در نخستین گزارش به موسیقی فیلم ماندگار مرثیه‌ای بر یک رؤیا؛ پرداخته شده است .

شاید طی سال های اخیر بارها شاهد چهش کلیپ هایی با مضامین سونامی و قجایع زیست محیطی و بشری با یک اثر تاثیرگذار در فضای مجازی و شبکه های مختلف تلویزیونی بوده اید، حال آن اثر وهم انگیر موسیقی متن فیلم “مرثیه ای برای یک رویا” است، مرثیه برای یک رویا (به انگلیسی: Requiem for a Dream) نام فیلمی داستانی به کارگردانی دارن آرونوفسکی محصول سال ۲۰۰۰ از کمپانی‌های آمریکایی آرتیزان و باندریا می‌باشد.
یکی از نکات جالب این فیلم این است که داستان از دیدگاه سوم شخص بیان می‌شود ودر طول داستان روایت داستان به طور کاملاً منطقی بین چهار شخصیت اصلی تقسیم شده است.
اما آهنگساز این فیلم سینمایی کسی نیست جز کلینت منسل (Clint Mansell)، این هنرمند متولد ۷ ژانویه سال ۱۹۶۳ ، موسیقیدان و آهنگساز انگلیسی است که قبلا در گروهی خواننده و نوازنده گیتار پاپ نیز بود. بعد ا زمنحل شدن گروه ، در سال ۱۹۹۶ منسل به واسطه دوست کارگردانش دارن آرونوفسکی وارد دنیای موسیقی فیلم شد. منسل آهنگسازی فیلم بعدی آرونوفسکی با عنوان مرثیه ایی برای یک رویا را بر عهده گرفت و آهنگ “Lux Aeterna” از این فیلم به سرعت محبوبیت زیادی را از آن خود کرد و در تبلیغات و تریلر فیلم به طور گسترده ایی ظاهر شد.

به یکی از نکات کلیدی موسیقی فیلم “مرثیه ای برای یک رویا” می توان به این نکته اشاره کرد که این اثر به طور اعجاز انگیزی برای شونده و بیننده تداعی کننده حس و حال انسان در قبال ناکامی در خصوص آرزوها و رویاهایش است به طوری یکی از مشهورترین تیترهای روزنامه های آمریکایی در خصوص موسیقی  های فیلم به “مرثیه ای برای یک رویا” اختصاص داشت که پس از اکران آن نوشت: “پرواز به دنیای آرزوها با موسیقی “مرثیه‌ای بر یک رؤیا” .

درباره «مرثیه ای برای یک رویا » بارها صحبت شده اما واقعا بی انصافی است که درباره موسیقی فوق العاده تاثیر گذار و وهم انگیز این فیلم سخنی به میان نیاورد. این موسیقی به شدت دلهره آور و تاثیرگذار  به طوری که به تماشای خودِ فیلم بنشینید،تاثیرش به مراتب بیشتر هم خواهد بود!

داستان فیلم:
سارا گلد فارب، بیوه زنی معتاد به تلویزیون که در کانی آیلند زندگی می کند، از شوهر متوفایش پسری به نام هری دارد. هری که معتاد است اغلب اوقاتش را با ماریون (یک طراح مد ناکام) و بهترین دوستش تایرون (مواد فروش سیاه پوست) می گذراند.هری و تایرون در پی به جیب زدن پول کلانی از راه فروش مواد مخدر هستند و ماریون هم در حالی که اعتیاد آن ها و نا امیدی توام با آن شدت می گیرد، با آن دو همراه می شود. سارا نیز به تلویزیونش چسبیده و رویای شرکت در مسابقه تلویزیونی محبوبش را در سر می پروراند. سارا که باور دارد حضورش در تلویزیون قطعی است، زیر نظر پزشک بدنامی شروع به رژیم گرفتن می کند تا لباس قرمز رنگی که در جوانی اش می پوشید، دوباره اندازه اش شود. او به زودی گرفتار قرص هایش می شود که در واقع مواد مخدر (مخلوطی از کوکایین و هروئین) هستند. اعتیادش او را از دنیای واقعی دور و توهم های هراسناکی را جانشین آن می کند. هری و تایرون هر چند در آغاز کارشان موفق به جمع آوری پول قابل توجهی می شوند، اما در نهایت این پول خرج مصرف فزاینده هر سه نفر می شود و از دست می رود. هری که همراه تایرون در صدد قاچاق مواد از شهری دیگر هستند، با عفونت بازوی هری (بر اثر تزریق با سرنگ آلوده) به دکتر مراجعه می کنند و به چنگ پلیس می افتند. بازوی هری برای پرهیز از گسترش عفونت قطع می شود و ماریون نیز که تنها و بی کس شده، به تن فروشی روی می آورد. سارا هم پس از گذشت مدتی کوتاه دچار فروپاشی عصبی و در آسایشگاه روانی بستری می شود.

ادامه داد…