آخرین خبر

عاقبت عجیب و غریب بختیار پس از پیروزی انقلاب

آوای ایرانیان: حتما بسیار درباره ی آخرین نخست وزیر ایران در دوره پهلوی دوم شنیده اید و یا خوانده اید، ولی بی شک یکی از جالب ترین ماجراهای زندگی او،فرار وی از ایران و نحوه ی مرگ وی می باشد.

شاپور بختیار فرزند محمد رضا خان بختیاری در سال ۱۲۹۳ در بختیاری به دنیا آمد. وی در هفت سالگی مادرش را از دست داد و در اندک مدتی تحصیلات اولیه را در نزد آموزگار در خانه و سپس در شهر کرد و اصفهان گذرانید و بعد از کلاس سوم دبیرستان به بیروت و سپس به پاریس رفت.

وی نوجوانی و جوانی خود را در خارج از کشور و مشخصا در فرانسه گذراند. یک دهه و اندی از بخش پایانی عمر ۷۶، ۷۷ و یا احتمالا ۷۸ ساله او نیز در فرانسه گذشت. عمر او نیز در این کشور به سر آمد و همانجا درگذشت و تنها ازدواج او با دختری فرانسوی و در فرانسه بود.در گزارش کتبی بازجویی به تاریخ ۴/۸/۱۳۴۶ وی فرزندان خود را چنین معرفی کرده است: «۱٫ گیو در فرانسه مشغول کار ۲۷ سال؛ ۲٫ پاتریک دانشجوی پزشکی در فرانسه ۳۲ سال؛ ۳٫ ویویان ۳۵ ساله، شوهر نموده است؛ ۴٫ فرانس فعلا در ایران نزد خود من ۱۸ سال» وی که به گفته خود « در دانشگاه پاریس دکتر حقوق شناخته» می شد، به «آخرین مدارج تحصیلی دکترا از دولت فرانسه» دست یافت.

از پذیرش نخست وزیری تا فرار از ایران
بی شک یکی از سرنوشت ساز ترین مراحل زندگی شاپور بختیار اعطای مقام نخست وزیری محمد رضا پهلوی به وی بود به نحوی که محمد حسن صنعتی درباره ی دوران نخست وزیری و چگونگی قتل وی طی مقاله ای می نویسد:
در ۷ دی ۱۳۵۷ بختیار به دربار دعوت شد و پس از دیدار و گفتگو با شاه قرار شد ظرف ده روز کابینه ای تشکیل دهد. بختیار در کتاب یکرنگی می نویسد: «من با شتاب هرچه تمامتر دوازده نفر را دعوت کردم و از آنها خواستم تمام پیشنهادات قطع نامه هایی که ظرف سال گذشته در تجمعات و میتینگها مورد بحث قرار گرفته است برایم گردآورند. پس از مقایسه آنها به این نتیجه رسیدم که از زمان آموزگار تا آن روز از گروه چپیها ی تندرو گرفته تا سلطنت طلبان همه در هفت مورد با هم توافق دارند.»

بختیارگویا علاوه بر تایید توصیه و تأکید حامیان غربی شاه را نیز پشت سر خود داشت. «آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیده بودند که باید محمدرضا موقتا از کشور خارج شود. در کنفرانس گوادلوپ سران غرب امید خود را به بختیار بستند. شاه می گفت: من با اکراه و تحت فشار خارجیها و آمریکاییها موافقت کردم که او را به نخست وزیری منصوب کنم. من همیشه او را انگلوفیل و عامل نفت انگلیس می دانستم. پایگاه سیاسی او خیلی عمیق نبود. او به من اعتراض کرد که تمامی اعضای جبهه ملی فقط ۲۷ نفر بودند.»

نه شاه می خوایم نه شاپور؛ لعنت به هر دو مزدور!
شاپور بختیار در ۱۱ دی در نطقی رادیو – تلویزیونی از مردم خواست با برقراری آرامش او را در برقراری حکومت «سوسیال دموکراسی» در ایران یاری کنند. کارکنان اداره برق تهران هم همزمان با نطق بختیار، برق سراسر تهران را قطع کردند، اما پس از پایان سخنان بختیار به مناسبت آغاز سال نو میلادی، دوباره برق شهر وصل شد. در همین حال سایروس ونس بار دیگر حمایت را از دولت جدید ایران اعلام داشت و گفت: «دولت آمریکا از نیروهای مسلح ایران خواسته است تا از دولت غیر نظامی جدید حمایت کنند.»

در همین روز بیش از یکصد هزار نفر از مردم تهران به مناسبت هفتمین روز شهادت استاد کامران نجات اللهی در قطعه ۲۴ بهشت زهرا گردهم آمدند و علیه بختیار تظاهرات کردند. مردم در تظاهرات خود شعار می دادند: «نه شاه می خواهیم نه شاپور / لعنت به هر دو مزدور.» درباره بحران ایران دو نظریه در آمریکا وجود داشت؛ گروهی اعتقاد داشتند که شاه را باید رها کرد و با مخالفان رژیم برای آینده منافع آمریکا در ایران تماس گرفت، اما گروهی دیگر معتقد بودند که باید شدیدا از شاه در مقابل مخالفان حمایت کرد. آمریکایی ها در ۱۲ دی ۱۳۵۷ تصمیم گرفتند رابرت هایزر را به ایران اعزام کنند تا ارتش را در حمایت از بختیار تشویق کند و در صورت شکست دولت جدید در ایران دست به کودتا بزنند.

روز شنبه ۱۶ دی ماه ۵۷ وقتی روزنامه ها پس از ۶۰ روز اعتصاب و تعطیل دوباره منتشر شدند، بر پیشانی خود فرمانی به امضای «روح الله الموسوی الخمینی» داشتند که در حقیقت اجازه انتشار مجددمطبوعات از سوی رهبری انقلاب بود. بختیار در نخستین روز تصدی نخست وزیری اش از روی نا علاجی نتوانست به مردم وانمود کند که او شرایط آزادی بیان و قلم را فراهم آورده است،وتا حدودی رو بسوی حرکاتی دیگر ،ورد.

عوام فریبی شاپور
اولین مواضع بختیار به عنوان نخست وزیر، نشان داد که او بسیار کوچکتر از پستی است که پذیرفته است. وی، هنگامی که در ۱۷/۱۰/۵۷ بر صحنه تلویزیون ظاهر شد، کوشید تا رضایت مخالفان را جلب کند. او اعلام کرد که شاه برای گذران تعطیلات، کشور را ترک خواهد کرد و قول داد حکومت نظامی را لغو و انتخاباتی کاملا آزاد برگزار کند. وی طی هفته بعد چند قرار داد تسلیحاتی به ارزش هفت میلیارد دلار را لغو، فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسرائیل را متوقف و اعلام کرد که ایران از سازمان سنتو خارج شده است و دیگر ژاندارم خلیج فارس نخواهد بود. او همچنین برخی وزرای پیشین را دستگیر کرد و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد. او وعده داد ساواک را منحل می کند. دارایی های بنیاد پهلوی را ضبط کرد و اعلام کرد که آیه الله خمینی «گاندی ایران»! می تواند به کشور بازگردد.

اما در واقع بختیار آمده بود تا فرصت لازم را فراهم کند تا آنها که می خواهند بتوانند فرار کنند واز این رو طی دستوری نوشت: «جناب آقای یحیی صادق وزیری، وزیر دادگستری. خواهشمند است دستور فرمایید خروج تیمسار ارتشبد غلامرضا و جناب آقای اردشیر زاهدی از کشور به مراجع مربوط بلامانع اعلام گردد. ۱۹/۱۰/۵۷ نخست وزیر – شاپور بختیار.»

و شاه نیز با انتصاب بختیار به عنوان عضو شورای سلطنت از کشور می گریزد:
«جناب دکتر شاپور بختیار، نخست وزیر
چون عازم خارج از کشور هستیم، بر اساس اصل چهل و دوم،به موجب این فرمان شمار ا به عضویت شورای مزبور منصوب و مقرر می داریم که در جلسات آن حضور به هم رسانیده و به وظایف خود عمل نمایید. کاخ نیاوران، به تاریخ بیست و ششم دیماه ۱۳۵۷ شمسی، محمد رضا پهلوی.»

و این همان تاریخی است که شاه از کشور خارج شد.بختیار پس از کسب رأی اعتماد مجلس در ۲۵ دی ماه ۵۷ از گفتگویی تفاهم آمیز با امام خمینی در گذشته خبر داد. امام خمینی نیز در اعلامیه هفتم بهمن ۵۷ به شدت این شایعه را تکذیب کرد:
«آنچه ذکر شده است که من شاپور بختیار را با سمت نخست وزیری می پذیرم دروغ است. بلکه تا استعفا ندهد او را نمی پذیرم. چون او را قانونی نمی دانم. من با بختیار تفاهمی نکرده ام و آنچه سابق گفته است که گفتگویی بین من و او بوده، دروغ محض است.«

از زمانی که در ۹ دی ۱۳۵۷ نخست وزیری بختیار اعلام شد نه تنها از تظاهرات مردمی کاسته نشد بلکه بر آن افزوده شد. به طوری که در طول یک هفته اول (۹دی تا ۱۵ دی ۱۳۵۷) در سراسر کشور علیه او تظاهرات بود. در مقابل نظامیان نیز به سرکوب شدید مردم پرداختند که در نتیجه صدها نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند. اوج درگیری ها در ۹ و ۱۰ دی ۱۳۵۷ در مشهد بود که طی این دو روز بر اساس گزارش ارتش حدود۳۰۰ نفر شهید شدند. این درگیری ها در طول هفته بعد نیز ادامه داشت. همزمان هایزر جلسات مشترکی با سران ارتش برگزار می کرد تا آنان را در حمایت از دولت بختیار مصمم کند و در صورت شکست دولت نیزآماده کودتا باشند.

فرار از ایران به سوی فرانسه
امام خمینی در ۱۲ بهمن ۵۷ وارد ایران شد و ده روز بعد، در ۲۲ بهمن ۵۷ با اعلام بی طرفی ارتش به عنوان آخرین سد دفاعی رژیم، بختیار در اندیشه جان به در بردن از ورطه ای بود که با آتش خشم ملت به جان آمده از ظلم ستمگران و منافقان برپا گردیده بود. او خود را در نجات از این مهلکه مدیون پونیاتفسکس، وزیر کشور پیشین فرانسه و سفیر ژیسکاردستن، رئیس جمهوری وقت فرانسه در تهران می داند و میگوید: «باید از این بابت از او تشکر کنم. آدم کشان حرفه ای در تعقیب من بودند و او کمکم کرد.»

تشکیل رادیوی ضد انقلاب اسلامی!؟
بختیار در سالهای اقامت در فرانسه، فعالیت های گسترده ای علیه انقلاب اسلامی انجام داد که یکی از آنها راه اندازی یک رادیوی ضد انقلاب اسلامی بود. وی یک بار از عملیاتی تروریستی در صبح روز جمعه ۲۷ تیر ۱۳۵۹ در حومه پاریس جان به در برد. در مورد هویت حمله کنندگان جلال الدین فارسی ضمن خاطرات خود در زوایای تاریخ می نویسد:
« آنان گروهی معتقد به انترناسیونالیسم هستند و پاسداران اسلام در جهان می باشند. کسی که کودتاگر است و می خواهد مراکز تجمع مسلمانان را بمباران کندو ایادیش افرادی از نیرو هوایی و پاسداران ما را می کشند مسلما مورد انتقام قرار خواهد گرفت.»

فارسی که این مطالب را همراه با حمایت از ترور بختیار در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی بازگو کرده بود، در ادمه خاطراتش می نویسد: «شاپور بختیار در دادگستری فرانسه علیه من به عنوان طراح و آمر ترورش اعلام جرم و اقامه دعوا کرد. پرونده ای جنایی تشکیل شد و ورودم به خاک فرانسه به مشکل برخورد.»
بختیار سرانجام در ۱۵ مرداد ماه ۱۳۷۰ در ویلای مسکونی اش در حومه پاریس به قتل رسید؛ بی آنکه معلوم باشد چه کسانی او را به قتل رسانده اند.
به راستی گروهی معتقد به انترناسیونالیسم و شامل پاسداران اسلام در جهان چنان که جلاالدین فارسی به تلویح پنداشته است- قتل بختیار راطراحی کرده بودند؟

قرائنی بر مدخلیت بختیار در توطئه علیه سرزمین اسلامی ایران و طراحی بمباران مراکز تجمع مسلمانان وجود دارد. وی پس از فرار از ایران در همان ماه های نخست به قصد دسیسه علیه انقلاب اسلامی حرکات و اقداماتی حساب شده را آغاز کردو متقابلا اولین ارتباطهای تشکیلاتی با بختیار بر قرار شد. بنا به اعترافات یکی از سران کودتای نوژه، دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب،اولین تماس بین مأموران سیا و یکی از دوستان بنی عامری – از عوامل کودتا – در اروپا برقرار شد و آنها بنی عامری را در خط بختیار قرار دادند.

کودتای نوژه
ناصر رکنی یکی از عوال بختیار و از اعضای اصلی کودتای نوژه نیز می گوید: « در پانزدهم اسفند ۵۸ که قرار بود دکتر بختیار به ایران بیاید، قرار بود که به تبریز یا خوزستان برود. اگر تبریز در جریان اقدامات حزب خلق مسلمان تصرف می شد و نیروی زمینی و پایگاه هوایی آنجا تبعیت می کرد، بختیار به آنجا وارد می شده و آذربایجان را به عنوان ایران آزاد اعلام می نمود. البته آذربایجان به علت نزدیکی با مرز شوروی و حساسیت روسها به آن از لحاظ جمهوری های مسلمان نشین خودش در مرحله دوم بود. مرحله اول خوزستان بود که قرار بود با یک تهاجم گسترده هوایی و زمینی توسط عراق و مصر تصرف شده و به عنوان ایران آزاد اعلام و در اختیار بختیار قرار بگیرد.»

با عقیم ماندن این توطئه، در سال ۵۹ستاد کودتایی در پاریس به سرکردگی بختیار و متشکل از عناصری مانند جواد خادم، لطفعلی صمیمی، حسن نزیه، سرلشکر امیر فضلی و سرهنگ بای احمدی تشکیل شد. طراحی این ستاد و اقدامات آن تا بدان پایه عمیق بود که بنا بر اعتراف سران کودتا موسوم به کودتای نوژه، مدتی بر سر تقدم کودتای نوژه یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد و سرانجام پس از سفر بنی عامری از عوامل اصلی و داخلی کودتا به پاریس، جنگ تحمیلی در مرتبه دوم قرار گرفت و اولویت به کودتا داده شد.

تمام هماهنگی های لازم بین کشور های عضو بازارچه مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت. نماینده سیا مستقر در دفتر دکتر بختیار در پاریس، هماهنگی لازم را بین اسرائیل و کشور های منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق برقرار کرده بود. تأمین هزینه های مادی، چه به صورت مستقیم و چه غیر مستقیم نظیر چک دومیلیون دلاری عربستان سعودی، توسظ آمریکا صورت می گرفت. شناسایی افراد مختلف در داخل یا خارج از کشور و معرفی آنها به بختیار و تقویت امکانات آنها انجام شده بود. نیز با در اختیار گذاردن امکانات لازم به آنها، نظیر معرفی پالیزبان که در یکی از دهات عراق مخفی بود و توسط سازمان جاسوسی اسرائیل شناسایی و معرفی شد و هماهنگی لازم بین او و بختیار صورت گرفته بود.

اقدامات بختیار علیه انقلاب اسلامی
از جمله اقدامات توطئه گرانه او علیه انقلاب اسلامی می توان به مواردی اشاره کرد: شاپور بختیار در سفر محرمانه ۲۴ ساعته به مصر با شاه دیدار و گفتگو کرد. در جلسه مذاکره شاپور بختیار و انور سادات، سفرای اسرائیل و عراق در قاهره نیز حضور داشتند. گفته می شود این دیدار به منظور ایجاد هماهنگی در زمینه اقداماتی که علیه انقلاب اسلامی صورت می گیرد، انجام یافته و در این دیدار انور سادات قول همه گونه همکاری را به شاپور بختیار داده است.
شاپور بختیار اعلام کرد: «برای سرنگونی رژیم [امام] خمینی آماده ام.» و هنگامی که صدام جنگ را آغاز کرد ضمن حمایتی تلویحی ازآغاز جنگ در اطلاعیه ای مورخ ۲۵/۷/۵۹ گفت: «رژیم کنونی ایران به هیچ وجه نمی تواند نماینده منافع کشور محسوب شود.» وی صریحا نیز به حمایت از صدام می پرداخت: «چرا باید عراق در خلیج فارس ساحل نداشته باشد اما ایران دارای بیش از دو هزار کیلو متر ساحل در این آبراه باشد.»

بختیار حامی صدام
بختیار در راستای حمایت از صدام یک بار در سفری به لندن از شرکت های غربی خواست که از ارسال قطعات یدکی به ایران خود داری کنند تا دولت جمهوری اسلامی ایران بدین وسیله شکست بخورد. در اواسط سال ۶۲ که پیروزی های پی در پی نیرو های نظامی جمهوری اسلامی، دشمنان را دچار ترس و سردرگمی ساخته بود، از طرق مختلف عراق را تشویق به زدن جزیره خارک می کرد. وی در مصاحبه ای با پاری مارچ در آذر ۶۲ می گوید: «بهتر بود عراقیها سه سال پیش به جای دون کیشوت بازی و کشتن ده ها هزار ایرانی به ترمینال خارک حمله می کردند که با قطع شاهرگ حیاتی نفت ایرانی ها، زیر پای [امام] خمینی خالی می شد و ایران از درآمده نفت محروم می شد.«

فرضیه هایی درباره ی قتل بختیار
فرض دیگر در قتل بختیار شاید این باشد که وی تاوان نوعی کناره گیری از مدیریت مبارزه با جمهوری اسلامی را پرداخته باشد. خبر گذاری آلمان در تاریخ ۱۸/۵/۷۰ طی مطلبی به قلم بیژن ترابی در پاریس، ضمن اشاره به گونه ای تصفیه گزارش می دهد: «بختیار که رهبری جنبش مقاومت ملی متشکل از گروه های لیبرال ایران سوسیال دموکرات و سلطنت طلب تبعیدی را بر عهده داشت در ماه مارس گذشته بخش عمده ای از قدرت خود را به یک شورا منتقل کرد و خود را برای بازنشستگی آماده ساخت. کناره گیری تدریجی بختیار از صحنه مخالفان دولت ایران در سال ۱۹۸۹ و به دنبال دومین ازدواج وی آغاز شد. پس از سال ۱۹۹۰ اغلب روزنامه های تبعیدیان را تعطیل کرد و به فعالیت دو ایستگاه رادیویی تحت اختیار گروه خود در مصر و عراق خاتمه داد.» حال آنکه تا پیش از آن حتی در مورد بالاترین مقام در تشکل سلطنت طلب ها تصمیم می گرفتو در لابلای سخنانش آمده است که او گفته : «به او [رضا فرزند محمد رضا پهلوی] گفتم که شاه باشد نه نخست وزیر. او باید بر فراز سیاست های حزبی بماند و چون مظهر گروه هایی که با رهبری جمهوری اسلامی می جنگند عمل کند.»

یک ماه از افشای توطئه نوژه نگذشته بود که روزنامه کیهان گزارش داد: روز جمعه ۲۰ تیر ماه در آپارتمانی در بلوار راسی پای پاریس اجتماعی با شرکت شاپور بختیار، هوشنگ نهاوندی، حسن نزیه، علی طباطبایی و دو ژنرال اسرائیلی تشکیل شد. این گروه برای هماهنگی نقشه های آینده علیه انقلاب اسلامی ایران گرد آمده بودند. هم اکنون سی هلی کوپتر شنوک از سوی آمریکا در اختیار توطئه گران قرار گرفته است و بالاخره ۲۶ روز پس از ماجرای نوژه یعنی ۱۴ مرداد ۱۳۵۹، نهضت مقاومت ملی ایران توسط بختیار در پاریس اعلان موجودیت کرد.

همزمان با شکل گیری نهضت مقاومت ملی، سازمان سیا در عراق دو ایستگاه رادیویی علیه انقلاب اسلامی دایر کرد، همراه با شورایی ویژه برای برنامه ریزی عملیات تخریبی علیه انقلاب اسلامی. این ایستگاه های رادیویی یک ماه بعد در اختیار بختیار قرار گرفت و از این طریق ارتباطی تنگاتنگ بین بختیار و عراق به وجود آمدکه آماده حمله به ایران می شد.
نهضت مقاومت ملی در کنار ایستگاه رادیویی، نشریاتی نیز برای مبارزه با انقلاب اسلامی ترتیب داده بود: نشریه نهضت که مدیر مسئول آن شخص بختیار بود و اولین شماره آن در ۲۳ مهرماه ۱۳۶۰ در فرانسه منتشر شد و این هفته نامه بعدا جای خود را به قیام ایران داد که همان اهداف را دنبال می کرد. نشریه پیام ایران نیز وابسته به نهضت بود و از سوی بختیار تأمین مالی می شد. این نشریه از سال ۱۳۶۱ به طور هفتگی و در روزهای یکشنبه در لس آنجلس آمریکا در ده برگ منتشر می شد.

