نمایش “پوست انداختن” نوشته و کار آرش سنجابی با نگاهی آزاد به رمان “شهر همنوازان سپید” نوشته بختیار علی این روزها در سالن ارغنون به صحنه می‌رود. نمایشی در سبک رئالیسم جادویی که با حضور بازیگران شناخته شده‌ای چون پژمان جمشیدی، شبنم قلی‌خانی، توماج دانش بهزادی، حامد رحیمی‌نصر، خاطره حاتمی، نازنین کریمی، آیه کیان‌پور، علیرضا میرزامحمدعلی اجرا می‌شود. بر این اساس گفتوگویی با شبنم قلی‌خانی و حامد رحیمی نصر دو تن از بازیگران این نمایش داشته‌ایم که می‌خوانید:

خانم قلی‌خانی و آقای رحیمی نصر، هر دو شما از فعالان هنر نمایش هستید و زمانی حضور فعالی در این عرصه داشتید تا اینکه به مدت چند سال خارج از ایران اقامت داشتید. پس از بازگشت به ایران، چرا فعالیت‌تان در این عرصه را با نمایش “پوست انداختن” آغاز کردید؟

شبنم قلی‌خانی: بعد از پایان سفرم تصمیم گرفتم دوباره به صحنه تئاتر برگردم و از این پس برای خودم یک محافظ بگذارم تا بازی در هرگونه کار تصویری که صرفاً از سر بیکاری انتخاب می‌شود را نپذیرم. من روزهای آخر تمرین نمایش “پوست انداختن” به تیم بازیگران اضافه شدم؛ در واقع یکی از دوستانم قرار بود این نقش را ایفا کند، ولی او نتوانست در این اثر حضور داشته باشد و از من خواهش کرد به جای او بازی کنم؛ بنابراین از آنجائی که اجرای این نمایش نزدیک بود و فیلمبرداری من هم تمام می‌شد، پذیرفتم و به گروه پیوستم. جالب است بدانید از زمانی که این نمایش به روی صحنه رفته، چندین کار تئاتری به من پیشنهاد شده که یکی از آن‌ها را پذیرفته‌ام و تمرین‌های آن هم آغاز شده و قرار است از ۲۳ آذرماه به صحنه برود. بعد سفرم به خارج از کشور، بسیاری نمی‌دانستند که بازگشته‌ام حتی خیلی‌ها فکر نمی‌کردند که دوست داشته باشم کار نمایشی انجام دهم.

حامد رحیمی نصر: در مورد من شاید علتش را باید بیشتر در فصول مشترک میان من و کارگردان این نمایش جستجو کرد. قبل از این نمایش در دو فیلم سینمایی با آرش سنجابی کار کرده بودم و پس از آن تمایل داشتم که بعد از سال‌ها دوباره به صحنه برگردم. نمایش “پوست انداختن” اولین کارگردانی آرش سنجابی در تئاتر بود و من به نوعی می‌خواستم که در این نمایش هم‌دوش او قرار بگیرم.

چرا همه فراموش کرده بودند که خاستگاه شما تئاتر است؟

شبنم قلی‌خانی: شاید به خاطر آنکه وقتی مردم بازیگری را در حوزه تصویر می‌بینند، به حضورش در این مدیوم عادت می‌کنند؛ گویی وقتی چشم کسی به دیدن چیزی عادت کند، علاقه ندارد برخلاف آن را ببینند. البته در این چهار سالی که حضور نداشتم، فضای تئاتر بازتر شده و اجازه فعالیت‌های نمایشی بیشتری داده می‌شود چون تعداد سالن‌های خصوصی زیاد شده است. این سالن‌ها باعث شده تا نسل جدید تئاتر امکان کار بیشتری پیدا کنند. در گذشته، برنامه‌ دو سال آینده نمایش‌های روی صحنه مشخص و همه سالن‌ها پر بودند. در واقع تعداد کسانی که می‌خواستند در حوزه تئاتر فعالیت کنند بسیار محدود بود، بازیگران روی صحنه افراد مشخصی بودند که معمولاً از آن‌ها کار می‌دیدیم؛ اما اکنون با وجود سالن‌های خصوصی، شرایط بهتر شده و پیشنهادات بیشتری به بازیگران می‌شود.

شبنم قلی‌خانی

این نمایش چه ویژگی‌هایی داشت که شما را مجاب کرد تا در آن حضور داشته باشید؟

شبنم قلی‌خانی: ابتدا متن را خواندنم و سپس پای صحبت‌های کارگردان نمایش در مورد سبک رئالیسم جادویی نشستم و از آن‌جایی که تا به حال این سبک را بازی نکرده بودم، برایم جذاب بود که در این کار نامتعارف حضور داشته باشم. نمایشی که با همه آثار تئاتر قصه‌گو که به آن عادت کرده‌ایم، تفاوت دارد. در چنین نمایشی اجرای مونولوگ کار را برای من سخت می‌کرد اما دوست داشتم مونولوگ اجرا کنم زیرا احساس می‌کردم جای کار بیشتری دارد.

حامد رحیمی نصر: من از ابتدای کار می‌دانستم که این نمایش بازخوردهای مثبت پوپولیستی ندارد و در مبحث تجاری نیز موفق نخواهد بود چون سالن ارغنون از لحاظ اهالی فرهنگ و هنر یک سالن پرت است و از طرفی فصل و ساعت اجرای نمایش بد بود و ما درگیر  ایام محرم و صفر هم بودیم. علاوه‌بر آن خود نمایشنامه هم متفاوت بود چون‌ برخلاف همیشه که یک نتیجه‌گرایی در فرهنگ جامعه ما وجود دارد، در این نمایشنامه نمی‌شد به دنبال آن ساختار مشخص و نتیجه‌گرایی رمان‌های قصه‌گو گشت.

رئالیسم جادویی را در هنرهای نمایشی چگونه تعریف می‌کنید؟

حامد رحیمی نصر: تعریف رئالیسم جادویی از نظر من این است که همه چیز به شکل مقطعی، واقعی به نظر می‌رسد ولی زمان و مکان تابع هیچ منطقی نیست. همچنین در رئالیسم جادویی، مخاطب پازل‌های ذهنی را به تناسب هوشش خواهد چید و هیچوقت بازخورد دو نفر نسبت به یک اثر نمی‌تواند یکسان باشد. من و شما وقتی یک تابلو از واسیلی کاندینسکی را می‌بینیم، به هیچ‌‌وجه چیز مشترکی در آن پیدا نمی‌کنیم. البته رئالیسم جادویی در حوزه ادبیات با حوزه نمایش تفاوت‌های زیادی دارد. در ادبیات این فرصت وجود دارد که به صفحات قبل بازگردید و دوباره چیدمان‌های آن را در ذهن‌تان بررسی و بهتر درک کنید ولی در حوزه تئاتر چون قرار است یک سری ساختارهای ذهنی شکل بگیرد، ما به تعدادی پل احتیاج داریم تا مانع بر هم خوردن چیدمان‌ها شود.

ورود به چنین ساختاری می‌تواند کاری معقول باشد یا خیر؟

حامد رحیمی نصر: اگر به دنبال فروش و کار تجاری باشیم، کار معقولی نیست ولی نمایش “پوست انداختن” را بیشتر آزمون و خطا می‌دانم و آن را خیلی به چشم یک اثر نمایشی نمی‌بینیم. در این نمایش با یک خواب طرف هستیم. من خودم را در جایگاه بازیگر تصویر می‌کنم، پس خواب می‌بینم و ناگهان از خواب می‌پرم. هر شب که اجرای نمایش “پوست انداختن” تمام می‌شود، هنوز گیجی در من وجود دارد. خواب مسئله مهمی است، به شکلی که در فرهنگ و داستان‌های سنتی ما کتاب تعبیر خواب وجود دارد. در رئالیسم جادویی همیشه ظرف احتمال وجود دارد که یک سری داستان‌ها در آن مظروف می‌شوند.

خانم قلی‌خانی نمایش “پوست انداختن” از دید شما و آقای نصر آزمون و خطا و تجربه‌ای متفاوت است ولی آیا به نظرتان این آزمون و خطا حد  مشخصی ندارد؟

شبنم قلی‌خانی: تصمیم‌گیری در مورد این حد و مرز با کارگردان است و بازیگر تا اندازه‌ای می‌تواند نظر بدهد و بخواهد که نمایش از مرز آزمون و خطا جلوتر نرود. خودم را در بازی کنترل می‌کنم تا به بهانه آنکه نمایش ما به سبک رئالیسم جادویی است، کارهای خیلی عجیب و غریبی انجام ندهم. معتقدم نمایش باید چارچوب مشخص داشته باشد تا همه چیز به بهانه آزمون و خطا بودن آن، پراکنده نشود ولی به هر حال تصمیم‌گیری در این‌باره بر عهده کارگردان است.

مخاطب ایرانی علاقه ویژه‌ای به تئاتر قصه‌گو دارد، از این رو بازی در یک تئاتر غیر قصه‌گو برای شما ریسک محسوب می‌شود، چگونه با این ریسک کنار آمدید؟

شبنم‌ قلی‌خانی: به هر حال هر بازیگری باید ریسک کند و من هم این کار را انجام دادم تا ببینم در این ژانر چقدر موفق می‌شوم.

با توجه به بازتاب شب‌هایی که نمایش‌تان به صحنه رفته، به نظرتان ریسکی که کرده‌اید جواب داده است؟

شبنم‌ قلی‌خانی: نمی‌دانم برای کل نمایش چه اتفاقی رخ داده ولی به شخصه برای کار خودم پشیمان نیستم و به خصوص خودم را در مونولوگ‌گویی در حال پیشرفت می‌بینیم و هر شب برای آن ایده‌های جدیدتری پیدا می‌کنم. به نظرم کسانی به تماشای این اثر نشسته‌اند، با نقشم ارتباط برقرار کرده‌اند. مدتی از هنر تصویر و نمایش دور بودم و حال که دوباره به مخاطب نزدیک شده‌ام، احساس بسیار خوبی دارم. ضمناً اکنون سریالی هم از من روی آنتن تلویزیون می‌رود که این همزمانی می‌تواند جالب باشد و باعث می‌شود بازی‌ام را در دو نقش و فضای متفاوت، مقایسه کنند؛ برای خودم هم این اتفاق هیجان‌انگیز است.

سریالی که از شما در حال پخش است، درامی قصه‌گو است که در آن نقش مادری را بازی می‌کنید که سعی دارد از بحرانی که برای او و پسرش ساخته شده، بیرون بیاید ولی نقش شما در نمایش “پوست انداختن” کاملاً متفاوت است و حتی مونولوگ آن هم مونولوگ خطی نیست. این چالش تفاوت در نقش‌ها چقدر برای‌تان جالب بود؟

شبنم‌ قلی‌خانی: این قضیه تفاوت ژانر و نوع بازی برایم خیلی جذاب بود. اهل چالش‌ هستم ولی بعضی کارگردان‌ها اهلش نیستند و نمی‌خواهند ریسک کنند، آن‌ها اکثراً مایلند بازیگر را در نقشی که تا به حال جواب داده است به کار بگیرند.

اجرایی که مخاطب هر شب از نمایش “پوست انداختن” بر صحنه می‌بیند، تا چه اندازه با اجراهای تمرینی تفاوت دارد؟

شبنم‌ قلی‌خانی: در مورد بازی خودم حس می‌کنم، هر شب در حال تغییر هستم. چند شب پیش هنگام اجرا به خودم آمدم و احساس کردم کارهایی که در اجراهای اول انجام نمی‌دادم، در بازی‌ام شکل گرفته است. ابتدا چندان با تماشاچی ارتباط چشمی برقرار نمی‌کردم ولی الآن این ارتباط را برقرار می‌کنم، گویی چیزی را برایش توضیح می‌دهم و سپس به حال خودم بر می‌گردم. به نظرم این خاصیت تئاتر است که دست بازیگر را برای تغییر در جزئیات باز می‌گذارد و اجازه می‌دهد او در نقشش پخته‌تر شود و اتفاقات جدیدتری را خلق کند.

در مورد نقش‌تان به آقای سنجابی پیشنهاداتی ارائه دادید؟

شبنم‌ قلی‌خانی: بله، آقای سنجابی خیلی مرا راهنمایی کردند، من هم پیشنهاداتی ارائه دادم که او استقبال کرد. خوش‌بختانه آقای سنجابی دست بازیگر را باز می‌گذارد و او را به آن‌چه که می‌خواهد مجبور نمی‌کند، این اتفاق بسیار خوبی است.

شما متن  رمان “شهر هم‌نوازان سپید” بختیار علی را خوانده بودید؟

شبنم‌ قلی‌خانی: نه متأسفانه آن کتاب را نخوانده‌ام، خیلی دوست داشتم بخوانم ولی فرصت نکردم.

متن نمایش “پوست انداختن” چندان از روی کتاب آقای بخیتار علی وام نگرفته و بیشتر به سمت و سوی خودش حرکت می‌کند.

شبنم‌ قلی‌خانی: چون کتاب را نخوانده‌ام، نمی‌توانم آن‌ها را مقایسه کنم ولی همیشه نمایش‌نامه‌های اقتباسی ضعیف‌تر از کتاب عمل می‌کنند و این امر اجتناب‌ناپذیر است. این اتفاق در فیلم هم رخ می‌دهد و فیلمنامه‌های اقتباسی نیز معمولاً عمق رمان را ندارند.

در نمایش “پوست انداختن” به عنوان یک کار گروهی، مونولوگ اجرا می‌کنید، در این شرایط تمرین‌های‌تان انفرادی بود یا با سایر بازیگران تمرین می‌کردید؟

شبنم‌ قلی‌خانی: به دلیل اینکه دیر به این نمایش پیوستم و زمان زیادی برای تمرین وجود نداشت، همه تمریناتم از جمله مونولوگ‌ها را با گروه انجام دادم ولی مونولوگ را تنهایی هم می‌شود تمرین کرد. اجرای مونولوگ خوبی‌ها و بدی‌های خاص خودش را دارد. خوبی مونولوگ این است که شما خودتان هستید و خودتان، پس چون پارتنری ندارید و لازم نیست که با شخص دیگری ارتباط برقرار کنید، تکلیف خودتان را می‌دانید. بدی آن هم در این است که بر صحنه تنها هستید و باری بر روی دوش‌تان قرار دارد و باید تماشاچی را تا انتهای مونولوگ با خودتان همراه کنید. همیشه دوست دارم روی صحنه با پارتنر اجرا کنم چون پارتنر کمک می‌کند که کار بازیگر راحت‌تر شود و به درستی صورت گیرد. به هر حال تجربه مونولوگ‌گویی در نمایش “پوست انداختن” خیلی خوب و جالب بود.

آقای نصر شما علاوه‌بر طراحی صحنه و بازیگری، کار تهیه‌کنندگی هم انجام می‌دهید، چطور ممکن است که بازیگر بتواند کار صحنه یک نمایش را هم انجام داده و متریال آن را هم خودش تهیه کند؟

حامد رحیمی نصر: من طراح صنعتی هستم و درآمدم از تئاتر نیست ولی برای تئاتر هر کاری که از دستم بر بیاید انجام می‌دهم. در مورد بحث تهیه متریال طراحی صحنه “پوست انداختن” هم فقط دوست داشتم کارمان پیش برود.

یعنی به بازده مالی آن فکر نکردید؟

حامد رحیمی نصر: نه، از روز اول به بازده مالی این کار فکر نکردم چون می‌دانستم که این نمایش فروش درستی نخواهد داشت زیرا حداقل‌ها و آپشن‌های لازم برای موفقیت تجاری را نداشت.

شما بعد از مدتی که به ایران برگشته‌اید، کارهای صوتی و تصویری مختلفی انجام داده‌اید، با این وجود فضای تئاتری فعلی را چقدر متفاوت‌تر از ده سال قبلی می‌دانید که ایران را ترک کردید؟

حامد رحیمی نصر: با تمام احترامی که برای نسل جدید قائلم، معتقدم که آدم‌های آن زمان تئاتر، درک بیشتری از تئاتر داشتند و قابل احترام‌تر بودند. آن‌ها خیلی تلاش می‌کردند و به مطالعه و آموزش اهمیت می‌دادند. دارایی آن‌ها تنها در حیطه تئوریک نبود و در عمل نیز مؤثر واقع می‌شد. آن زمان می‌توانستید در کنار تئاتری‌های جوان هم بنشینید و بیاموزید ولی الآن از هم‌نشینی با جوان‌های تئاتری، فقط رنج‌خاطر نصیب‌تان می‌شود. آقای دکتر صالحی می‌گفت آرتیست هنگامی که بگوید من هنرمند هستم نه هنرجو، روز مرگ همه چیز او فرا رسیده است.

علت این تفاوت را در چه می‌بینید؟ آیا علت آن در آمدن سرمایه به تئاتر است یا جامعه‌مان به سمت کم‌سوادی می‌رود؟

حامد رحیمی نصر: در این میان طرح نظریه هیجان سارتر ژان پل اتفاق می‌افتد و همه به دنبال آنند که واپس‌گری‌های ذهنی خودشان را در جمع نمود دهند و در حوزه تئاتر و تصویر دیده شوند. این وضعیت تنها مختص هنر تئاتر نیست، اکنون شرایط ورزش کشورمان هم همین‌گونه است و ورزشکاران قدیمی ما خیلی متفاوت‌تر بودند. من از آن دسته افرادی هستم که اگر مثلاً در فوتبال مربی تیم بودم، توپ و کفش بازیکنانم را هم برایشان می‌خریدم، کما این‌که در همین نمایش اخیر از دستم برآمد و صحنه آن را خودم بستم. این کاراکتر من است که دوست دارم موثر باشم و یک گوشه کار را بگیرم. تئاتر یک کمپلکس است که یک سری عملکرد دارد و این عملکرد اگر خوب باشد، متوجه همه اعضای آن می‌شود و هیچ عضوی نمی‌تواند بگوید که من خوب بودم اما کار بد بود. ما در هنر زنجیره یا تسلسل را می‌بینیم که رسیدن به تعادل می‌تواند آن را معنا ببخشد.

در حوزه تئاتر و تصویر بین‌الملل فضای ایده‌آلی وجود دارد که بنابر آن بازیگری شغل محسوب می‌شود و بازیگران روزی ۸ ساعت صرفاً روی یک کار تمرین می‌کند. آیا در ایران امکان برقراری چنین فضای ایده‌آلی وجود دارد؟

شبنم قلی‌خانی: این ایده‌آل در ایران وجود ندارد ولی خوب است اگر این‌چنین باشد.

حامد رحیمی نصر: البته من فکر می‌کنم که بحث تئاتر و تصویر باید تفکیک شود چون در سریال یا فیلم سینمایی می‌شود روی کارهای مختلف متمرکز شد، ولی تئاتر نیاز به تمرکز ویژه دارد.

به هر حال بازیگری چه در تئاتر و چه در سریال، بازیگری است و ما امروز افرادی را می‌شناسیم که از یک سریال به سریال دیگر می‌روند و عملاً هیچ تفاوتی بین اجرای‌شان در دو اثر وجود ندارد.

شبنم قلی‌خانی: بخشی از این مساله به هدایت کارگردان بر می‌گردد. من کارگردان‌هایی را دیده‌ام که واقعاً سخت‌گیری می‌کنند و آن اتفاقی که لازم است را از بازیگران‌شان می‌خواهند. برخی از کارگردان‌ها همه چیز را به اختیار خود بازیگر می‌گذارند و همین باعث می‌شود که بازیگر تا لحظه آخر پیش از ضبط، سرش در گوشی و کسب و کارش باشد.

حامد رحیمی نصر: گاهاً همین بازیگران قبل از ضبط اصلاً فیلمنامه را نگاه نمی‌کنند! من بازیگری را دیدم که سر ضبط اسم کاراکترش را با اسم یک کاراکتر دیگر اشتباه گرفته است!

شبنم قلی‌خانی: متأسفانه این فضا وجود دارد؛ شاید بخشی از آن به خاطر نبود امنیت شغلی برای ما بازیگران است. وقتی در آموزشگاه تدریس می‌کنم، به مدیر آن مجموعه می‌گویم به هیچ‌وجه به هنرجویان این اطمینان را ندهید که ما برای‌شان کار پیدا می‌کنیم چون معلوم نیست که حتی خود ما از فردا سر کار باشم یا نباشم، کما این‌که خیلی از بازیگران مستعدمان سال‌هاست بی‌کارند. بنابراین از آن‌جایی که امنیت شغلی برای ما وجود ندارد، سعی می‌کنیم که در لحظه هم به تئاتر و هم به سریال برسیم و وجه هنری آن را هم حفظ کنیم. در نتیجه این اتفاقات، ما به آن شرایط ایده‌آلی که در تئاتر دنیا وجود دارد نمی‌رسیم.

ولی این شرایط به هیچ‌وجه نمی‌تواند در تئاتر به وجود بیاید چون در نمایشی نظیر “پوست انداختن”، دائماً باید متن و تمرینات‌تان را مرور کنید تا به مرحله اجرا برسید.

شبنم قلی‌خانی: ذات تئاتر به زنده بودنش است که باعث می‌شود بازیگر خودش را در روی صحنه رفرش کند. ما بازیگران نمایش “پوست انداختن” در هر اجرا سعی کرده‌ایم مورد تازه‌ای به کاراکترهای‌مان اضافه کنیم تا پخته‌تر شود.

حامد رحیمی نصر: قطع به یقین این‌گونه است. همیشه قبل از اجرا دیده‌ام که خانم قلی‌خانی در پشت صحنه تمرکز کرده و مونولوگ‌هایش را تمرین می‌کند.

خانم قلی‌خانی نمایش “پوست انداختن” در مورد مقطعی از جنگ است که خیلی‌های‌مان آن را تجربه کرده‌ایم، به عنوان بازیگر نقش یک زن جنگ‌زده، چنین زنان جنگ‌زده‌ای را از نزدیک دیده‌ و لمس کرده‌اید؟

شبنم قلی‌خانی: البته این زن را خیلی درگیر جنگ نمی‌بینم.

حامد رحیمی نصر: این زن درگیر جنگ نیست، بلکه روایت‌های او در مورد جنگ در خواب اتفاق می‌افتد. به نظرم بهتر است نویسنده و کارگردان در مورد این قضیه پاسخگو باشد. جالب است بدانید که تا چهار  روز پیش از اجرا، متن و مونولوگ‌ها اصلاً این متن و مونولوگ‌هایی نبود که اکنون اجرا می‌شود. این متن جدید به خاطر برخورد کارگردان با یک سری ممیزی‌ها جایگزین متن قبلی شد.

شبنم قلی‌خانی: البته زمانی که به گروه پیوستم، متن جدید جایگزین و من متن قبلی را نخواندم.

در نمایشی بازی می‌کنید که سبک آن رئالیسم جادویی بوده و قصه و متن آن بر همین اساس نوشته شده است. برای حضور در چنین سبکی باید شیوه بازی‌تان را هم تغییر دهید؟

حامد رحیمی نصر: این یک تفسیر به رأی از طرف کارگردان است که باید ثابت کند نمایش “پوست انداختن” چقدر به سیاق رئالیسم جادویی مرتبط است. سبک رئالیسم جادویی در نمایش یعنی ما از فضای رئال صحبت می‌کنیم که کاریزماتیک شده است، بنابراین به نظرم بخش به بخش و نقطه به نقطه بازیگری باید رئال باشد. بنابراین در طراحی صحنه هم سعی کرده‌ام که بگویم با یک حرکت فضا عوض شده است.

شبنم قلی‌خانی: طراحی صحنه به نمایش “پوست انداختن” خیلی کمک کرده است، به شخصه از آن خیلی لذت بردم و اتفاقات مینیمالی که در طراحی صحنه رخ داد، خیلی به کمکم آمد.

آقای رحیمی نصر شما چون همزمان کار بازیگری و طراحی صحنه را انجام می‌دادید، چقدر به این اتفاق دقت کردید؟ چراکه طراحی صحنه خوب از شما می‌توانست به بازیگری خودتان هم کمک کند.

حامد رحیمی نصر: صد در صد به آن دقت کردم. در این نمایش لیمیتیشن‌هایی که داشتیم، خیلی متفاوت بود. دکور این نمایش باید پرتابل می‌بود و برای آن اتصال تعریف می‌شد. میزان‌های وسیعی نداشتیم و  بک استیج و نقطه تمرکز باید ایجاد می‌شد. از سوی دیگر تعداد کاراکترهای‌مان بالا بودند بنابراین ضروری بود عبور و مرور بازیگران را در نظر بگیریم. سالن اجرای ما غیر استاندارد و ارتفاع آن کم بود و تمام رویدادها باید در سریع‌ترین زمان ممکن شکل میگرفت بر این اساس تمام دقتم را برای آن به خرج دادم.

حامد رحیمی

گویا طراحی نور این نمایش خیلی به کمک‌تان نمی‌آید؟

شبنم قلی‌خانی: من از نور ناراضی هستم چون نور صحنه فقط در یک محدوده کوچک خلاصه شده است.

حامد رحیمی نصر: من به خاطر نور بد هنوز یک عکس خوب از آن ندارم. طراحی نور و صحنه باید به شدت با یکدیگر هماهنگ شوند و نمی‌شود که هر کس کار خودش را انجام دهد. یادم می‌آید در یک اجرای خارج از کشور، شاهرخ مشکین‌قلم و حامد نیک‌پی روی استیج بودند و من هنوز هاشف نبسته بودم. چند دقیقه بعد دیدم که صدابردار پشت در هاشف به دست منتظر من است، یعنی برای او تا به این اندازه مهم بود که هاشف را در اولین فرصت به من متصل کند. متأسفانه در اجراهای روی صحنه‌ای ما چنین وسواس‌هایی به خرج داده نمی‌شود. اگر خودم بخواهم یک روزی کار کنم، نسبت به خیلی چیزها حساسیت به خرج خواهم داد.

اکنون کل گردش مالی سینمای ایران بیش از ۶۰ میلیارد تومان در سال نیست که این رقم فقط با ارزش یک آپارتمان پنج طبقه در پاسداران برابری می‌کند، آن‌وقت ببینید وضعیت تئاتر چگونه است. بنابراین چندان نمی‌شود از تئاتر انتظار خاصی داشت. همین الآن هر شب حدود ۱۰۰ اجرا در تهران به صحنه می‌رود. در واقع همان‌گونه که سالن‌های خصوصی کمیت اجراها را بالا برده‌اند، کیفیت‌شان را پایین آورده‌اند.

آیا این سالن‌های خصوصی که حدود ۸۰ درصدشان استاندارد نیستند، به کیفیت تئاترمان کمک کرده‌اند؟

شبنم‌ قلی‌خانی: این‌که جای کار برای جوانان باز شده و آن‌ها می‌توانند خودشان را در این سالن‌ها محک بزنند، اتفاق خوبی است.

حامد رحیمی نصر: ولی به شرط آن‌که به آنها آفری هم داده شود. سالن‌های خصوصی کف فروش خودشان را بر می‌دارند ولی هیچ آفری هم به گروه‌ها نمی‌دهند. هر اتفاقی یک مجموعه المان‌ها دارد که ما با آنها ساختارش را تعریف می‌کنیم. المان هنر نمایش، صحنه و تماشاچی است که واقعاً در این بخش فقیر هستیم.

شبنم قلی‌خانی: سال ۸۱ از رشته تئاتر فارغ‌التحصیل شدم؛ بیشتر هم دوره‌ای‌های من آن زمان بیکار بودند. امروز شرایط برای فارغ‌التحصیلان خوب شده و آن‌ها می‌توانند حداقل دل‌شان را خوش کنند که پس از چهار سال تحصیل، نمایشی را به روی صحنه برده‌اند. اما با صحبت حامد رحیمی در مورد عدم حمایت سالن‌های خصوصی از جوانان موافق هستم.

به نظرتان مشکل از کجاست؟ حمایت از چنین اجراهایی وظیفه دولت است یا مسئول تئاتر خصوصی باید کمک کند؟

حامد رحیمی نصر: مسئول تئاتر خصوصی که به صورت ماهانه باید اجاره سالن و مالیات دهد و در این مورد مقصر نیست. اگر شما بخواهید سالن ایرانشهر را داشته باشید، باید مدت طولانی در نوبت بمانید. بقیه سالن‌های دولتی هم تعریف‌های متفاوتی برای خودشان دارند و به اجراهای خاص داده می‌شوند.

اگر بخواهید نمایش “پوست انداختن” را جوری توصیف کنید که مخاطب اشتیاق دیدن آن را پیدا کند، چه می‌گویید؟

شبنم قلی‌خانی: می‌گویم که با تماشای “پوست انداختن”، تجربه دیدن یک تئاتر غیر متعارف به شما داده می‌شود، تئاتری که از تئاتر قصه‌گو دور است و یک تجربه جدیدی به شمار می‌رود.

حامد رحیمی نصر: از طرفی تماشای آن را توصیه نمی‌کنم و از سوی دیگر هیچ کسی را از دیدن آن معذور نمی‌دارم. اگر قسمت شد که مخاطب این نمایش را ببیند، می‌تواند هر برداشتی از آن داشته باشد. برخورد مخاطب با این اجرا نمی‌تواند برخورد معمولی باشد، به طوری‌که ممکن است یک عده در مورد آن ناسزا بگویند و عده‌ای دیگر آن را به شدت بپسندند.

گفت و گو: عباس غفاری