آخرین خبر

«ما به تهران نمی‌رسیم»/ گذر از خوشنویسی و رسیدن به نقاشی‌خط معاصر

به گزارش آوای ایرانیان در تقویم هنرهای تجسمی جمعه‌ها عصر، زمان آغاز به کار نمایشگاه‌های هنری در گالری‌ها است. در ادامه به مرور برخی نمایشگاه‌هایی که عصر روز گذشته اول دی ماه در پایتخت افتتاح شدند، می‌پردازیم.

نمایشگاه انفرادی تارا نظم‌علیزاده با عنوان «پرتاب شدگی» در گاری گویه به نشانی میدان هفت تیر، خیابان مشاهیر، کوچه لطفی، پلاک ۳۹ افتتاح شد.

تارا نظم‌علیزاده درباره نقاشی‌هایش گفت: فضای کار نقاشی‌های من، «پرتاب شدگی» است. انسان از منظر اگزیستانسیالیسم به جهان و در نتیجه به زندگی، آزادی و اضطراب، توأمان پرتاب شده است. در این فضا آن‌چه بیش از همه برای من حائز اهمیت است ۲ مفهوم «زنانگی» و «زمان‌مندی» است که به ناچار به هم گره خورده و در هم تنیده‌اند. از این رو نقاشی‌ها، از یک طرف در حدفاصل «امر واقع» و «امر خیالی» خود را باز می‌یابند تا از فرمالیزم محض فاصله بگیرند و از طرف دیگر تاکید مضاعف بر زمان دارند. برای همین مؤلفه زمان را در این آثار به بستری برای اجرای نقاشی‌ها درآوردم.

وی در بخشی از استیتمنت نمایشگاهش نوشته است: «زمان در ورق‌های آلومینیومی، که بوم‌ها روی آن‌ها چیدمان شده‌اند به مولفه‌ای برای اجرا تبدیل می‌شود. این اجرا در ۲ ساحت «زوال» و «بازنمایی» می‌کوشد از یک طرف با اکسید شدن ورق‌ها در طول زمان بر همان زمان‌مندی بی شفقتی تاکید کند که آرام، خونسرد، بی وقفه و بی ملاحظه در حال رخنه کردن در همه چیز است و از طرف دیگر، تصویری محو و گنگ از حضور انسانی مقابل تابلو به دست دهد. حضور یا حضورهایی که هر یک نتیجه همان پرتاب شدگی است.»

افتتاح نمایشگاه «پرنده رفت»

«پرنده رفت» عنوان نمایشگاه نقاشی انفرادی یاسمن رسولی است که عصر جمعه در گالری سیحون واقع در خیابان وزرا، کوچه چهارم، شماره ۱۱ آغاز به کار کرد.

در استیتمنت این نمایشگاه آمده است: «اطمینان به حضور مداوم افراد خاص آدمی را در توهمی از تعلق و امنیت فرو می‌برد، به گونه‌ای که غیبت ناگهانی‌شان ویران‌گر و تکان‌دهنده خواهد بود. در آن لحظه است که به تمام «بودن‌» های دیگر زندگی‌ات هم شک می‌کنی و از خود می‌پرسی‌: آیا واقعاً کسی در این جهان هست که به من «تعلق» داشته باشد؟ این وضعیت، معمولاً بعد از یک تجربه «از دست دادن عمیق» اتفاق می‌افتد؛ وقتی پرنده رفت که رفت!

وقتی از دروازه «انکار» به نبودن عزیزی از دست رفته، به مرور، سایه‌ای از حضور را در کنارت احساس می‌کنی. مرزی بین حضور و غیبت. گاهی حتی سنگینیِ جسمش را در آغوشت احساس می‌کنی، گویی حضور متوهمانه او را در بغل گرفته‌ای و با خود حمل می‌کنی. عجیب‌تر اینکه دیگر حتی حضور آن‌ها که هستند و در کنار تو زندگی می‌کنند نیز برائت قطعیت و آرامشی به همراه ندارد. همه را در هاله‌ای از حضور و عدم می‌بینی. در واقع حضور پیش‌بینی نمی‌پذیرد. هر کسی ممکن است لحظه‌ای دیگر نباشد. این آگاهی همچنان که می‌تواند تو را از پای درآورد، ممکن است بندهایی را از پایت بردارد که تجربه‌ای ناب از آزادی را با خود به همراه دارد.»

ما به تهران نمی‌رسیم

همچنین، در این روز نمایشگاه عکس «ما به تهران نمی‌رسیم» در گالری پروژه‌های آران افتتاح شد.

این نمایشگاه شامل آثار ابتهاج قنادزاده است که در استیتمنت آن نوشته است: «این روایتی است از رفتن‌ها و نرسیدن‌ها، در جستجوی بی پایان آرمان شهری که به احتمال در هیچ کجا و دوره‌ای وجود عینی نداشته است. مرثیه‌ای بر مرگ تصوری جمعی و در آرزوی دست یافتن به یک سرزمین خیالی که در اینجا تهران است. ما به ازای ایرانی تلاشی همه جایی برای برپایی یک یوتوپیا، واژه‌ای با ریشه یونانی و با معنای لغوی جایی که وجود ندارد یا ناکجاآباد در ترکیب با جغرافیایی که در دنیای واقع و معاصر سربرآورده از جنگ و کودتا و ۲ انقلاب هم آمیزی غریبی که در هیچ‌کدام از اجزایش نشانی از دل‌بستگی به ایجاد یا خیال پردازی دوباره یک نظم اجتماعی آرمانی دیده نمی‌شود. مقصد و حال مبدأ فوج مهاجران، همان‌ها که در تمنای رویایی خودساخته از خوشبختی و بی نهایتی از امید به آمدن روزهایی بهتر طی الارض می‌کنند. مقصود تهران است؛ شهری که شاید هرگز به آن نرسیم.»

آغاز «گرگ و میش»

نمایشگاه «گرگ و میش» شامل آثار میترا ولایی نیز عصر دیروز در گالری والی آغاز به کار کرد.

در استیتمنت این نمایشگاه آمده است: «هوا گرگ و میش است

چیزی میان تاریک و روشن

میان بیم و امید

شهر اما پر از هیاهو در عین خاموشی

کسی نمی‌داند در ادامه چه خواهد شد

روز خواهد آمد یا شب.»

نمایشگاه انفرادی حمیدرضا رحیمی نژاد نیز عصر دیروز در آرت سنتر واقع در باغ خوشنویسان آغاز به کار کرد. در استیتمنت این نمایشگاه به قلم آیدین آغداشلو نوشته شده است: «حمیدرضا رحیمی‌نژاد در کارهای جدیدش از مرزهای معمول و مرسوم خوشنویسی سنتی ایرانی عبور کرده و به آفاق جدیدی دست پیدا کرده که حاصل کار مداوم و هوشمندانه و ناگزیر هنرمندی است که به دستاوردهای دورانش اکتفا نمی‌کند و چالش اصلی خود را در راه پشت سر گذاشتن آن‌چه به دست آورده و آن‌چه که هنوز به دست نیامده، صرف می‌کند.

انتخاب رحیمی نژاد راه محتومی است که نقاشی خط معاصر ایران از همان نقطه آغاز با آن مواجه بود؛ این‌که مدول‌های ثابت و مقدس را تا چه حد اجازه دارد بتاباند و خلاصه کند، و بند ناف و پیوند هویتی و شکل در خاطر ثبت شده شأن را تا کجا می‌شود کمرنگ کرد..

سال‌های درازی است که شاهد رشد و تکامل مرحله به مرحله حمید رحیمی‌نژاد از یک خوشنویس ماهر و چیره‌دست سنتی به سوی یک هنرمند نقاش آزاد و ره‌ای انتزاعی بوده‌ام و آثار اخیرش را نشانه توفیقی قابل پیش‌بینی در این راه به ظاهر ساده و در باطن بسیار پیچیده می‌بینم.»

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “«ما به تهران نمی‌رسیم»/ گذر از خوشنویسی و رسیدن به نقاشی‌خط معاصر”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید