آخرین خبر

هنر و ارتباط آن با معنویات (قسمت چهارم)

هنر و ارتباط آن با معنویات (قسمت چهارم)

دکتر جهاندار مهرافشا

برخی شاخه های علم مانند روانشناسی فرم نشانه شناسی و ریخت شناسی که همگی هنر هستند به فرایندهایی همگون با نمادگرایی سنتی دست یافته اند. جامع ترین و معتبرترین تعریف درباره اهمیت فرم و نشانه ی این تبیین این است که : [آنچه در فراز است همانند آن چیزی است که در فرود می باشد] اصصلاح شکل ساختار و سازه ها نه تنها به فرم یعنی زبان زیست شناسی بلکه همچنین به اندیشه یا معنای معنوی یا روان شناسی نیز مربوط است. شکل شناسی همسان گرا نظریه ای را پیش می نهد که زنده کننده سنت باستانی همگون گرایی یا متواضع نگری است هر نوع خط کشیدن جداساز روح و زمان و معنویت را رد می کند این نگرش بیانگر آن است که شکل ها در ادراک و اندیشه ما همانند اشکال روندهای عصبی ما هستند نماد نشانه ای است در بردارنده ی معنایی که می نماید. افسانه و اسطوره تصوری روایی است برای بیان حقیقتی کلی. نماد افسانه ای خاموش است و بیانگر حقیقتی که آن را در پرده های پی در پی نمایش نمی دهد بلکه یکباره معنای حقیقت والا را بر می تاباند. نماد درنگ زمانی بی کرانه در لحظه ی حقیقت است. لذا از مجموع مطالبی که عرض شد شکل مدور همسان با دایره و دوران در نتیجه شکل میانجی روح و ماده است. سپس به مفهومی گسترده تر نتیجه می گیریم که مطلوب دانستن شکل منظم بیانگر عواطف هماهنگ و منظم و شکل های نامنظم نشانگر احساسات ناموزون و ناهماهنگ هستند. دایره و مثلث نمادها و شکل های بنیادینی هستند که مخصوصاً در معماری اسلامی در مساجد معروف خصوصاً ادوار تاریخی چون قاجاریه، صفویه و … به وضوح بیانگر مطلب ذکر شده هستند که با دیدن آن اشکال ذهن ناخودآگاه به سوی معنویت کشیده می شود. هدف بسیاری از تعالیم باطنی معنوی این بود که ذهن را از راه استمرار در روابط متناسب و متوازن به مفهوم یگانه بودن ذات باری تعالی باز گرداند. تناسب از نسبت ها درست شده و نسبت ها سنجش دو اندازه، مقدار، کیفیت و معنای معنوی است. پس نسبت واحدی از یک تفاوت را می سازد تفاوتی که حداقل یکی از نیروهای حسی ما بتواند پاسخگوی آن باشد. بنابراین همانگونه که (گریگوری ماتسون) می گوید : جهان ادراک پذیر از الگوهای بغرنج و پیچیده تفاوت هایی ساخته شده که در کل تفاوت واحدی را تشکیل می دهند از این رو نسبت هر چیز متفاوت نه تنها تصوری بنیادی برای همه فعالیت های ادراکی می شود بلکه یکی از اساسی ترین فرایندهای اصلی هوش انسان را نشان می دهد که در آن مقایسه ای از دو چیز را نام پردازی می کند. به این ترتیب اصل نخستینی برای داوری ادراکی حق است به هر حال تناسب دارای پیچیدگی بیشتری است زیرا رابطه ی هماهنگ کننده دو نسبت است یعنی نسبت عنصر اولی به دومی مانند عنصر سومی به چهارمی و بیانگر سطحی از ادراک دقیق تر و عمیق تر است.

توضیحاً: این مهم در تفکر یونانی به قیاس معروف بود.

هنگامی که بر مبنای چهار عنصر یعنی با دو نسبت متفاوت می اندیشیم در واقع فکرمان را در تیر رس تجلی جهان طبیعی قرار می دهیم زیرا عدد چهار نمایانگر عددی نمادی شکل آفریدگاری است ازلی از جهانی بیکران و معقول. آن زمانی که ما خود را به سه جز محدود می کنیم یعنی خویش را با مثلث قیاس می کنیم افکارمان را یک سطح فراتر برده ایم در می یابیم که تعین به دلیل کاهش عناصر عددی مربوطه دقیق تر است. در اینجا نهایت ها به میانجی جز میانی پیوند می خورند. یونانیان این را یک نسبت پیوسته سه جزئی می خواندند که بیانگر تغییری آگاهانه در نمادی کردن فرایندهای تصوری و ادراکی بود نیکوماخس (Nicomachus) و دیگر فلاسفه یونانی این نسبت را یگانه صورت قیاس مسلم می انگاشتند. شخص با درک کسی است که تعادل یا همانندی میان تفاوت های ملحوظ برقرار کند مُدرک دیگر نمی تواند از عملکرد تطبیقی ناپیوسته ی مشابه مقیاس چهار جزئی بر کنار رود. بسیاری از فلاسفه درباره ی مرحله ی از شعور سخن می گویند که در آن شخص همواره از این همسازی و هماهنگی میان بیرونی موجی مشهود و میدان درونی ادراک آگاه است.

توضیحاً : در این خصوص جزوه ی از چند سال پیش داشتم که با مراجعه به آن افکار و اشاراتی از
شری اوروبیندو [Ghose]Sri Aurobindo (1872- 1950) بزرگترین فیلسوف و متفکر هندی بود که با فلسفه، فرهنگ و هنر یونان آشنایی کامل داشت و زبان هایی یونانی و اروپایی را خوب می شناخت و در همساز کردن فلسفه هنر غرب و شرق با حفظ گوهر اصلی آن توانایی خاصی داشت. او را می توان یک فیلسوف دانست. مهر افشا

بله این فیلسوف کیفیت را در آگاهی ذهنی کیفیتی که همواره با نسبت به جزئی سازگار است می دانست و آنرا (دانش همانندی) یا (علم همانندسازی) می نامید و به عنوان مرحله ی مهمی در فرایند تکاملی معنوی انسان رو به خدا مورد ملاحظه قرار می داد. به نظر او با آگاه شدن از خاستگاه بیرونی تجربه ملاحظه می کنیم که پیوندی پایدار میان قوای درونی ادراک انسان و معرفت او با این خاستگاه وجود دارد و در واقع این پیوند و نه خود آن هر چیز خارجی را تجربه می کند. پس کلاً جهان عینی با وضع جسمانی، ذهنی فرد مدرک ارتباط دارد در نتیجه با تغییرات درونی او تغییر پذیر است تا جایی که می توان بنا به نظریه ای که تأثیرات روانی- رفتاری انسان را علاوه بر تأثیرات شیمیایی و محیط بر طبیعت دخیل دانست اذعان داشت که این نسبت هماهنگی و زیبایی شناسانه به گونه ی دو سویه در طبیعت و ذهن ما برقرار است. می توان بیرون از فضای درونی خود را از نقش خارجی هر شیء آگاه کرد در این صورت تصور نفس خود و جهان بیرون را با هم آمیخته ایم برای این که تناسب سه جزئی غیر منقطع را از لحاظ هندسی ارائه دهیم چه بسا بتوان از قضیه طالس که می گفت : (هر زاویه ای که در نیم دایره محاط شود زاویه ی است راست گوشه) استفاده کرد. پس آیا یک تناسب سه جزئی به همان اندازه به وحدت و یگانگی خالق که ما می توانیم با تصوری متناسب به مفهوم واحد و تصور یگانگی دست یابیم می رسد؟

در جواب این سؤال به تناسبی می رسیم که به آن تناسب زرین نام نهاده اند. Golden equation

این تناسب سه جزء که مبتنی بر پیوند هماهنگ دو جزئی است. نخستین مشخصه ی متمایز هماهنگی و وحدت است بی شک نسبت ها با اعداد بیان می شوند اما در اینجا عدد را نباید به معنای کمیتی آن در نظر گرفت بلکه مفهومی فیثاغورثی آن منظور است که سیماهای وجودی واحد است. میزان تعادل کیفیت ها به معنای توافق تمایلات گوناگون نفس انسان است که کیفیت های اساسی را تعیین و تنظیم می کند. جابربن حیان بزرگترین کیمیادان عرب در نیمه دوم قرن دوم هجری قمری از شاگردان برجسته امام بزرگوار جعفر صادق (ع) نیز همین نظریه فیثاغورثی را در آثار خود دارد و این توافق و نظم را نیز به موسیقی پیوند می دهد.

توضیحاً : فیثاغورث Pythagoras (570 ق. م ) جمعیتی سری که آن را با انجمن مغان ایرانی مقایسه کرده اند تشکیل داد. می گویند او نخستین کسی بود که از سر فروتنی خود را فیلسوف یعنی عاشق دانش خواند. به نظر او عدد عامل شکل دهنده ی هر چیزی است او نخستین کسی بود که جهان را به علت نظم و هماهنگی اش دارای خالقی قدرتمند خواند.

حکیمی تصمیم گرفت که این نسبت ها را به تقلید از نسبت های موسیقی برگرداند تا بلکه ثابت کند که آن تجلی که اشیاء در جهان زیر فلک قمر از آن برخاسته اند لااقل تا آن درجه که با تجلی توزیع شده به وسیله ستارگان و تناسب عددی آنها مربوط است کامل است. تقلیدی که حکیم از آن سخن گفت به موسیقی می انجامد اما آن نسبت شریف و عالی و مطبوع که ما را به معنویت و قدرت یگانه رهنمون می شود نبود نسبت ها نمی توانند به چهار مرتبه کامل شوند چرا که مراتب همیشه سه است.

۱- آغاز ۲- میانه ۳- پایان این تثلیث به ما تعلیم کمال و واحد می دهد. بنابراین بنده عرض می کنم چون مراتب چنان که گفته شد چهار است و چنان چه گفتم چهار درجه موجود از طرف دیگر نسبتی که شامل میانگین یا بهترین تعادل سه تایی است نتیجه آن می شود که درجه های طبایع که تقلیدی از نسبت های موسیقی است راهی ندارد جز اینکه محدود به سه شود. بدان سان که نسبت های متعادل و کامل یک و یک دوم به یک و یک سوم و دو برابر آنها بنا شده اند اینها هستند نسبت های متعادل آهنگ موسیقی که تمایل به تجاوز از حدود خود ندارند. قبلاً هم در مقالات مربوط به موسیقی که بیشتر اشارات حقیر به استاد عبدالقادر مراغی قله موسیقی بود عرض کردم که نسبت های متعادل آهنگ موسیقی هرگز تمایل به تجاوز از حدود خود ندارند هر کس که می خواهد نسبت های میان طبایع و درجه های کیفیات را همچون تصویری از نسبت هایی که میان سیارات در حرکت بداند آن چنان که احکام نجومیان و اصحاب طلسمات و فیلسوفان گفته اند رابطه ای برقرار کند می تواند چنین کند و این یک اصل است. مهرافشا

انگاره ی هندسی سه تایی مثلث در نمادگرایی عددها معادل عدد سه است از خوانندگان معزز درخواست می کنم که این قسمت به بعد را با حوصله ی بیشتر و دقت بالاتری مطالعه بفرمائید. برترین مفهوم مثلث سه تایی با تثلیث پیوند می خورد مثلث در حالت طبیعی با رأس فرازین نمادگر آتش و اشتیاق تمامی چیزها به وحدت والا است اشتیاق به گریز از امتداد و در خط افقی و فرا رفتن به رأس یا در جهت اصل یا نقطه تابان تعالی جستن (خداجویی) گفته اند که مثلث بی سر به مثابه ی نماد هوا به کیمیاگران یاری می داد (در آثار بوعلی سینا بدان اشاره شده است) مثلث باژگون نماد آب و دو مثلث کامل یکی از در حالت طبیعی و دیگری در حالت باژگون اولین نماد آتش دومی نماد آب است ستاره شش پر را تشکیل می دهند که در قدیم آن را مهر سلیمان می خواندند و نماد جان آدمی بود هرمس الهرامسه را نیز مثلث بالنعم خوانده اند. (مجموع سلطنت، نبوت، حکمت) چون به سه صفت ستایش شده لقب مثلث حکمت داده اند مثلث متساوی الاضلاع بیانگر الوهیت نزدیکی به یگانه هستی هماهنگی و تناسب کامل است. این نماد به عدد سه اشاره دارد و بدون ارتباط با دیگر اشکال هندسی قابل فهم نیست. در واقع تمام اشکال را می توان از راه رسم الخطی از مرکز به زاویه های آنها به مثلث هایی تقسیم کرد مثلث تشکیل دهنده قاعده هرم است. همچنان که هر زایشی با تقسیم صورت می گیرد انسان نیز بالطبع قابل مقایسه با مثلث متساوی الاضلاع است که به دو مثلث قائم الزاویه تقسیم شده باشد. مثلثی که افلاطون در کتاب تیماتوس آن را نماد زمین می داند تغییر مثلث متساوی الاضلاع به مثلث قائم الزاویه به طور ضمنی بیانگر خسرانی (خسارت) است که حاصلش از دست رفتن تعادل می باشد (دل نوشته دکتر مهر افشا)

با عرض معذرت از محضر اساتید به دوران نوجوانی ام اشاره می کنم که مرحوم پدرم برای ساخت سردرهای مساجد که شغل او بود مکرراً بنده را به شاگردی جهت در آوردن قالب های گوناگون مثلث های متعدد از کاشی های رنگی وا می داشت این کار برایم سخت بود اما مفهوم آن را امروز می فهمم این مثلث ها به وفور در یادبودهای پدرم در سر در مساجد شیراز و هنرمندان دیگر در اصفهان، مشهد و تبریز و … یافت می شوند.

هر مثلث به عنصری خاص مربوط می شود مثلث متساوی الاضلاع با زمین، مثلث قائم الزاویه با آب، مثلث مختلف الاضلاع با هوا، مثلث متساوی الساقین با آتش، مثلثی که سر آن به سوی بالا باشد نماد نور و جنس نر است همین مثلث با سر رو به پایین نماد آب و جنس ماده است (مهر سلیمان همانطور که پیش تر عرض شد از دو مثلث معکوس تشکیل می شود که نمادی از عقل و خرد والای انسانی است. در بعضی ادیان قدیمی مثلث ذکری از نام خدا بوده است مثلث که با خورشید و گندم در رابطه است نمادی از بار آوری است این مثلث اغلب توسط یونانیان و رومیان و هندیان در قرنیزهای تزئینی ساختمان ها به کار می رفته است مثلث سنتی و کلاسیک مثلثی است که زاویه رأس آن ۳۶ و هر یک از زاویه های قاعده اش ۷۲ درجه باشند. عدد ۳۶ آن گونه که مکرراً در دست نوشته های سنگی مشاهده کردم نمایانگر یکپارچگی جهان کیهانی و عظمت هستی و تلاقی عناصر چهارگانه و تحول های چرخشی دوران هاست که قادری این نظم را مدیریت می کند مشتقات این عدد بیان کننده رابطه سه جانبه میان آسمان، زمین و بشر است. در اشکال هندسی با ترسیم مثلث در هر یک از اضلاع پنج بر، شکل پنج خانه ای ایجاد می شود که معنای هماهنگی جهان را دارد که این نظم و هماهنگی قادر متعالی دارد مثلث همچنین کلید هندسه و مبانی تقسیم زرین می باشد که بدین دلیل بدان تناسب زرین (Golden equation) می گویند. علاوه بر اهمیتی که فیثاغوریان برای مثلث قائل بودند در علم کیمیا نیز بدان توجه زیاد می شد در نظر داشتن رابطه ی میان مثلث ایستاده (رأس بالا) و مثلث واژگون رأس پایین قابل اهمیت است زیرا دومی انعکاس اولی است. در نمادی گسترده تر نمادی از طبیعت الهی و بشری نمادی از کوه و غار در اسلام نماد زاهدان در هند حرف دلتای یونانی نیز بدنبال همین معناست چون خواسته ها و نیازهای معنوی بشری و خداجویانه در سراسر گیتی در میان انسان ها فرقی نمی کند. حال آنکه اسلام کامل ترین جواب ها را به این نیازها داد. ترکیب متعادل دو مثلث و تشکیل شش گوشه (ستاره داوود) نامیده می شود نشانی از گسترش و تجلی است.

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “هنر و ارتباط آن با معنویات (قسمت چهارم)”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید