفاقی یک روز با دوست عزیزم،احمدرضا احمدی که در آن زمان رییس بخش موسیقی کانون پرورش فکری کودکان بود،برخورد کردم.در آن زمان در شرایط نامناسبی بودم که نه با تالار وحدت همکاری می کردم و نه با هنرستان موسیقی!متاسفانه در آن زمان همه چیز مانند زنجیری به هم بافته شده بود و فضا به مانند الان شدت باند بازی بود و اگر در زمره حلقه های آن قرار نمی گرفتید به طریقی به حاشیه رانده می شدید.این دیدار،زمینه همکاری مرا با کانون پرورش فکری در کنار آقایان روشن روان و شهبازیان فراهم کرد و قرار شد تا بر روی اشعار چند شاعر،از جمله فروغ فرخزاد ملودی بنویسم و خوشبختانه مورد پذیرش قرار گرفت و در مجموع سه کاست شد.پس از آن،انیمیشنی از اکبر صادقی را در اختیارم قرار دادند و از من خواستند تا برای آن موسیقی بسازم و با وجود اینکه تا آن روز چنین کاری را انجام نداده بودم؛اما کار قابل قبولی شد.در آن زمان آهنگسازی برای فیلم بیشتر بر مبنای ترانه بود و تنها برخی از آهنگسازان بدون ترانه آهنگ می ساختند.

مجید انتظامی.jpg3

*البته موسیقی “زال و سیمرغ” برای انیمشن “بچه های آلپ” و “مجموعه تلویزیونی “مارکوپولو” نیز استفاده شد!

– موسیقی زال و سیمرغ در واقع متعلق به انیمیشنی به همان نام از اکبر صادقی در زمان پیش از انقلاب بود و این اثر نخستین اثر موسیقایی بود که برای تصویر نوشتم.پس از انقلاب،تلویزیون دو مجموعه به نام های بچه های آلپ و مارکوپولو پخش می کرد.من هنوز هم به درستی نمی دانم که چرا تیتراژهای اصلی آنها را عوض کرده بودند و زال و سیمرغ را روی آن قرار داده بودند.حدس می زنم که تیتراژهای این دو احتمالاً با صدای زنی اجرا شده که برای پخش در تلویزیون مناسب نبوده است؛اما این موسیقی از کجا و به چه صورت به تلویریون راه یافته بود را نمی دانم.
بچه های مدرسه آلپ

*اگر بخواهیم دوره های کاری شما تقسیم بندی کنیم،در دهه ۶۰ آثاری همچون بای سیکل ران را می بینیم،در دهه ۷۰ نیز آثار درجه یکی مانند از کرخه تا راین،بوی پیراهن یوسف یا آژانس شیشه ای به چشم می خورد.همچنین در دهه ۷۰ آثاری مانند طبل بزرگ ،دوئل و همچنین چند سمفونی را در کارنامه خود دارید.این طور برداشت می شود که شما در این دهه اخیر بیشتر به سراغ آثار مناسبتی رفتید…

-موسیقی از کرخه تا راین یک موسیقی ملودرام است که برای بسیاری مورد بحث بوده است ؛چرا که خیلی معتقدند که موسیقی اصلاً نباید به وضوح شنیده شود.موسیقی دوئل نیز از بهترین کارهایی است که من ارائه داده ام؛چرا که موسیقی این فیلم بیشتر توضیح فضا و رنگ فیلم می پرداخته است و تنها لحظات کوتاهی تمی با کمانچه اجرا شد؛این بدان معناست که موسیقی فیلم “دوئل” به کارگردانی احمدرضا درویش به طور کامل با موسیقی “از کرخه تا راین” از نظر علمی،فضا،محتوا و غیره متفاوت است.شاید دوئل آن جایگاهی را که در میان مخاطبان باید به دست می آورد،نتوانست نسبت به ” کرخه تا راین” به دست آورد.دوئل فیلمی بود سراسر اکشن؛اما از کرخه تا راین بیشتر حالت روایتی و دراماتیک داشت و مردم ما نیز ذاتاً داستان و غم را دوست دارند.استفاده از سازهایی مانند گیتار الکترونیک و چند ساز دیگر که تا آن زمان برخوردی خوبی با آنها نمی شد به کمک فیلم آمده و فضای آن را فضای شیک اروپایی کرده است.بنابراین،همه این عوامل دست به دست هم دادند تا موسیقی فیلم از کرخه تا راین در میان مردم جایگاهی را بیابد که تا امروز هم حفظ شده است.اینکه گفته می شود که من در دهه اخیر کمی افت کرده ام ،باید بگویم که شغل موسیقیدان مانند یک کشتی گیر نیست که امروز با نیروی بیشتری به میدان بیاید و قهرمان شود و روزهای بعد این اتفاق نیفتد و کارشناسان این ناموفقیت شما را به افت عضله وغیره تفسیر کنند.آهنگسازی شغلی است که شما با آن هر روز بزرگ تر می شوید و در این راه بسیار مهم است که اجتماع خود را به خوبی بشناسید و از سواد موسیقی بسیار بالایی برخوردار باشید تا بتوانید در این مسیر کار کنید.

مجید انتظامی.jpg4

* همانگونه که می دانید قبل از انقلاب موضوعی به اسم موسیقی فیلم وجود نداشت و کارگردانان از ترانه و کلام به موسیقی فیلم خود استفاده می کردند که بیشتر جنبه ابزاری داشت تا کاربردی!شما به عنوان موسیقیدان این سنت را شکستید و از کلام برای موسیقی فیلم هایی که به شما سپرده می شد کمتراستفاده کرده اید،چرا؟

– از همان روزهای ابتدای کارم بر این باور بوده ام که موسیقی می تواند به اندازه کافی گویا باشد که نیاز به تعریف کردن کسی ندارد.با این حال باید به سلیقه های مختلف و محتوای فیلم ها توجه داشت و با توجه به آنها موسیقی نوشت و من همیشه گفته ام که موسیقی خود باید آن قدر گویا بوده که بدون خواننده هم چیزی کم نداشته باشد.نکته جالب اینکه ما ایرانیان از قصه خوشمان می آید و این موضوع شاید دلیلی تاریخی داشته باشد.موسیقی هم می تواند حالت قصه داشته باشد و ما این حالت را دوست داریم.من در آثارم گاهی از خواننده نیز بهره گرفته ام؛اما حضور او پررنگ تر از حضور سازها نبوده است و این حضور بیشتر به خاطر این است که ارتباط بهتری با شنونده ایرانی داشته باشم و به کارهایم تنوع بدهم.

*بسیاری از کارشناسان موسیقی فیلم بر این باورند که موسیقی فیلم زمانی حق مطلب را ادا می کند که در فیلم به روشنی شنیده نشود و در واقع بخشی از تصویر به شمار آید؛اما شما در آثار مهم خود مانند از کرخه تا راین،آژانس شیشه ای،بوی پیراهن یوسف و…به گونه ای کار کرده اید که حتی شنونده غیرکارشناس هم می تواند از شنیدن این موسیقی جدا از فیلم لذت ببرد…

مجید انتظامی 1

-اگر پذیرفته ایم که هنر فیلمسازی و سینما متعلق به کشورهای مترقی بوده و ما با نگرش به این فیلم ها کار می کنیم باید به این نکته هم توجه کنیم که هم اکنون کارگردان ما به آثار کارگردانان خارجی توجه دارند و موسیقیدان ما و سایر عوامل فیلم نیز به همتای خارجی خود!برای پاسخ به این پرسش در ابتدا باید ببینیم که فیلم ها چه نوعی هستند؛برخی از فیلم ها زیاد ملودیک نیستند و در آنها در هیچ زمینه ای اغراق نمی شود.به عقیده کارگردان در این نوع از فیلم ها نباید موسیقی شنیده شود و حتی گاه صورت بازیگرانش نیز باید در فیلم حل شده و در هیچ زمینه ای اغراق صورت نگیرد.برای نمونه،می توان به برخی فیلم های تجربی اشاره کرد که موسیقی فیلم نداشته و تنها با افکت های طبیعی هماهنگ می شود.گروه دیگری از فیلم ها در زمره فیلم های ملودیکی قرار می گیرند که موسیقی آنچنان با داستان فیلم عجین شده که انگار داستانی را روایت می کند مانند فیلم داستان عشق یا همانlove story،دکتر ژیواگو وروزی روزگاری آمریکا،محمد رسول الله و غیره نیز هستند و موسیقی آنها جزو موسیقی های ماندگار دنیا شده است.اگر حضور پررنگ موسیقی در فیلم زیان آور است،پس چرا موسیقی این آثار ماندگار شده اند؟!پس می توان نتیجه گرفت که فضای موسیقی هر فیلم بسته به محتوا،فرم،نظر کارگردان و غیره تغییر خواهد کرد.این بدان معناست که برخی فیلم ها موسیقی می طلبند و برخی هم باید بدون موسیقی جالب ترند!همه اینها بستگی به دیدگاه کارگردان و نوع فیلم دارد.فیلم هایی که هم شما نام بردید،از داستان هایی است که موسیقی خود یک پایه فیلم است و اگر نباشد انگار که فیلم چیزی کم دارد.

*اگر نگاهی کلی به فعالیت های شما تا امروز بیندازیم،می بینیم که شما از آواهای عرفانی و روحانی در آثارتان به خوبی استفاده کرده اید و مخاطب هم این را پذیرفته است.استفاده از این ملودی ها به چه دلیل بوده است؟

– اگر فیلمی را به منظور تهیه موسیقی برای آهنگساز می آورند،وظیفه آهنگساز این است که دست کم درباره زمان و مکان آن اثری که به وی سپرده شده مطالعه ای انجام دهد تا بتواند کار قابل قبولی را ارائه دهد.استفاده از آواهای خاص،مانند آواهای عرفانی به فیلم بستگی دارد.گاهی آوای انسانی نزدیک ترین صدا به آدمی بوده و مردم ما نیز بیشترین ارتباط را با صداهای انسانی برقرار می کنند.مانند همان سوتی که در موسیقی فیلم از کرخه تا راین انتخاب کرده بودم،نزدیک ترین صدا به حنجره آدمی است و هر کسی هم آن را دارد.به نظر من همیشه همه چیز می تواند بسیار بهتر از این که هست باشد و به یقین اگر امروز بخواهم برای از کرخه تا راین یا بوی پیراهن یوسف موسیقی بسازم،کار متفاوتی ارائه خواهم داد.چون با توجه به شرایط زندگی،سن و سال و غیره نگاهم عوض شده است؛از طرفی از نظر شخصیتی همواره از پیرامون خود ناراضی هستم و این نارضایتی را در قطعاتی که ساخته ام،کاملاً می توان حس کرد و این گاهی با صدای سوت بوده(از کرخه تا راین)و گاه با صدای فریادهایی که به صورت آواهای کرالی که از دهان زن و مرد بیرون می آید(فیلم بوی پیراهن یوسف).

مجید انتظامی 2

*یعنی از فضای موسیقی ناراضی هستید یا در ذات،خود را هنرمندی ناراضی به شمار می آورید؟

– به نظر من موسیقیدانان بسیار جای اعتراض دارند؛چرا که در همه شرایط مانند جبهه و جنگ،رویدادهای تاریخی وغیره حضور مداوم و مثمرثمر داشته اند و در همه شرایط کنسرت برگزار کرده اند تا به همگان بگویند که موسیقی هنری است که می توان از آن در راه تعالی انسان و اهداف گرانمایه استفاده کرد.موسیقی مانند دانشگاهی است که به انسان آموزش های ویژه ای می دهد و حتی استعداد این را دارد که انسان را به عرفان نزدیک کند…بنابراین،مانند سایر هنرها یک هدیه خدایی بوده است .با این حال و بهتر است بگویم که متأسفانه در این سرزمین هنوز هنر موسیقی جایگاه مشخصی ندارد و موسیقیدانان ما از حق و حقوق واقعی خود برخوردار نیستند.همه هنرهای ما به جز موسیقی از پیشرفت نسبی خوبی برخوردار شدند و جایگاه آنها در کشور تعریف شد؛اما متاسفانه هنوز دلسوز واقعی که از موسیقی حمایت و از موسیقیدانان دفاع کند،وجود ندارد.امروز وقت آن است که مسئولان فرهنگی کشور نگرش دیگری به موسیقی داشته باشند.ما کمبودهای فراوانی در ایران از جمله کمبود سالن مناسب برای اجرای کنسرت داریم.چون نه تنها به آن بهاء داده نمی شود؛بلکه کسی هم این مسئله را پیگیری نمی کند.علاوه بر آن،هنوز فضا برای اجرهای صحنه ای مهیا نیست و کسی که می خواهد کنسرت دهد باید به سراغ افراد گوناگونی برود تا بتواند یک شب برنامه اجرا کند.در بیشتر دانشگاه های ما رشته موسیقی تدریس می شود و سالانه فارغ التحصیلان بسیاری از این دانشگاه ها وارد بازار کار می شوند؛اما تقریباً هیچ کاری برای آنان وجود ندارد.به هر حال،اگر پیشرفتی هم در زمینه موسیقی صورت می گیرد به همت و تلاش فراوان اهالی موسیقی است.

*یکی دیگر از ویژگی های آهنگسازی شما استفاده از ملودی هایی است که برای مخاطب حالت خاطره انگیز دارد؛با این حال چرا تم و ملودی های سمفونی های شما مانند موسیقی متن فیلم های از کرخه تا راین و بوی پیراهن یوسف و…ماندگار نشد؟

-من همواره می کوشم تا از ملودی هایی استفاده کنم که دارای فواصل موسیقایی نزدیک به هم هستند و با یکی دوبار شنیدن بتوان آنها را به خاطر سپرد.اینکه برای بیشتر افراد سوال است که چرا سمفونی های بزرگی مانند ایثار نتوانسته آن جایگاهی را که از کرخه تا راین در میان مخاطبان پیدا کرده را بیابد.این شاید به سبب کوتاه بودن تم فیلم از کرخه تا راین بوده و دیگر اینکه این ملودی متعلق به موسیقی فیلم است و توانسته با کمک دیالوگ ها و سایر عوامل ساختاری فیلم خود را نشان دهد.همچنین پخش مکرر آن سبب ماندگاریش در ذهن شنونده می شود؛اما سمفونی ایثار یک قطعه یک ساعته بوده و حفظ آن برای شنونده دشواراست و به ویژه اینکه به طور مکرر هم از صدا و سیما پخش نمی شود.ساختار یک سمفونی به گونه ای است که دارای پیچیدگی هایی بوده که برای شنونده عام چندان لذتبخش نیست.هچنین موسیقی از کرخه تا راین برای فضاهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفته و مخاطبان آن به مرور بیشتر شده است؛این در حالی است که برای نمونه،استفاده چندانی برای موسیقی ایثار یا خرمشهر نشده است.

*استفاده از موسیقی نواحی مختلف در فیلم های متفاوت از دیگر ویژگی های آهنگسازی مجید انتظامی است؛به گونه ای که این ویژگی در فیلم بای سیکل ران به روشنی مشهود است.آشنایی شما از موسیقی بومی و نواحی مختلف تا چه اندازه است؟

-کسی که موسیقی فیلم کار می کند،به یقین باید به جغرافیای موسیقی کشور خود کاملاً آشنا باشد و حتی به جغرافیای موسیقی کشورهای دنیا.من نمی توانم ادعا کنم که آگاهی دقیق درباره جغرافیای موسیقایی ایران و دیگر کشورها دارم.اما در حد عام می توانم تفاوت موسیقی خراسان با موسیقی گنبد را تشخیص بدهم.البته این توان تشخیص به راحتی به دست نیامده است و به فراخور یک اثر سینمایی به مناطق مختلف سفر می کنم و کتاب و آثار موسیقایی را درباره آن منطقه مورد مطالعه قرار می دهم.آَشنایی با فرهنگ کاربردی موسیقی مناطق مختلف از دیگر مواردی است که آهنگساز باید آن را بداند و به تناسب نیاز از آن استفاده کند.به طور کلی یک آهنگساز اگر به ارائه یک اثر ماندگار و شیوا فکر می کند باید از اطلاع مفیدی از شرایط مکان و زمان فیلم و محتوای آن داشته باشد.

مجید انتظامی

*در حال حاضر طیف وسیعی از موسیقیدان ها نسبت به موسیقی و چگونگی اجرای آن پس از انقلاب گله مند هستند؛به گونه ای که خود شما در همین مصاحبه اشاره ای کوتاه به نارضایتی خود از وضعیت هنر موسیقی در حال حاضر کردید و اینکه تکلیف آن هنوز مشخص نیست!به نظر شما چه تفاوتی میان موسیقی پیش از انقلاب و پس از انقلاب است ؟

-پیش از انقلاب موسیقی ملی ما جایگاه خود را داشت و در جشن هنر شیراز و جشن های مختلف موسیقی های خوبی اجرا می شد؛اما با تمام اینها،باز هم به موسیقی پاپ بهای بیشتری داده می شد.پس از انقلاب ورق به طورکامل برگشت و مسئولان به موسیقی سنگین و سنتی بهای بیشتری دادند و نمی خواستند آثار پس از انقلاب رنگ و بوی آن دوران و به نوعی ادامه دهنده آثار دوران گذشته باشد؛به همین سبب تا دو دهه تلاش فراوانی کردند تا جلوی موسیقی عامیانه و به ویژه موسیقی پاپ را گرفته شود.این برخورد نتیجه ای منفی داد و منجر به گرایش مردم به سوی ماهواره و موسیقی لس آنجلسی شد؛در این شرایط مسئولان به فکر ارائه آثاری مشابه آثار و صداهای لس آنجلسی شدند با این تفاوت که لس آنجلسی ها تجربه این تولیدات را از گذشته ای دور داشتند و امروز با امکانات پیشرفته تری آثار موسیقی را ضبط می کنند.در عین حال چیزی هم برای آنها ممنوع نبود؛اما ما نه آن تجربه و امکانات را داشتیم و نه موسیقی که تولید کردیم توانست آن جایگاه را پیدا کند.علاوه بر آن از زمانی که موسیقی هم مانند سایر چیزها به دست بخش خصوصی افتاد،وضعش بدتر هم شد.چون این بخش برای جذب مخاطب بیشتر و صرف هزینه کمتر،می کوشد تا سطح کار خود را پایین تر بیاورد.یعنی مخاطب گاه حوصله تفکر و شنیدن موسیقی سنگین را ندارد و ترجیح می دهد تا موسیقی عامیانه ای را گوش دهد که به گوشش آشنا باشد.این در حالی است برای تهیه موسیقی علمی نیازمند صرف زمان و هزینه بسیار هستیم که برای بخش خصوصی مقرون به صرفه نیست و کمتر هم از سوی مخاطب عام مورد استقبال قرار می گیرد. همچنین پس از انقلاب یکسری تکنسین کامپیوتر به وجود آمدند که به واسطه دانش مامپیوتری خود به تولید موسیقی های کامپیوتری روی آورده اند و بی آنکه از موسیقی چیزی بدانند!بخش خصوصی نیز بیشتر به سراغ آنها رفت و خواهد رفت.چون می داند که با کمترین هزینه و بیشترین سرعت به نتیجه دلخواه خواهد رسید و البته به نظر من باید به سلیقه همه نسل ها و طیف ها پاسخ داده شود.همچنین موسیقی اصیل نیازمند حمایت دولتی است و باید سازمان هایی مانند صدا و سیما روی آن فرهنگ سازی کنند تا این نوع موسیقی که جزء میراث فرهنگی ما به شمار می رود برای نسل های بعدی بیگانه به نظر نرسد.

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “همراه با آقای خاطره‌ساز از “بچه‌های آلپ” تا “آژانس شیشه‌ای””

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید