آوای ایرانیان: انیو موریکونه؛ اسطوره آهنگسازی سینمای جهان از اعتقادات مذهبی و سلائقش در موسیقی فیلم میگوید.
بسیاری اعتقاد دارند انیو موریکونه یکی از بهترین آهنگسازان هالیوود است. او در یک دوره کاری نزدیک به پنجاه ساله، حدود ۴۵۰ موسیقی متن منحصربهفرد و تکاندهنده برای بهیادماندنیترین فیلمهای تاریخ سینمای جهان نوشته و ساخته است. «خوب، بد، زشت»، «به خاطر یک مشت دلار» بسیاری از وسترنهای اسپاگتی دهه شصت میلادی، «روزی روزگاری در آمریکا» و البته به تازگی فیلمی از کوئنتین تارانتینو. او با این فیلم نشان میدهد که همچنان انیو موریکونه باقی مانده است و گویا هیچوقت تمام نمیشود. در گفتوگوی حاضر بیشتر درباره اعتقادات شخصی و مسائل مختلف از جمله نظرش درباره پاپ بندیکت شانزدهم سخن گفته است. ترجمه گفتوگوی مایسترو انیو موریکونه را با ادوارد پنتین در ادامه میخوانید.
مایسترو موریکونه چقدر نقش ایمان دینی خود را در ساخت آثارتان الهامبخش میدانید؟
اگر ریاکاری حسابش نکنید باید بگویم که من مومن هستم اما ایمان من برای نوشتن موسیقی برایم الهامبخش نیست. وقتی مشغول ساخت موسیقی هستم درباره ایمان فکر نمیکنم. قطعا هنگام خلق موسیقی به طور مطلق درباره موسیقی فکر میکنم چراکه موسیقی یک هنر انتزاعی است البته کتمان نمیکنم زمانی که من یک قطعه مذهبی مینویسم، مشخصا این ایمان من است که به نوشتن آن کمک میکند یعنی در غیر این صورت اصلا نمیتوانستم چنین کاری را انجام دهم. اتفاقا چند سال پیش یک «کانتات مدرسی» درباره انجیل و قرآن برای باریتون و ارکستر نوشتم اما در اوقات دیگر مثلا وقتی برای یک فیلم موسیقی میسازم لزوما به خدا فکر نمیکنم. البته در درون من نوعی معنویت وجود دارد که همواره به من کمک میکند اما من آن را از عمق وجودم حس میکنم و فکر و تفکر در آن بیتاثیر است.
اما نمیتوانید کتمان کنید که اجزای روحانی و معنوی زیادی مثلا در موسیقی فیلم «ماموریت» وجود دارد؟
بله؛ ببینید آنها مرا برای ساخت یک موسیقی برای یسوعیان فرا خواندند. در این فیلم، یسوعیان قرار است به آمریکای جنوبی و به میان سرخپوستان بروند و سرخپوستان را مسیحی کنند اما چیزی که آنها با خود به آنجا میآورند تجربه پیشرفت موسیقی سازی در رنسانس است. این اولین چیزی است که شما در صحنههای آغازین فیلم میبینید یعنی وقتی پدر گابریل به آن دو پسربچه نواختن ویولن میآموزد. در تجربه شورای ترنت در قرن ۱۵ و پس از اصلاحات، یسوعیان موسیقی را به عنوان تجربهای از شورای ترنت به همراه آوردند و آنها این موسیقی را به ارمغان آوردند، نه تنها به این دلیل که شخصیتهای مرکزی بودند بلکه به این دلیل که اگر آنها به عنوان کشیش موسیقی ارائه میکردند، این موسیقی از شورای ترنت میآمد. پس از این صحنه، من به ارائه موسیقی سرخپوستان موظف شدم. من از شما میپرسم موسیقی سرخپوستان چه بود؟ من نمیدانستم پس باید از نو کشفش میکردم.
بجز الهیات چه عناصر دیگری را الهامبخش کار خود میدانید؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم، اگر من کاری مذهبی بخواهم بسازم، قطعا ایمانم الهام بخش من خواهد بود و در کنار این اگر در یک فیلم عاشقانه کار بکنم، قطعا سعی میکنم بخش عاشقانه وجودم را فعال کنم و وقتی که میخواهم یک قطعه تاریخی یا سیاسی برای یک فیلم بنویسم سعی میکنم بخش مذهبی وجودم را توی پرانتز قرار دهم. البته، به عنوان یک مومن، ایمان احتمالا همیشه در وجود شخص هست اما این دیگر وظیفه پژوهشگران، موسیقیشناسان و کسانی است که موسیقیهای ما را تجزیه و تحلیل میکنند که چقدر در طبیعت موسیقی من مصادیق مقدس و عارفانه را رصد و درک کنند. از سوی دیگر اما فکر میکنم همواره خداوند به من کمک کرده است ترکیبهای خوبی در موسیقی ایجاد کنم که این داستان دیگری است.
پس بنابراین پیش از نوشتن قطعات موسیقیتان دعا نمیکنید؟
نه؛دعا را برای دیگر مشکلاتم میگذارم و در موسیقی خرجش نمیکنم!
برخی از فیلم هایی که شما موسیقی آن را نوشته و ساختهاید، کاملا خشونتآمیز بودهاند. مثل همین آخری یعنی«هشت نفرتانگیز». آیا هیچوقت مشکلی با این موضوع نداشتید؟
ببینید موسیقی باید نخست در خدمت فیلم باشد. من هم همیشه وقتی پروژهای را کار میکنم سعی میکنم خودم را کاملا در خدمت آن کار قرار دهم. اگر فیلم خشونتآمیز است پس موسیقی من هم خشونتآمیز میشود و اگر فیلمی درباره عشق است موسیقی در فیلم برای برجستهسازی عشق کار میکند. شاید نتوان تقدس یا عناصر عرفانی در خشونت پیدا کرد اما من با کمال میل حاضرم برای فیلمهایی که صحنههای اینچنینی دارند هم موسیقی بسازم چراکه فکر میکنم موسیقی در نهایت همه چیز را به تعادل میرساند.
شاید این سوال تکراری به نظر برسد اما واقعا چه مولفه یا رازی وجود دارد که باعث میشود موسیقی یک فیلم برجسته و بزرگ شود؟
واقعا باید باور کنید هنوز این را نمیدانم. اگر میدانستم، موسیقی همه فیلمهایم برجسته و بزرگ میشد. مطمئنا یک فرمول مشخص برای موسیقی وجود ندارد . یک فرمول برای ساخت موسیقی ندارم، فقط دریافتهای لحظهای و نتیجههای آن را ثبت میکنم. شاید در لحظاتی شاد باشم و در لحظه دیگر کمتر شاد باشم و اینها در کارم تاثیر مستقیم دارند، در هر صورت، وقتی کمتر خوشحال هستم، همیشه حرفهایگری و تکنیک نجاتم میدهند و به کمکم میآیند.
در میان همه آثارتان کدام را بیشتر از بقیه دوست دارید؟
هرگز این سوال پاسخ نمیدهم. نمیگویم موسیقی فیلم مورد علاقهام کدام است چراکه همه آنها را دوست دارم و همه آنها به نوعی بازتاب عذاب، درد و رنج و عرقریزان روحی من هنگام کار بوده است.
نظر شما در مورد پاپ بندیکت شانزدهم که درباره موسیقی هم کارهایی انجام میدهد و تصمیمگیری میکند چیست؟
نظرم درباره او بسیار مثبت است و اصلاحاتی که از روز اولی که روی کار آمده انجام داده است بسیار موثر بوده است. سرودهای گریگوری یک سنت مهم و حیاتی است و نباید با کلمات آمیخته با بیحرمتی آمیخته شوند. اتفاقی که تا پیش از شورای ترنت در قرن پانزدهم هم میافتاد و پاپ دوباره در حال اصلاح آن است و باید با قاطعیت بیشتری این کار را انجام دهد.
موسیقی مورد علاقه خود شما چیست، مثلا از بتهوون خوشتان میآید یا موتسارت؟ باخ یا ویوالدی؟
ترجیح میدهم موسیقی خوب بشنوم. موسیقی خوبی که یک حرفهای آن را نوشته باشد. نخستینباری که یک موسیقی را میشنوم میتوانم حس کنم چگونه موسیقیای است. نمیگویم مثلا سبک رمانتیک را دوست دارم یا فضای آن یکی سبک را دوست ندارم. موسیقی برای من حد و مرز ندارد و به تمایزهای سبکی و تاریخی معتقد نیستم.
شما علاوهبر همه آثار متنوعی که در سینما انجام دادهاید، به ساخت موسیقی برای وسترنهای اسپاگتی بسیار معروف هستید. آیا خودتان هنوز طرفدار این فیلمها هستید یا بودید؟
بیش از ۴۵۰ فیلم ساختهام و تنها هشت درصد از این ۴۵۰ فیلم وسترن بودهاند. نه اینکه من وسترن دوست داشته باشم و موسیقی برای آن ساخته باشم. در برههای از من خواسته شد وسترن بسازم و من ساختم. شاید باورتان نشود ولی در همان برهه من پیشنهاد نزدیک به صد فیلم وسترن را برای ساخت موسیقیاش رد کردم. همه از من درباره وسترنهایم میپرسند در حالی که من از اینکه با وسترن شناخته شوم خیلی خوشحال نیستم و تنوع ژانر را در موسیقی فیلم ترجیح میدهم.
نظرتان درباره کلینت ایستوود چیست؟ آیا او دوست خیلی خوب و صمیمی شماست؟
خیر او یک دوست صمیمی برای من نیست. ممکن است تعجب کنید از اینکه بگویم من ایستوود را تنها دوبار ملاقات کردهام؛ یک بار زمانی که او با سرجو لئونه کار کرد و باردیگر برای دریافت جایزه اسکار بود. بنابراین او یک دوست صمیمی برای من نیست اما او یک فرد دوست داشتنی و خیلی مهربان است. بالاتر از همه اینها که گفتم، او یک کارگردان بزرگ است. او نه تنها یک بازیگر خوب بلکه یک کارگردان بسیار بزرگ است و به نظرم کارگردانیاش حتی فراتر از بازیگریاش عالی بوده است.
آیا کیفیت بالای موسیقی شما به حرفهای و خوب بودن کارگردان هم بستگی دارد؟
این مهم است که کارگردان مدیر خوبی باشد و او را بشناسید اما این فیلم است که باید خوب باشد تا بتوان موسیقی بهتری برای آن نوشت. پیش از روبهرو شدن با فیلم هیچ چیز مشخص نیست.
نظرتان درباره کار کردن با تارانتینو بعد از همکاری با او در «هشت نفرتانگیز» چیست؟ نتیجه کار برای خود شما رضایتبخش بود؟
اوه بله. نتیجه کار که خیلی عجیب و جالب بود. نکته مطلوبی که در کار کردن با تارانتینو وجود دارد این است که او دقیقا میداند در فیلمش قرار است چهکار کند و به همه مسائل خودش مسلط است به همین دلیل انتخابهایش درست هستند. او برای انتخاب یک آهنگساز همه جوانب یعنی حاشیهها و متن او را در نظر میگیرد و این اهمیت زیادی دارد. نکته اصلی هم همین است که قرار بود در این کار با تداعیها و ارجاعات کار کند و من هم این را میدانستم اما آنچه از من میخواست مطلقا این بود که هرچه فکر میکنم درست است همان را انجام دهم.
……………
صبر نمیکنم همه فیلم را ببینم آنوقت آهنگسازیاش را قبول کنم
شما قبل از اینکه ساخت موسیقی یک فیلم را قبول کنید باید آن را ببینید؟
من میگویم بله. برای پذیرفتن یک فیلم باید آن را دید و این مربوط به حرفهای بودن من و عزت نفس من به عنوان یک مدیر هنری است. این میتواند اشتباه باشد که فیلم را ببینم و آنوقت به دلیل اینکه آن را دوست نداشتهام از ساختن موسیقی برای آن خودداری کنم اما اجتنابناپذیر است اما مهمتر این است که برای اینکه بدانم یک فیلم را دوست دارم یا نه لازم نیست حتما نسخه کامل آن را ببینم، آنچه میبینم چند برش از فیلم و نقاط عطف آن است. البته این را هم در نظر بگیرید که شما به عنوان یک نویسنده میتوانید ارزیابی انتقادی از فیلم داشته باشید اما من به عنوان آهنگساز هیچ لزومی ندارد فیلم را مورد ارزیابی انتقادی قرار دهم زمانی که نام من میتواند به یک فیلم کمک بسیار زیادی بکند. این برای من درست نیست که صبر کنم تا فیلم به طور کامل ساخته شود و آنوقت بگویم نمیخواهم برای این فیلم موسیقی بسازم چون از آن خوشم نیامده است و به سلیقه من نمیخورد. هرچند یکبار برایم اتفاق افتاده است و مجبور شدهام این را بگویم چون نتیجه کارشان واقعا منزجرکننده بود اما این به سالها پیش برمیگردد.
………….
موسیقی فیلم «ماموریت» نعمتی بود که در اختیار من قرار گرفت
معجزه موسیقی برای فیلم «ماموریت» ((MISSIONتاثیر ساز ابوا بود و من این موضوع را دریافتم بنابراین یک تم برای ابوا نوشتم. سپس سرود چند صدایی پس از آشتی بسیار مهم بود چرا که وقتی کاردینال التمیرنو به ماموریت میآید، سرخپوستان از او با این آهنگ غربیاروپایی استقبال میکنند و البته وقتی میخواستم موسیقی این فیلم را بنویسم سه بخش آن برایم خیلی مهم بود. نخست همان تم ابوا، دوم موسیقی پس از آشتی و سوم موسیقی نواحی و قومی سرخپوستان بنابراین شما سه تم اصلی در این فیلم میشنوید؛ تم یک، تم دو و تم سه. نکات مهم درباره این موسیقی فیلم تاثیر تکنیکی و معنوی آن بود که تم اول و دوم با هم، تم اول و سوم با هم و تم دوم و سوم با هم ارتباط ساختاری برقرار میکنند و در پایان متوجه میشویم که هر سه تم معاصر هستند و اعتقاد دارم که معجزه فنی این موسیقی نعمتی بود که در اختیار من گذاشته شد.
0 دیدگاه در “گپی با اسطوره آهنگسازی سینمای جهان”