آخرین خبر
- تقدیم اجرای «هیدن» به آتیلا پسیانی
- «رجوع» در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه میرود
- بازگشت مجله هنری بوم به آنتن شبکه دو سیما
- موافقت شورای صدور پروانه ساخت با ۵ فیلمنامه/ صدرعاملی مجوز گرفت
- بزرگداشت اصغر فرهادی در کلمبیا
- رضا یزدانی برای «افعی تهران» خواند
- «هیس، هیچی نیس!» از یک اردیبهشت به آنتن میرسد/ رونمایی از پوستر
- فراخوان پژوهشی سال ۱۴۰۳ منتشر شد
- معرفی داوران مستند و نماهنگ جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- «آخرین تولد» و «ناسور» به اکران آنلاین رسیدند
- مایکل داگلاس آرزو داشت کشته میشد/ مرگ فوقالعاده «مرد مورچهای»
- فیلمهای ماندگار کانون پرورش تماشایی شد/ «پریسان» به پرتغال رفت
- مراسم گرامیداشت مریم همایونی بانوی نی ریزی احیاگر مهمترین خط جهان اسلام در این شهر برگزارشد
- کارگردان «دلشکسته» فیلمی درباره فرمانده لوتیها میسازد
- «تمساح خونی» ۱۰۰ میلیاردی شد
- «قویدل» به «هنر و تجربه» رسید
- حمید ابراهیمی بازیگر نقش شهید طهرانیمقدم شد
- اعلام جزییات نشست آسیبشناسی موسیقی در سالهای پس از انقلاب
- معرفی رقبای بخش انیمیشن و نماهنگ جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- روایت حمله موشکی ایران به رژیم صهیونیستی در «وعده صادق»
- سیامک صفری و نازنین احمدی در فیلم «دورافتاده»
- «انگشت طلا» ۶ جایزه از جوایز فیلم هنگکنگ را برد
- نیکی مظفری و بهنام شرفی در «مرگ با طعم نسکافه» همبازی شدند
داستانک محرم۴/دو برادر
محمدرضا مهاجر
دست پسرانش را گرفت و بردشان پیش برادر.
گفت برادرجان!
همه ی آن چیزی که دارم این دو پسر است. من پیرزنی هستم که کلاف به دست برای خرید یوسف آمده بود. تو امیر کرم هستی. پسرانم را بپذیر. کم من را زیاد کن.
عون و محمد که به میدان رفتند، زینب از خیمه بیرون نیامد. حتی برای خداحافظی. نمی خواست با برادر چشم تو چشم شود.
برچسب ها حضرت زینبداستان محرمفرزندان حضرت زینبماه محرمنمایش محرم
ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:
تلفیقی – نواحی
جستجو
ویدئو
برنامه کنسرت ها
مشترک خبرنامه شوید
برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید
0 دیدگاه در “داستانک محرم۴/دو برادر”