روایت اجرای پنهان موسیقی در مشهد

آوای ایرانیان: نخستین اکران مستند «بزم رزم» روز شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه در تالار فردوسی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد. مستندی که در زمان اکران در جشنواره سینما حقیقت و همچنین جشنواره فیلم فجر با اقبال بسیاری از سوی تماشاگران روبهرو شد و چشمهای زیادی را به خود خیره کرد.
«مهمترین نشانه موسیقایی جنگ، مارش جنگ است؛ همان چند بیت آغازین مارش نظامی ذهن را به سوی آن روزها میبرد؛ حتی برای آنانکه آن روزها نبودند قاصد خوش خبری که همیشه پیام ظفر داشت و فتح عالم؛ اما از نام و نشان خودش خبری نبود…»
اینها جملاتی است که در آغاز مستند «بزم رزم» روایت میشود. تحلیل و بررسی موسیقی ازسال ۵۷ تا ۶۷؛ روزهایی که موسیقی صدای خفته درون خود را بیدار کرد و همصدا و همنوا با مردم شد. اگرچه بارها و بارها راه بر موسیقی بسته شد اما بودند هنرمندانی که رؤیای حضور درمیدانهای جنگ داشتند و میخواستند با رزمندگان همرزم شوند و از بزم موسیقی بگویند و بسرایند و موسیقی اشرافی را به موسیقی مردمی تبدیل کنند؛ آثاری همچون «قیام ملت» (ساخته علی تجویدی با رهبری فرهاد فخرالدینی)، «ژاله خون شد» (به آهنگسازی حسین علیزاده)، «شب نورد» (به آهنگسازی محمدرضا لطفی و خوانندگی محمدرضا شجریان)، «شهید»(به آهنگسازی حسین علیزاده و خوانندگی شهرام ناظری) و…. که روایت آن روزها بود.
دراین مستند ۲۰ چهره موسیقی از جمله حسین علیزاده، مجید درخشانی، بیژن کامکار، کامبیز روشن روان، حسامالدین سراج، علی اکبر شکارچی، محمد سعید شریفیان، علی مرادخانی و… درباره موسیقی ایران از سال ۵۷ به بعد که با تهدیدهای بسیاری مواجه بود و هنوز کسی بدرستی تکلیف خود را با آن نمیدانست صحبت میکنند.
به گزارش «ایران»، حسین علیزاده آهنگساز برجسته و مطرح موسیقی ایران که تنها سخنران این برنامه بود، برگزاری اکران نخست این فیلم را به فال نیک گرفت و گفت: بسیار خرسندم این دیدار در روز بزرگی چون آستانه فتح خرمشهر و انتخاب آقای روحانی به عنوان رئیسجمهوری منتخب رخ داده است.
وی افزود: ملت ایران درروز ۲۹ اردیبهشت ماه نشان داد میتواند در هر دورهای سربلند باشد؛ عشق، ایثار و شادی را بشناسد و به دنیا نشان دهد.
خالق «شورانگیز» حضورخود را در این برنامه به عنوان نماینده کسانی دانست که دراین فیلم به تصویرکشیده شدهاند و اظهار داشت: دراین فیلم فرصت نبود بسیاری از کلمات و جملات بیان شود تا از لمس آن روزها و زندگی در آن دوران بگوییم اما به نمایندگی ازدوستانم باید بگویم ما نیزحق میگوییم و چقدر مقاوم بودیم. شاید اگر در جبهه با یک گلوله شهید میشدیم، پایداریای که طی این سالها داشتیم نشان داده نمیشد.
آهنگساز قطعه «نینوا» تصریح کرد: سانسور در دوران جنگ آنقدر شدید بود که هیچ کدام از ما یاد نگرفتیم در مورد آن صحبت کنیم؛ کسانی به جنگ و هنر جنگ توجه کردند که امروز دربین ما نیستند یا اگر باشند به بازی گرفته نمیشوند. آنهایی که میدانستند عشق و فداکاری چیست. وقتی امروز این سالها را مرور میکنیم، میبینیم که مهم نیست من آیتالله حسین علیزاده باشم یا حجتالاسلام یا استاد یا حسین علیزاده. من نیز بدون هیچ پیشوند و پسوندی، همان سهم را از زندگی، عشق و ایثار در مملکتم دارم و خوشبختم از اینکه نه تنها من بلکه دیگر دوستان و همه کسانی که حقی که در زندگی داشتند با موسیقی این حق را ادا کردیم و رابطهمان با مردم عاشقانه است نه شعارگونه.
نوازنده پیشکسوت تار در ادامه گفت: دوسال گذشته به همراه پژمان حدادی در مشهد اجرای کنسرت داشتیم. زمانی که برای نخستین بار اعلام کردند موسیقی درمشهد ممنوع است، درست مانند روزهای انقلاب بود. حتی پیش از انقلاب هر زمان که گفته میشد موسیقی ممنوع است یا موسیقی مورد دارد، آنجایی بود که سر لجاجت میافتادیم و میگفتیم میخواهیم موسیقی اجرا کنیم. به خاطر دارم زمانی که راهی مشهد شدیم با آنکه ظاهر خفت باری داشت و هیچ پوستر و تبلیغاتی انجام نشده بود احساس عجیب و خوبی داشتیم؛ بدرستی هرجایی که ممنوعیت باشد و کاری را منع کنند اگرانسان ذرهای غیرت داشته باشد نمیتواند تحمل کند و احساسات درون و هیجاناتش بیشترخواهد شد. ما نیز قطعاً وقتی به دیدن هموطنهایمان به مشهد میرفتیم میتوانستیم با جمعیت انبوهی مواجه شویم اما بهصورت پنهانی دریکی ازساختمانهای هنرستانهای مشهد اجرای کنسرت داشتیم و تنها اهل هنر از این برنامه مطلع بودند. وقتی به مشهد و تربت جام رفتیم و با مردم مواجه شدیم فکرمی کردیم در یک سالن ۱۰ هزارنفری هستیم؛ چون هر کدام از افرادی که در سالن بودند چندین برابر از خودشان احساس نشان دادند و میتوانم بگویم یکی از کنسرتهایی بود که در آن واقعاً احساس پرواز داشتم و نام «تربت» را بر آن اجرا گذاشتیم؛ تربت یعنی خاک، خاک من ایران، خاک من تهران، خاک من مشهد؛ خاک من خاکی است که در آن متولد شدهام و هیچ کس نمیتواند چیزی را به من تحمیل کند.
حسین علیزاده ادامه داد: وقتی موسیقی این دوران را بررسی میکنیم میتوانم بگویم موسیقی در سالهای پیش از انقلاب و حتی امروز سرافرازترین هنر در ایران است که توانسته همراه با مردم و پیشروی مردم حرکت کند.
باید با صدای رسا به برخی مسئولان گفت شما اجازه توهین به موسیقی و هنرمند را ندارید. آقای روحانی به شما تبریک میگوییم که امروز بار دیگر منتخب ملت هستید. نباید همه انتظارات را از شما داشته باشیم؛ کار همه ایران را یک رئیس جمهوری انجام نمیدهند، بلکه ملت ایران هستند اما نه در شعار؛ هر وقت وظایفمان را خودمان انجام بدهیم آن کار میتواند راه خود را هموار کند. وظیفه رئیس جمهوری این است که قانون را حامی کسانی کند که در این سرزمین زندگی میکنند و آن را تقویت کند و برروی آن قانون بایستد. کسانی که تلاش میکنند رأس حکومت بنشینند میدانند قانون چیست؟ میدانند ما قانون اساسی، مجلس، نماینده و رهبر داریم؟ وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوزی را صادر میکند، قانونشکنی و نقض قانون توهین به این مجوز است.
وی در ادامه گفت: پیش از انتخابات درمراسم زنده یاد لطفی که در گرگان برگزار شد در سخنرانیام گفتم ای کاش یکی از نامزدها از فرهنگ و موسیقی مژده میداد. بدانید ما باید یک روز به جایی برسیم که رئیس جمهوری موسیقی را ستایش کند و نام هنرمندش را بر زبان بیاورد. حتی آقای روحانی نباید بگوید هنرمندی که «ربنا» خواند؛ استاد محمدرضا شجریان تمام آثار ادبیات کلاسیک ایران را خوانده است. ما فارسی زبان هستیم، اگر میخواهیم به محمدرضا شجریان اهمیت بدهیم به خاطر فشارهای مذهبی تنها از ربنای او نام نبریم. ما به ادبیات فاخرایران و تاریخ ادبیاتی فکرمی کنیم که با صدای آسمانی شجریان جاودانهتر شده است.
من هیچ کدام از این ثبتهای ملی را قبول ندارم بنابراین روزی یا حتی صد سال دیگر باید تک تک ابیاتی را که شجریان خوانده مقابلمان قرار دهیم و به آنها افتخار کنیم که این ابیات توسط یک هنرمند ایرانی به زبان فارسی خوانده شده است. ربنا پیش از شجریان هم بسیار مقدس بوده و بخشی از زندگی اعتقاد و فرهنگ ما است؛ اما ما نمیتوانیم ربنا را فدای فردوسی، سعدی و حافظ کنیم و هر کدام را باید در جای خود مقدس بدانیم. اقای روحانی وقتی میگویید کارگردان ما، فلان فیلم را ساخته و برای ما افتخار آفریده این کارگردان نامش اصغر فرهادی است. نام او باید گفته شود. اینکه نام هنرمندان گفته نمیشود، حتی از جانب شما به نوعی کملطفی به هنرمندان است.
0 دیدگاه در “روایت اجرای پنهان موسیقی در مشهد”