این فعالیت ها با حمایت غربیها امکان می یافت. بختیار گاه به جلسات بحث و گفتگو در مجلس سنای فرانسه که با شرکت نایب رئیس ستاد و روسای فراکسیونهای پارلمانی تشکیل می شد، شرکت می کرد و امکان بیان مواضع می یافت. حمایت آمریکا را نیز بختیار از اولین روزهای فرار از ایران در پیوند با دستگاه جاسوسی این کشور تأمین کرده بود:
«سری – تلگرام غیر فوری ۲۸ مهری ۵۸ از واشنگتن ۵۳۵۵۰۴ به تهران … بعد از اینکه پ/۱ به طرف ما آمد ما به او اطلاع دادیم به بختیار بگوید برای عرضه نظریاتش به سیا از پ/۱ به عنوان رابط استفاده کند. پاسخ بختیار این بود که او از تهیه این کانال ممنون است.» از نظر سیاسی آمریکا پشتیبان نهضت ضد انقلابی مقاومت ملی بود، تا جایی که بارها در کنگره این کشور به عنوان جانشین حکومت ایران مطرح شده اعلامیه های آن خوانده شده بود.

پس از کشته شدن بختیار خبرگزاری فرانسه گفته سخن گوی ریاست جمهوری آمریکا را چنین نقل کرد: «هیچ اطلاعی از عاملان این قتل و موقعیت آن نداریم.»
درباره عاملان و انگیزه های این قتل احتمالات متنوعی داده شده تا جایی که یک روزنامه سعودی اعلام کرد: «رژیم عراق در نقشه قتل بختیار در پاریس دخالت داشته است.»روزنامه الیوم چاپ عربستان در شماره روز دوشنبه خود نوشت: «رژِیم عراق برای برهم زدن روابط ایران و فرانسه و لغو دیدار فرانسوا میتران از تهران از طریق مزدوران خود سعی در ایجاد مانع و جلوگیری از نزدیکی ایران و فرانسه کرده است.»

امیر طاهری سردبیر سابق روزنامه کیهان در رژیم شاه طی مصاحبه ای با کانال دو تلویزیون فرانسه در مورد این احتمال که بختیار قربانی اختلافات درون گروهی و در واقع تسویه حساب داخلی نهضت مقاومت ملی شده باشد می گوید: «در واقع انحلال اخیر نهضت مقاومت ملی توسط شاپور بختیار موجب شده بود تا منبع در آمد بسیاری از افراد بویژه افسران سابق ارتش و ساواک که برای این سازمان فعالیت می کردند، قطع شود.» سخت است که اختلاس های کلان بختیار – همراه با برومند – از بودجه نهضت نیز در ازدیاد خشم بعضی نیروهای نهضت مقاومت ملی، مزید و موثر واقع شده باشد. خبرگزاری آلمان سه روز پس از قتل بختیار در ۱۸/۵/۷۰ به نقل از بیژن ترابی،فعال سیاسی مقیم پاریس گفته بود: افراد ناراضی در درون تشکیلات بختیار، وی و برومند را به بالا کشیدن ۶۰ میلیون دلار کمک های عراق به جنبش مقاومت ملی طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ متهم می کنند. بختیار ضمن رد این اتهامات اعلام کرده بود کمک های عراق در قالب وام بدون بهره ارائه شده و تماماً برای فعالیت های جنبش مقاومت ملی علیه دولت ایران خرج شده است.
و در مجموع سازمان ویا مرکزی عامل اصلی قتل بختیار معرفی نگردید و این ماجرا در هاله ای از ابهام باقی ماند.

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “عاقبت عجیب و غریب بختیار پس از پیروزی انقلاب”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید