او دیگر شوخی نمیکند!
آوای ایرانیان: مرد شوخطبع نقاشی ایران و خالق خاطرات کودکان این سرزمین با «روباه و زاغ»، «حسنک کجایی؟»، «کوکب خانم» و «دهقان فداکار» در ۸۵ سالگی برای همیشه هنر ایران را از جادوی دستان هنرمندش محروم کرد.
به گزارش آوای ایرانیان، آذرماه سال ۹۳ بود که پرویز کلانتری – نقاش و تصویرگر پیشکسوت – بهدلیل عارضهی مغزی به بیمارستان منتقل و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد. ۱۰ روز پس از این اتفاق، چند لخته خون در قلب کلانتری گرفتگی ایجاد کرد و روند درمان و بستری شدنش در بیمارستان طولانیتر شد. پس از به ثبات رسیدن وضعیت کلانتری، با نظر پزشکان معالج، او را به خانه منتقل کردند. این هنرمند شامگاه ۳۱ اردیبهشتماه در سن ۸۵ سالگی در خانهاش برای همیشه خاموش شد و جامعهی هنری ایران را تنها گذاشت.
همه کلانتری را به شوخطبعی و انرژی فوقالعادهای که داشت میشناختند. او تا قبل از بروز عارضهی مغزی در آذرماه ۱۳۹۳، در بیشتر نمایشگاهها و رویدادهای هنری حضور پیدا میکرد و فعالیت پررنگی در محافل هنری داشت. به همین دلیل، وضعیت او پس از بیماری و بستری شدن در خانه، دوستان و همکارانش را خیلی تحت تأثیر قرار داد.
فرح یوسفی – همسر این هنرمند – در زمان بیماری کلانتری گفته بود: هنوز هم وقتی کسی برای دیدن پرویز میآید، او با وجود وضعیتی که دارد، با چشمانی مهربان و صورتی پر از لبخند، به او نگاه میکند. درک بسیار بالا و هوش زیاد، ویژگیهای شخصیتی پرویز هستند که هنوز هم آنها را حفظ کرده است. من تا به حال کسی را مانند او متواضع و مهربان ندیدهام. هنوز هم کودکی در وجود پرویز زنده است و به نظر من، بهترین ویژگی هر انسانی بهجز این، چیز دیگری نمیتواند باشد.
پرویز کلانتری اواخر عمرش وضعیت چندان مناسبی نداشت. او دوماه آخر، دیگر قادر به خوردن آب و غذا از طریق دهان نبود. به گفتهی همسرش این وضعیت برای مرد قوی و شوخطبع هنرهای تجسمی ایران، وضعیت سختی بود و روحش را نیز تحت تأثیر قرار داده و پژمرده شده بود.
چندماه پس از بروز عارضهی قلبی و مغزی در کلانتری، دوستان و همکاران این هنرمند فروردینماه ۱۳۹۴ به بهانهی برپایی یک نمایشگاه هنری در گالری «آشیان نقش و مهر» دور یکدیگر جمع شدند و برای سلامتیاش دعا کردند.
ناصر فکوهی – استاد رشته انسانشناسی دانشگاه تهران و رئیس مؤسسه انسانشناسی و فرهنگ – در این مراسم دربارهی شخصیت این هنرمند گفته بود: زمانی که میخواستم با پرویز کلانتری مصاحبه کنم، از او پرسیدم میدانید از کی با شما آشنا شدم؟ از زمانی که یک بچه هفت – هشت ساله بودم. من و همنسلانم خود را مدیون او میدانیم، چون روستا و عشایر را با نقاشیهای کلانتری شناختیم. ما بچههای شهری بودیم که هرگز عشایر را ندیده بودیم و او با نقاشیهایش، آنها را به ما نشان داد.
این استاد دانشگاه همچنین اظهار کرده بود: در همان مصاحبه نه به این صراحت، اما به نوعی این حرف شوکآور را گفتم که ما بچهها نهتنها آن موقع، بلکه همین حالا هم از کتابهای درسی متنفر بودیم. نقاشیهایی که کلانتری از کوروش و داریوش و دربار ساسانی و هخامنشی کشیده بود، برای من از خود آن دربارها هم حتی اگر زمانی وجود داشتند، باارزشتر بود.
اکبر عالمی نیز در این مراسم دربارهی کلانتری گفته بود: کلانتری آدمی نبود که او را برای مکتب خاصی بدانیم. با این حال، آثار پرشکوه و جلال او بر در و دیوار سازمان ملل و موزههای بزرگ دنیا میدرخشد. هر کس یک تابلو از او داشته باشد احساس میکند که یک ثروت مادی و معنوی حیرتآوری را در کنار خود دارد. کلانتری در یک کلمه افادهای نیست، خاکی است و حسادت در وجود او جای ندارد. شاگردانش عاشق نفس او هستند و زیر سایه او قد کشیدند. او فقط یک نقاش نیست، کاریکاتوریست و نویسنده هم هست و از هر پنجهاش یک هنر میبارد.
خسرو سینایی – کارگردان سینما – نیز در بزرگداشت این هنرمند اظهار کرده بود: از بودن در کنار کلانتری بسیار لذت بردم. اگرچه از معاشرت با او سیر نشدم، اما از تشنگی و عطشم کم کرد. در طول این سالها که جوانها به من رجوع میکنند و شک دارند که هنر را دنبال کنند یا نه، به آنها میگویم اگر برای ثروتمند شدن و مشهور شدن میخواهید هنرمند شوید، این کار را نکنید، ولی اگر برای زیباتر زندگی کردن میخواهید هنرمند شوید حتما بروید. من دوستانی را در اطرافم میبینم که با هنر، زیباتر زندگی کردند و سعادتمند بودند و پرویز کلانتری یکی از آنهاست. فارغ از خیلی حسها او با هنرش از زندگی لذت میبرد و صداقتی که در کار داشت امضای کارهایش شد.
کامبیز درمبخش – کاریکاتوریست – نیز دربارهی کلانتری گفته است: او بخش بزرگی از هنر ایران را اشغال کرده و از هنرمندانی است که آثارش در سازمان ملل و یونسکو وجود دارد. سبک کاری او منحصربهفرد است و کلمات نمیتوانند این هنرمند را تعریف کنند.
پرویز کلانتری تصویرگر تصویرهای آشنای «روباه و زاغ»، «حسنک کجایی؟»، «کوکب خانم» و «دهقان فداکار» برای بچههای دههی ۶۰ است. یکی از معروفترین کارهای این هنرمند برای کودکان، تصویرگری آلبوم «رنگین کمون» با شعر و موسیقی ثمین باغچهبان است. آلبومی که برای کودکان دهههای گذشته پر از خاطره و تصویرهای شاد است. او شامگاه ۳۱ اردیبهشتماه براثر عوارض ناشی از یک دوره بیماری طولانی و ضعف شدید در خانهاش درگذشت.
برچسب ها اخبار هنرهای تجسمیکلانترینگارخانهنگارخانه هاهنرهای تجسمی
- قبلی تصاویر آوای ایرانیان از افتتاح نمایشگاه آخرین آثار مصطفی دشتی در نیاوران + عکس
- بعدی «اصغر فرهادی» طلسم عدم استفاده از موسیقی باکلام را شکست
0 دیدگاه در “او دیگر شوخی نمیکند!”