آخرین خبر

رضا مهدوی: هیچ جای دنیا بلیت کنسرت ۳۵۰‌ هزارتومان نیست

رضا مهدوی درباره وضعیت موسیقی در روزنامه‌ها و جراید می‌گوید: من نگران موسیقی‌نویسی در روزنامه‌ها هستم. روزنامه‌هایی که حداقل هفته‌ای یک نیم صفحه را به موسیقی اختصاص می‌دادند و اگر آگهی بیاید اولین صفحه‌ای که حذف می‌شود موسیقی است. روزنامه‌نگاران به نوعی این بخش را حذف کرده‌اند و هرچه هست موردی و درباره سلبریتی‌هاست. در چنین شرایطی تنها امید ما به خبرگزاری‌هاست که هرازگاهی آلبومی را معرفی کنند یا درباره پروژه‌ای به تهیه خبر بپردازند.

 به گزارش آوای ایرانیان، شاید در ظاهر ماجرا، خلاء عدم انتشار روزنامه‌ها و ماهنامه‌های موسیقی‌محور به چشم نیاید، اما یکی از اتفاقاتی که به نوعی کم و کیف موسیقی را تحت تاثیر قرار داده عدم انتشار نشریه‌های تخصصی است. وجود و عمومیت یافتن و همه‌گیر شدن اینترنت، همچنین تعدد کانال‌ها و سایت‌ها در فضاهای مجازی، یکی از دلایل عدم فعالیت ناشران جراید است. جدا از گرانی کاغذ که چالش‌ اصلی حوزه نشر به حساب می‌آید، حال هر شخص به تنهایی دارای رسانه است‌ و اخبار و اطلاعات مربوط به خود را هرطور که بخواهد منتشر می‌کند. در این میان هنرجویان، دانشجویان، و همه آنها که در حوزه موسیقی فعالیت می‌کنند به دلیل گرانی کتاب‌ها و جراید، صرفا به مطالب غیرموثق و گاه نادرست اینترنتی بسنده می‌کنند که این اتفاق در مدت زمانی نه‌چندان طولانی تاثیرات مخربی خواهد داشت که کمترین آنها سواد و اطلاعات کم فعالان عرصه موسیقی خواهد بود.

رضا مهدوی (کارشناس، نویسنده و پژوهشگر حوزه موسیقی) که از دهه شصت تاکنون در حوزه نشر نیز فعال است و سال‌ها مدیر مسئول ماهنامه «مقام موسیقایی» بوده و چند سالی مدیریت انتشارات «سوره مهر» حوزه هنری را به عهده داشته، درباره وضعیت نشر آثار مکتوب موسیقی‌محور و عدم وجود صنفی مشخص و مستقل در این زمینه می‌گوید: طی سه ده و نیم حضورم در عرصه نشر متوجه شده‌ام که دولت برای ایجاد چنین تشکلی انگیزه‌ای ندارد. یعنی اینکه در بدنه دولت، انگیزه‌ای وجود ندارد که بر اساس آن بخش خصوصی وارد عمل شود و به طور جدی فعالیت کند. دولت می‌خواهد تصدی‌گری خودش را داشته باشد و می‌خواهد اگر فعالیتی هم هست به صورت خصولتی باشد. یعنی اگر بخش خصوصی هم در زمینه نشر فعال است محتاج بدنه دولت باشد و با تکیه بر آن فعالیت کند و مستقل نباشد. دولت‌ها همواره نگران این موضوع بوده‌اند و نخواسته‌اند موسیقی‌دان و فعالان موسیقی استقلال داشته باشند.

سال‌هاست در حوزه نشر فعال هستید. طی این سال‌ها چه تغییرات مثبت یا منفی صورت گرفته است؟

من به طور مشخص از اواسط دهه شصت در حوزه تولید و نشر موسیقی فعال بوده‌ام و این روند تا به امروز ادامه داشته است. احساسم این است که هرچه جلوتر رفته‌ایم وضعیت نشر بدتر شده است؛ بخصوص از نیمه دهه هشتاد تاکنون شرایط نشر به واسطه دو عامل به مخاطره افتاده است.

نشر الکترونیک چقدر بر این کاستی موثر بوده است؟

ببیند، این درست است که نشر الکترونیک باب شده و طی دوسه سال گذشته گستردگی بیشتری پیدا کرده و به عنوان بازار جدید مطرح شده، اما نمی‌تواند عامل اصلی رکورد نشر سنتی قلمداد شود. اگر توجه کنید در بسیاری از کشورهای پیشرفته و متمدن و توسعه یافته با وجود عمومیت یافتن نشر الکترونیک همچنان نشر کاغذی و سنتی به اعتبار خودش باقی است. شاید تیراژ اندکی محدود شده اما سیاست‌های حمایتی دولتی کشورهای مذکور همواره از ناشران مکتوب و شنیداری وجود داشته است.

حوزه نشر به لحاظ صنفی با چه مشکلاتی مواجه بوده است؟

طی سه و نیم دهه‌ای که من به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در حوزه نشر فعال بوده‌ام، متوجه شدم که ما در عرصه نشر دارای یک صنف منسجم در عرصه فرهنگ و هنر نیستیم و این کاستی مشکلاتی را در پی خواهد داشت. طی این وضعیت امکان پیگیری و رصد در زمینه نشر بابت عدم حمایت‌ها وجود ندارد. اینکه چرا از نهادهای ذیربط و مربوط به حوزه نشر مکتوب و شنیداری به هر شکل حمایت نمی‌شود سوال دیگری است که امکان یافتن پاسخ آن به دلیل عدم وجود صنفی منسجم وجود ندارد. اینکه بخش‌های خصوصی چرا نمی‌توانند جان بگیرند و اینکه آیا در زمینه نشر مافیایی وجود دارد؟ یا اینکه سهل‌انگاری مدیریت‌های دولتی و عدم ارادت به مقوله فرهنگ چنین اوضاعی را ایجاد کرده است؟ یا اینکه همان مدیریت‌های دولتی بر اساس نگاه فرمایشی یا بالا دستی به انجام امور می‌پردازند و اصطلاحأ ممیزی دارند؟ به هرحال مسئولان و نهادهای دولتی باید طی نظارت دقیق به ارزیابی وضعیت موجود بپردازند و در صورت وجود مسائل و مشکلات ورود کنند، تا با پا فشاری و تاکید بر ایجاد صنف اصرار ورزند تا اهداف موسیقی در شکل‌های مختلف وجود داشته باشد و متقدمان و پیشکسوتان عرصه موسیقی نویسی اعم از نگارش، تالیف، ترجمه و پژوهش و بخش‌های دیگر به عنوان شاکله اصلی فعالیت کنند، تا به این ترتیب جوان‌های توانمند و فعال این عرصه فعالیت بهتر و بیشتری داشته باشند و دادگاه رسانه ویژه حوزه نشر به وجود بیاید و قاضی‌هایی تربیت شوند و تا آنجا که مشخص شود مافیای موجود چگونه به وجود آمده و چه فعالیت‌هایی دارد و چگونه در عرصه موسیقی خلل ایجاد می‌کند.

عدم فروش آثار مکتوب موسیقی‌محور چه دلایلی دارد؟

اگر توجه کنید خواهید دید که کیوسک‌های روزنامه فروشی نسبت به فروش نشریات با اهمیت و پرمحتوا چه ماهنامه، چه فصل‌نامه رغبتی نشان نمی‌دهند. متصدیان کیوسک‌ها چنین آثاری را جلوی چشم مشتریان نمی‌گذارند و یا آنها را پس از دیگر روزنامه‌ها و قرار می‌دهند. مسلما زمانی که آثار ویترین نداشته باشند و برای آنها تبلیغ نشود، اتفاقات خوبی در زمینه فروش آنها رخ نخواهد داد. بخصوص اینکه به طور کلی موسیقی در کشور ما با محدودیت‌هایی مواجه است و برای آن تبلیغی وجود ندارد. در چنین شرایطی طبیعی است که کیسوک‌ها به دلایل مختلف انگیزه‌ای برای فروش نداشته باشند و اینگونه است که آثار مکتوب موسیقی‌محور دیده نمی‌شوند و در نهایت کنار گذاشته و مرجوع می‌شوند.

این مشکل چگونه حل خواهد شد؟

قطعأ اگر در کنار دولت صنفی وجود داشته باشد و مثل دیگر اصناف از آثار و تولیدات موسیقایی حمایت کند، بخشی از مشکلات حل خواهد شد و طی این روند موسیقی نیز در سبد اقتصادی خانواده‌ها جای خود را پیدا خواهد کرد.

 چرا طی سال‌های اخیر صنفی در حوزه نشر مکتوب و شنیداری تشکیل نشد؟

ببینید طی سه ده و نیم حضورم در عرصه نشر متوجه شده‌ام که دولت برای ایجاد چنین تشکلی انگیزه‌ای ندارد. یعنی اینکه در بدنه دولت، انگیزه‌ای وجود ندارد که بر اساس آن بخش خصوصی وارد عمل شود و به طور جدی فعالیت کند. دولت می‌خواهد تصدی‌گری خودش را داشته باشد و می‌خواهد اگر فعالیتی هم هست به صورت خصولتی باشد. یعنی اگر بخش خصوصی هم در زمینه نشر فعال است محتاج بدنه دولت باشد و با تکیه بر آن فعالیت کند و مستقل نباشد. دولت‌ها همواره نگران این موضوع بوده‌اند و نخواسته‌اند موسیقی‌دان و فعالان موسیقی استقلال داشته باشند. اینجاست که متوجه ورشکستی تولید نشر جعبه‌ای سی‌دی می‌شویم. از طرفی نشر الکترونیک و دیجیتال نیز نتوانسته در شرایط موجود قد علم کند.

مسلمأ، یکی از عوامل اصلی شکست نشر الکترونیک عدم وجود قانون کپی رایت است. اما در این میان نهادهای مرتبط تا چه حد برای رفع کاستی‌ها تلاش می‌کنند؟

بله قانون کپی رایت در ایران رعایت نمی‌شود و کاستی‌های بسیاری را ایجاد کرده است. درباره دیگر نهادها نیز باید بگویم جامعه دانشگاهی ما کار خودش را می‌کند و با بدنه جامعه کاری ندارد. بخش کنسرت‌گذاران نیز به دنبال چهره‌ها و سلبریتی‌ها هستند و کار خودش را می‌کند و درآمد خودش را دارد.

در هیچ جای دنیا اینگونه نیست که بلیت یک کنسرت سطحی ۳۵۰‌هزارتومان باشد. زمانی که بخش خصوصی جرات چنین قیمت‌گذاری‌هایی را به خود می‌دهد و دولت نیز واکنشی نشان نمی‌دهد و به نوعی حمایت‌های پشت پرده را به کار می‌گیرد مردم نیز چنین اتفاقاتی را مجاز می‌دانند. همه اینها در حالی است که جامعه ما به طور کلی از گرانی‌های این‌چنینی حمایت می‌کند و مثال‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد. ماشین گران می‌شود و مردم از این اتفاق حمایت می‌کنند. دلار گران می‌شود و مردم به صورت ناخواسته از آن حمایت می‌کنند. چنین اتفاقاتی در بدتر شدن اوضاع موثر است. زمانی که بلیت کنسرت گران می‌شود و اغلب کنسرت‌ها به سلبریتی‌ها محدود می‌شود مردم نیز تصور می‌کنند صرفأ باید بروند و هزینه کنند و فقط چهره‌ها و ستاره‌ها را تماشا کنند. طی این روند مردم برای خود تفریحی شنیداری برای خود ایجاد کنند زیرا به طور کلی در عرصه‌های مختلف با کمبود تفریح مواجهند. در چنین شرایطی نمی‌توان انتظار داشت که مکتوبات موسیقایی جایگاه مشخصی داشته باشند. در ادامه این روند نشریات تعطیل می‌شوند و حتی روزنامه‌نگاران و خبرگزاری‌ها ترجیح می‌دهند حوزه و رشته اصلی‌شان را رها کنند و به کارهای دیگر بپردازند.

در شرایط فعلی نویسنده، مولف و پژوهشگر برای انتشار و چاپ اثر باید چه روندی را طی کند و عموما با چه مشکلاتی مواجه خواهد بود؟

سال‌ها سردبیر ماهنامه «مقام موسیقایی» بودم که بانی آن حوزه هنری بوده است. این نشریه تا شماره ۴۲ به چاپ رسید و پس از آن حوزه هنری برای انتشار ماهنامه انگیزه‌ای نداشت و آن را به فصلنامه تبدیل کرد. هفت شماره فصلنامه منتشر کردیم و سپس حوزه هنری تمایل نداشت به انتشار نشریاتش ادامه دهد. پس از این اتفاق طی روندی مدیر مسئول «راوی موسیقایی» در بخش خصوصی شدم. همزمان کاغذ گران شد اما عامل اصلی عدم انتشار نشریه مذکور،‌ رکود کاغذ نبود. آنهایی که در عرصه نشر فعالیت می‌کردند احساس کردند فضای نوشتاری، ترجمه و تحقیق و پژوهش تغییر کرده و به اصطلاح سنگین شده است. سپس دستمزدها تا حدود دو تا سه برابر افزایش یافت. در چنین شرایطی من نوعی که حرفه‌ام این بود و متقاضی بودم و در افراد برای فعالیت ایجاد انگیزه می‌کردم و موسیقی‌نویسی را ترویج می‌کردم با شرایطی دشوار مواجه شدم. مشاهده کردم که انتشار یک نشریه به لحاظ تالیف و ترجمه و گردآوری هزینه بسیاری می‌طلبد. حتی اگر وزارت ارشاد برای تامین کاغذ به ما سوبسید می‌داد و یارانه ما نصف قیمت می‌شد باز هم امکان ادامه نشر وجود نداشت. بنا به همین دلایل در همان شماره اول نشریه را رها کردم. یا از سال ۱۳۸۱ تا سال ۱۳۹۲ در انتشارات سوره مهر حدود ۱۵۰ عنوان کتاب متنوع به چاپ رساندم. در آن مقطع انتشارات سوره مهر به یک برند تبدیل شده بود و افراد مطرحی چون علیرضا مشایخی و اشخاص دیگر با ما همکاری کردند و در کنار جوانان کتاب منتشر کردند. همه این اتفاق‌ها طی پروسه‌ای ده ساله رخ داده است. می‌خواهم بگویم شما به یک فضای دولتی می‌آیید و ایجاد انگیزه می‌کنید و دیگران نیز می‌آیند و همکاری می‌کنند و حمایت‌هایی صورت می‌گیرد، اما زمانی که با پخش مریض و با مراکزی مواجه می‌شوید که کتاب را از شما می‌گیرند و آن را درست عرضه نمی‌کنند و زمانی که آن را پس می‌دهند خراب و باران خورده‌اند، این چرخه با موفقیت به سرانجام نمی‌رسد و در نهایت با شکست مواجه خواهد شد. البته این اتفاق دلایل دیگری هم دارد، مثلا اینکه کتاب‌ها درست معرفی نمی‌شوند یا فروشنده مربوطه با مباحث و موضوعات اثر آشنایی نداشته و نتوانسته درست تبلیغ کند. زمانی که چنین اتفاقی می‌افتد و آثار برگشت داده می‌شوند مجموعه دولتی نیز انگیزه‌ای برای ادامه نخواهند داشت. طی روندی که درباره آن توضیح دادم صد نفر از  ۱۵۰ نفری که برای چاپ کتاب اقدام کرده بود‌ند، پیش‌تر به سراغ انتشارات‌های دیگر رفته بودند اما به دلایل مختلف از آنها حمایت نشده بود که در نهایت به دفتر موسیقی حوزه هنری آمده بودند و ما نیز از آنها استقبال کردیم و آنها را مورد حمایت قرار دادیم و حق‌التالیف‌شان را به موقع پرداخت کردیم. در نوبت چاپ دوم که تیراژ را واقعی کردیم با آنها قرارداد بسته شد تا انگیزه بیشتری فعالیت کنند زیرا زندگی‌شان از این راه می‌گذرد. این رویه باعث می‌شود بخش خصوصی در رابطه‌اش با نویسندگان، مولفان، مترجمان و پژوهشگران تجدیدنظر کند اما زمانی که بدنه دولتی از بخشی حذف می‌شود بخش خصوصی مجددا خودش را جای دولت می‌گذارد و حکم‌فرمایی می‌کند و بر روی نظر مولف پا می‌گذارد.

موسیقی‌نویسی در جراید و روزنامه‌ها چه وضعیتی دارد؟

اتفاقا یکی از نگرانی‌های من درباره این بخش است. من نگران موسیقی‌نویسی در روزنامه‌ها هستم. روزنامه‌هایی که حداقل هفته‌ای یک نیم صفحه را به موسیقی اختصاص می‌دادند و اگر آگهی بیاید اولین صفحه‌ای که حذف می‌شود موسیقی است. روزنامه‌نگاران به نوعی این بخش را حذف کرده‌اند و هرچه هست موردی و درباره سلبریتی‌هاست. در چنین شرایطی تنها امید ما به خبرگزاری‌هاست که هرازگاهی آلبومی را معرفی کنید یا درباره پروژه‌ای به تهیه خبر بپردازید.

موضوع این است که روزنامه‌نگاران و خبرنگاران نیز گاه از تخصص لازم در زمینه موسیقی برخوردار نیستند.

متاسفانه جامعه خبری و رسانه‌ای ما نیز دچار حواشی شده است. به نظرم اگر  یکی، دو جا درباره فلان هنرمند مطرح حاشیه‌سازی می‌کنند، باید بنگاه‌های خبری افرادی را در اختیار داشته باشند تا درباره موسیقی و آثار موسیقایی بنویسند و صحبت کنند. ما به چنین اتفاقاتی نیاز داریم، وگرنه به اندازه کافی مراکزی داریم که به حاشیه‌سازی بپردازند و می‌توانند مانع‌تراشی کنند. لذا باید در دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی موسیقی‌نویس تربیت کنیم. حتی موسیقی‌نویسی باید در دانشگاه‌های خبری تدریس شود که اینگونه نیست و چنین رشته در دانشگاه‌ها وجود ندارد. البته آن زمان که مدیریت دانشکده موسیقی سوره را به عهده داشتم در دهه هفتاد و اوائل هشتاد چنین بخشی داشتیم که البته واحد اختیاری بود، زیرا وزارت علوم آن را به عنوان واحد اجباری قبول نکرد. با این حال به عنوان مدیر گروه این اختیار را داشتم که طی یک ترم ۱۶ واحده آنچه را که نیاز بود و لازم می‌دانستم،‌ تدریس کنم. شاید باور نکنید اما دانشجویان رشته‌های تجسمی،‌معماری، سینما، نمایش حتی صنایع دستی نیز در کلاس‌ها حاضر می‌شدند و آنقدر جمعیت زیاد بود که مجبور می‌شدیم کلاس‌ها را به صورت سمیناری برگزار کنیم. متاسفانه از این اتفاق خوبی حمایتی صورت گرفت و در نهایت آن کلاس‌ها تعطیل شد.

در صحبت‌هایتان به مافیا در عرصه نشر اشاره کردید. این مافیا کجاست و در چه قسمت‌هایی خلل ایجاد می‌کند؟

ببینید از مسائل و روابط  پشت پرده‌ای که با بدنه دولت وجود دارد به عنوان مافیا یاد می‌شود و شاید نتوانیم آن را اثبات کنیم. به هرحال روابط و تعاملات موجود این شائبه را ایجاد می‌کند که در حوزه نشر مافیایی وجود دارد که اجازه نشر، انتشار و عرضه فلان کتاب، روزنامه یا ماهنامه را به یک نویسنده، مولف، روزنامه‌نگار و پژوهش‌گر نمی‌دهد. یا در پخش فلان اثر خلل ایجاد می‌کند. همه این اتفاقات به صورت ناخواسته باعث می‌شود که فلان نویسنده، موسیقی‌دان و هنرمندان با رسانه‌های مختلف ارتباط نگیرد و مصاحبه نکند. کد گذاری‌هایی که طی روند مذکور ایجاد می‌شود این شائبه را ایجاد می‌کند که بدنه، گنگ یا مافیایی ایجاد شده است.

 فعالیت این تشکل نامحسوس که از آن به عنوان گنگ و مافیا یاد می‌شود، چگونه متوقف خواهد شد؟

ما باید صنف موثر داشته باشیم. منظور از موثر این است که آن صنف دارای بخش حقوقی قوی باشد تا با اشراف بر مسائل مربوطه از فرد و جامعه موسیقی‌دان حمایت کند. اعضای آن صنف باید بتوانند در شورای انقلاب فرهنگی و کمیسیون فرهنگی مجلس ورود پیدا کنند و با نمایندگان ارتباط برقرار کنند و با وزارت ارشاد تعامل داشته باشند و به دفتر وزیر و معاون وزیر و دیگر مسئولان ذیربط رفت و آمد داشته باشند. صنف موثر باید بتواند اتفاقات حوزه موسیقی و نشر و نحوه عملکرد موسسات خصوصی را رصد کند. اگر چنین صنفی تشکیل شود قاعدتا  مافیایی وجود نخواهد داشت مگر اینکه اعضا خود دچار فساد شوند.

 

منبع: خبرگزاری ایلنا

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “رضا مهدوی: هیچ جای دنیا بلیت کنسرت ۳۵۰‌ هزارتومان نیست”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید