آخرین خبر

به بهانه 26 بهمن، زادورز داریوش طلایی/ طراح یک طرح ناتمام در موسیقی ایرانی

آوای ایرانیان:

ممتاز

محمدرضا ممتازواحد

سخن از داریوش طلایی، فقط صحبت از یک هنرمند نیست؛ بلکه حدیثِ نسلی است که موجب و موجد نهضتی جریان ساز در موسیقی ایرانی شد که بسیاری از گفتنی ها در مورد آن هنوز، ناگفته باقی مانده است. بررسی دقیق آن نحله فکری و تحلیل عمیق آرمان های آن نهضت هنری (با شکافت لایه های درونی و بنیادین جنبش هنری مذکور در آن مقطع زمانی) و واکاوی سیر تکوینی و تکاملی و کرونولوژی آن تا به عصر حاضر از منظر پدیدارشناسی (فنومنولوژی) و با رویکرد آسیب شناسی (پاتولوژی)؛ خود مبحث مفصلی است و نوشتاری مجزا را می طلبد. اما در این فرصت، نوشتاری تقدیم حضور می گردد که البته مختصری از آن چند سال گذشته در یکی از جراید منتشر شد و اینک به یُمن زادروز استاد، متن کامل آن ارائه می گردد. این نوشتار گوشه ای از خدمات و ابداعات داریوش طلایی را در خصوص آثار تألیفی و نگارشی ایشان (با رویکرد آموزشی- پژوهشی) و با تمرکز به دو اثر تألیفی این هنرمند یعنی کتاب «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی» و کتاب «نت نویسی آموزشی و تحلیلی ردیف میزاعبدالله» مورد بحث و بررسی قرار داده است.

موسیقی کلاسیک ایرانی در دو بخش مجزا قابل بررسی است: ساختار مُدال (مایگی) و ساختار ملودیک (نغمگی). تفکیک این دو مبحث به خصوص در حوزه آموزش به هنرجویان جهت تفهیم و درک محتوای موسیقی ایرانی و بسط دامنه خلاقیت و نوآوری در آنان بسیار حائز اهمیت است. ردیف دان برجسته و استاد نوازنده تار و سه تار، «داریوش طلایی» جدای از مقام بلندش در این عرصه، تئوری پرداز شاخصی است. از این منظر که اگر دیدگاه تئوری پردازان قرن حاضر را به سه بخش کلی تقسیم کنیم، گروه اول غرب گرایان (علی نقی وزیری و …) و گروه بعدی تاریخ گرایان (مهدی برکشلی، داریوش صفوت، مجید کیانی و …) را شامل خواهند شد. اما گروه سوم از روندی فرای دیدگاه های فوق به بررسی و تدوین تئوری موسیقی ایرانی پرداخته اند که رویکردی پدیدارگرایانه است. یکی از تئوریسین های شاخص در این دیدگاه، داریوش طلایی است. قبل از ورود به مبحث اصلی، بایستی مفهوم پدیدارگرایی و چگونگی تعمیم آن در تدوین تئوری موسیقی ایرانی را مورد بررسی قرار داد.

تئوری موسیقی در واقع کشف قوانین حاکم بر موسیقی موردنظر است که باید به صورت علمی و منطقی مدون گردد. حال کشف این قوانین بایستی با شناخت و تحلیل درون مایه ها و ویژگی های آن موسیقی صورت پذیرد. ویژگی هایی مبتنی بر پایه قواعد و اصول سنتی- موسیقایی همان موسیقی. درست همانند تدوین دستور زبانی که از درون همان زبان کشف و تدوین می گردد. پدیدارگرایی دقیقاً بر همین مفهوم دلالت دارد.

با توجه به این که سیستم سنتی آموزش موسیقی کلاسیک ایرانی از دیرباز به شکل شفاهی بوده و هست، همین امر ایستایی و رکود را در محفوظات هنرجو منجر می سازد که اصولاً پویایی، قدرت تحلیل و خلق و آفرینش را در او بسیار محدود می کند. لذا همین موضوع، اهمیت دستیابی به یک تئوری جامع موسیقی ایرانی را – قبل از گذر از مرحله سنتی آموزش- انکارناپذیر می سازد. داریوش طلایی این مهم را، در کتاب «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی» به منصه ظهور رسانده است.

طبق نظریه طلایی – که اساساً هم همینطور است- رپرتوآر موسیقی کلاسیک ایرانی (ردیف) و سیستم مُدال (سیستم مایه ها) مقولات واحدی نیستند. از آنجا که ملودی های سنتی ردیف – به تعبیر طلایی- ملودی هایی انعطاف پذیر می باشند، موقعیت هر ملودی در زنجیره ردیف، با خصوصیات مایگی آن معین می گردد. حال مجموعه انتظام یافته این ملودی هایِ با دامنه انعطاف که با نظم و ترتیبی منطقی و سنتی تدوین گشته اند، ردیف و رپرتوآر موسیقی ایرانی را تشکیل می دهد. چون این مجموعه، موجز و مختصر و در نتیجه فشرده می باشد، همین امر موسیقی دانان و هنرجویان را بیشتر به حفظ و ادای مطالب متمرکز ساخته و گسترش و بهره برداری از امکانات موسیقایی آن کمتر مورد توجه واقع گشته است. اینجاست که ضرورت شناخت مبانی مُدال موسیقی ایرانی را ملزم و مبرهن می سازد.

موسیقی ایرانی اساساً یک موسیقی مُدالیته است و شناخت مبانی مُدال آن نیز به طور حتم، درک مفهوم مُد را در بدو امر حائز اهمیت می سازد. این مسأله بایستی با معیارها و قوانین خاص خود مورد ارزیابی قرار گیرد یعنی به عبارت بهتر چارچوب های مُدال را بایستی مورد شناخت و بررسی قرار داد. مفاهیمی چون مُد، فواصل بین زیر و بمی صداها (ارتفاع صوت)، دانگ، مایه و مباحثی چون مد و فاصله، دانگ و فاصله، اعتدال فواصل، ترکیب مایه ها و … اساس ساختار مدال و ابزار شناخت و درک مفهومی آن را بهتر میسر خواهد ساخت.

حال پس از تبیین تئوری مربوط به سیستم مُدال موسیقی دستگاهی ایران، بخش مربوط به تحلیل نغمات و ساختار ملودیک (نغمگی) مبحث مهمی است که توسط داریوش طلایی در کتاب ارزشمند «نت نویسی آموزشی و تحلیلی ردیف میزاعبدالله» با شیوه ای بدیع و متدی جدید مطرح شده است.

همانطور که قبلاً بیان شد شناخت ساختار مُدال موسیقی ایرانی و آموزش آن به صورت تئوریک، برخلاف متد رایج که با حفظ و ممارست ملودی های سنتی همراه است، زمینه ای خلاقانه را در اختیار هنرجویان موسیقی قرار خواهد داد که اسارت ذهنی آنان را سلب و افق جدیدی را به روی آنان خواهد گشود. در خصوص تحلیل نغمات نیز، داریوش طلایی روش آموزشی جدیدی را بنیان نهاده که در نوع خود تحسین برانگیز است. زیرا سهولت و سرعت فراگیری نغمات اصیل موسیقی ایرانی را موجد گشته و روشی تحلیلی را اتخاذ کرده که به تعبیر طلایی مبتنی بر تفکیک اصل از فرع و تغییرپذیرها از ثابت هاست.

طلایی

نکته بسیار مهم در این شیوه نت نویسی، تقطیع جملات و نشان دادن ارتباط آن هاست که به شناخت عمیق از فرم و ساختار جمله بندی ردیف منجر می گردد. به عبارت بهتر سعی طلایی جهت آموزش مفهومی و چگونگی آموزش و انتقال سواد این موسیقی و مفاهیم مربوطه آن بوده است. این شیوه نت نویسی و آوانگاری تا قبل از این کتاب نظیر نداشته و آنچه تا قبل معمول بوده بیشتر بر پایه ترنسکریپسیون (آوانگاری) مو به مو بوده است ولی شیوه نت نویسی طلایی بر اساس نتاسیونی منعطف است.

در این کتاب [نت نویسی آموزشی و تحلیلی ردیف میزاعبدالله] هنرجو پی به موتیف های هر گوشه و ترکیب آن ها در جملات و همچنین ارتباط آن ها در تداوم و تکرار و گسترش شان برده و در سطوح بالاتر، به ساختارالگویی انگاره ها (موتیف ها) و نحوه تقطیع و بسط و گسترش آن ها احاطه خواهد یافت. به عبارتی مخاطب این کتاب (حال در هر سطحی) ارتباطی مفهومی با ردیف برقرار خواهد ساخت بدینگونه که به جای تکیه بر فراگیری بر اساس نت نویسی صرف و یا حفظیات گاه بی ثمر، نظام درونی این موسیقی را به خوبی دریافته و آن را همچون سیستمی می انگارد که ورودی آن واحدهای ترکیبی موتیف ها (به شکل پریودهای سکانس واره) می باشند و خروجی این سیستم گوشه ها و بعضاً ضربی ها را تشکیل می دهد. شیوه آموزشی- تحلیلی این کتاب به خصوص در بداهه نوازی ها و حتی مباحث آهنگسازی نیز مفید فایده است و در خصوص بحث تجزیه و تحلیل ردیف، معمولاً به عنوان منبع و مأخذ مدنظر قرار می گیرد. یعنی این کتاب علاوه بر نیل به الگویی آزاد، می تواند جهت مطالعه تطبیقی یک اجرای خاص نیز مانند مأخذ قابل استنادی در نظر گرفته شود.

اما نکته مهم دیگر در این کتاب وضع نشانه های جدید و علائم خاص آن است که در خصوص دشواری وضع آن ها به لحاظ فنی و زمانی، هر چه نوشته و گفته شود باز هم کافی نیست و فقط اهل فن بر صعوبت آن واقفند. این مهم در مکتوب نمودن یک فرهنگ صوتی اهمیت بسیار داشته به خصوص در این کتاب، که اساساً بدعت و دگرگونی و تغییراتی را در عرصه آموزشی به همراه داشته است. در انتخاب و به کارگیری علائم وضع شده تداعی ارزش های صوتی، سادگی و روانی در هنگام فراگیری، کاربرد عملی، در بر گرفتن ظرایف و دقایق موسیقی ایرانی (نکات و خصوصیات اصلی این موسیقی)، عدم مغایرت با پندارهای اصولی این فرهنگ خاص موسیقایی (مانند نظم زمانی و نظم فواصل صداها و درجات)، عدم ادغام علائمی که جهت ترسیم شاکله اصلی و تزئینات فرعی به کار می روند و نهایتاً انتخاب روشی که از جهت تصویری، راهنما و هدایت کننده هنرجو به نحوه ساختار و جمله بندی این موسیقی باشد؛ موردنظر مبدع و طراح این شیوه بوده است.

امید است متد تئوریکی- آموزشی فوق و این طرح بدیع در سطح کلی آموزش موسیقی کشور تعمیم یابد چون همانطور که جناب طلایی خود هم اظهار داشته اند، این طرح یک طرح ناتمام در موسیقی ایرانی است؛ باشد که صاحبنظران این عرصه در تعالی و تکامل آن تبادل نظر و تعاملی کارشناسانه داشته باشند.

 

منابع و مآخذ برای این نوشتار:

  1. نگرشی نو به تئوری موسیقی ایرانی- داریوش طلایی، چاپ اول ۱۳۷۲- موسسه فرهنگی- هنری ماهور

  2. نت نویسی آموزشی و تحلیلی ردیف میزاعبدالله- داریوش طلایی، چاپ پنجم ۱۳۹۱- نشر نی

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “به بهانه ۲۶ بهمن، زادورز داریوش طلایی/ طراح یک طرح ناتمام در موسیقی ایرانی”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید