آخرین خبر

هنر و ارتباط آن با معنویات (قسمت دوم)

خبرگزاری آوای ایرانیان: دکتر جهاندار مهرافشا:

به نام خدا

هنر و ارتباط آن با معنویات قسمت دوم

به نام خدا جامع جمیع صفات

پیرو قسمت اول که عرض شد فرهنگ و هنر متعالی آن است که انسان ها را به سوی تعالی پیش برد و کل جامعه و مسئولین می بایستی در این مهم به هر صورت مادی یا معنوی هنرمندان را همراهی کنند و دید جامعه به هنر خصوصاً در جامعه اسلامی باید دیدی زیباشناسانه باشد و نه صرفاً دیدی تفننی و سرگرمی ادامه می دهیم که در واقع هم خاستگاه فرهنگ و هنر و هم رمز آن در بازآفرینی ذهنی و عینی انسان نهفته است نکته قابل تأمل آن است که انسان به عنوان جهان کوچک یا عالم زمانمند که هم زمان برخوردار از خصلت کمال جویی و غایت طلبی به مدد عقل و حس است قادر به بازسازی طبیعت و مواد خام موجود در جهان و در نتیجه تکامل بخشیدن به آنها و زیبابخشی است. انسان از مرز و محدوده نیازهای مادی و جسمانی که در بخش مشترک با حیوانات است در می گذرد و به دستاوردهای ذهنی نائل می گردد و از این طریق لذت جویی، تلطیف جان و خلاقیت بخشی اندیشه را عینیت می دهد. این برخوردها به اندازه تجربه های اجتماعی و تاریخی انسان متنوع هستند. ضمن آن حساسیت استتیک معیارها و توانایی ها استتیک انسان از پدیدارهای جهان عینی شکل می گیرد با این همه در این تنوع انبوه تجلیات فردی و منحصر به فرد فعالیت استتیک به الگوهای معینی بر می خوریم که شعور انسان ها آنها را به صورت مقولات استتیک در می یابد انسان با شبکه پیچیده از پدیده های طبیعی روبرو می شود. انسان غریزی، انسان وحشی، خود را از طبیعت جدا نمی داند اما انسان آگاه خود را از طبیعت تشخیص می دهد و مقولات مراحل این تشخیص یعنی مراحل شناخت جهان هستند کانون های هستند در این شبکه پیچیده که بر شناخت آن و چیرگی بر آن یاری
می رساند.

زیبا چیست و نگاه زیباشناسانه کدام است؟

زیبا آن است که علاوه بر هماهنگی و شورانگیزی مورد قبول حساسیت جسمی و عقلی و تمایلات والای آدمی باشد. در زیبایی میان مفاهیم متضاد از قبیل : ماده و گوهر، برون و درون، مرئی و نامرئی، محسوس و معقول، نهایت و بی نهایت، اتحادی حاصل شده که واقعیت یافته و تأثیر تازه ای را به وجود آورده است. زیبا در عین حال پاسخگوی مطبوعیت، سودبخشی و ارضای خاطر روحی و جسمی زیباشناس نیز هست. اکنون برای ورود به شهر زیبایی و ارکان زیباشناسی با چشم زیبا نگر حس زیبا پسند عقل زیباگرا به آرمان های فلسفه و هنر و فرهنگ می توان سفر کرد تا مشابهت و همسانی های مقولات بالا محتوا و کنش زیبایی را در این علوم به وحدت زیباشناسانه برساند. (هر چه زیان آور است زشت است. افلاطون) خوبی خصلت اخلاقی دارد و افلاطون پس از آن که مناسبت اخلاق و هنر را بدین گونه معین می سازد به رابطه آن با حقیقت نیز توجه می کند. در این باره عقیده دارد که (تنها خود زیبایی هستی حقیقی دارد. افلاطون) منظور او از (خود زیبایی) مفهوم یا صورت عقلی و زیبایی در آثار هنری است به عبارت دیگر افلاطون حقیقی بودن اثر هنری را منوط به درک مفهوم منطقی یا صورت عقلی آن می داند و می گوید وقتی یک اثر هنری حقانیت دارد که تقلید چنین مفهومی زیباشناسانه باشد.

نظریه زیباشناختی افلاطون بر متفکران قلمرو زیبایی هنری خالی از تأثیر نبوده است اثرات تفکرات او را در مکتب فکرت گرایی (ایده آلیسم) دوره های بعدی می بینیم. افلاطون یکی از بزرگترین زیباشناسان طریق مابعدالطبیعه است برای افلاطون عالم محسوس، گذرا و موقتی است و چون موجودات و اشیاء آن بسیار مختلف و پیوسته در تغییرند آنرا عالم کثرت و مجاز می داند بنابراین عالم وحدت و حقیقت به عقیده وی عالم معقولات است در آنجاست که باید به جستجوی وحدت تغییرناپذیر رفت. همین جاست که هنرمندان اسلامی باید بدان توجه داشته باشند در عالم محسوس افراد و انواع به طوری که به حس و گمان ما در می آیند نسبی، متکثر، متغیر، مقید به زمان و مکان، فانی و بالاخره برای هر چیز عالم محسوس یک مثال کلی در عالم معقول وجود دارد. افلاطون این مثال ها را به کار می برد. واحد، مطلق، لایتغیر، فارغ از زمان و مکان، کلی، ابدی و … واضح است که صورت و امثال آن ها امری است تعقلی یعنی در فکر و خاطر بسته شده است (هر امری از امور عالم چه مادی باشد مثل حیوان، نبات، جماد) چه معنی باشد مانند (درشتی، خوردی، شجاعت و …) اصل و حقیقی دارد که سرمشق و نمونه کامل و کلی است که به حواس درک نمی شود و تنها عقل آن را در می یابد. پس هر چه در عالم محسوس است سایه ای از مثال خویش است وجود ندارد اما عدم هم نیست (نه بود است نه نبود بلکه نمود است) فیلسوف بعدی و نظریه پرداز زیباشناسی ارسطو است. ارسطو نظریه خود را در کتاب فن شعر و دیگر آثارش به تفصیل توضیح داده است و آموزش او از کهن ترین آموزش های نظریه های زیباشناسی و کامل ترین می باشد که هنوز جاذبه نیرومند خود و اعتبارش را از دست نداده است. ارسطو ماهیت زیبایی را در برخی صفات حسی و مشخص خود پدیده های زندگی می بیند به عقیده او و شاگردانش هماهنگی، تناسب و پذیرش قوانین معین اساس زیبایی را تشکیل می دهد. این جمله از کتاب فن شعر اوست. (زیبایی با اندازه و نظم بستگی دارد) بنابراین آنرا نه در موجودات خیلی ریز می توان دید که ادراک در برخورد آنی با آن نامشخص می گردد و نه در موجودات خیلی درشت چه در این صورت بیننده مجموع آن را در یک لحظه نمی بیند و وحدت و کلیت آن را از دست می دهد. ارسطو خود انسان را ضابطه و معیار زیبایی می داند انسان با ارزیابیش از اشیاء با امکاناتش و با چگونگی ادراکش از جهان واقعی زیبایی را می فهمد از این نظر بین استتیک ارسطو و تحول هنر در جامعه کلاسیک پیوندی ارگانیک وجود دارد. پس از رنسانس نظریه زیباشناسی بیشتر رشد می کند و پیوند آن با علم و اخلاق یعنی حقیقت و نیکی بهتر بیان می شود اتفاقی نیست که برداشت هایی که از استتیک ارسطو نشأت می گرفت در عصر رنسانس در نظر استتیک کلاسیسیت ها و حتی در قرن هیجدهم در نظرات استتیک روشنگران پذیرش وسیعی یافت. این برداشت ها که هماهنگی و ماهیت زیبایی معرفی کردند با هم متفاوت بودند. ویلیام هوگارث عالم استاتیک و هنر بزرگ انگلیسی قرن هیجدهم در کتاب خود تحلیل زیبایی به یک خط زیبایی خاص اشاره می کند که به اعتقاد او به بیان ماهیت زیبایی کمک می کند. این خط یک خط ممتد سینوسی که هر یک از منحنی های آن زیباست و مجموع آن نیز چشم نواز است او معتقد است چنین خطی بدن زیبای انسان، برگ های زیبای یک درخت، نقوش زیبای ساختمان ها و اشکال زیبایی که بوسیله انسان ها ساخته می شود را توضیح می دهد.

پایان قسمت دوم – ادامه دارد

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “هنر و ارتباط آن با معنویات (قسمت دوم)”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید