آخرین خبر

سازشناسی// 14- آشنایی با ساز ابداعی حسین علیزاده + عکس

آوای ایرانیان: بنا بر تصویب اعضای شورای سیاست گذاری “آوای ایرانیان” ، سلسله مقالات پژوهشی “سازشناسی” به عنوان یکی از جامع ترین و کامل ترین مباحث در خصوص “سازشناسی” و تاریخچه سارها در چندین قسمت برای استفاده بهینه برای دانشجویان رشته های موسیقایی و همچنین هنرجویان و علاقه مندان به هنر  موسیقی توسط گروه گردآونده آوای ایرانیان منتشر میشود.
شورای سیاست گذاری این مجموعه امیدوار است که این مقالات که با همت گروه گردآوردنده  “آوای ایرانیان” در استان فارس به سرپرستی دکتر جهاندار مهرافشا سایت های معتبر جمع آوری شده مورد استفاده بهینه مخاطبان قرار گیرد.

سلانه، سازی است ابداعی، دارای دوازده سیم که ساخت آن از روی   نمونه های قدیمی بربط فعلی صورت یافته و در دستان حسین علیزاده به اثر شنیداری سلانه منجر شده است. صنعتگر هنرمند، آقای سیامک افشاری با الهام از تصاویر یک نمونه ساز زهی مضرابی و دسته بلند که در اصل دارای سه سیم و سه گوشی بوده، موفق به ساخت این ساز گردیده است.

 سلانه

 

 

 

سلانه دارای شش سیم اصلی با قابلیت انگشت گذاری و شش سیم طنینی است که بسیار شبیه به رباب امروزی است. با این تفاوت که بر روی کاسه رباب پوست می کشند، ولی سلانه از صفحه ای چوبی همانند سه تار بهره می برد. وجود شش سیم اصلی، خود گویای افزایش گستره صوتی ساز نسبت به هم خانواده های خود یعنی تار و سه تار است و به ویژه صداهای بم که در حال حاضر فقط از کاسه های بربط و تارباس بیرون می آید. گفتنی است شکل و شمایل سلانه چندان هم جدید نیست و شباهت ظاهری و باطنی آن به ساز موجود در غرب ایران یعنی دیوان غیرقابل انکار است. دیوان سیم های فرعی یا طنینی ندارد، اما گستره صدایی آن و همین طور اندازه کاسه و دسته اش بسیار نزدیک به سلانه است. تمام کوشش مبتکر این ساز در راستای نیل به اهداف زیر بوده است:

۱- استفاده از واخوان ها جهت تقویت هارمونیک ها و حجم و تنوع بخشیدن به رنگ آمیزی صدای ساز.

۲- امکان دستیابی به صداهای بم تر (از طریق اضافه کردن سیم های اصلی) به صورتی که جنس و رنگ و حالت صدا ایرانی بماند. سازنده همچنین متذکر شده که کوشش در جهت نیل به این اهداف و جست وجوی صداهای گمشده سلانه را به بار آورده است. تا اینجای کار وظیفه یک صنعتگر هنرمند به پایان می رسد و حال نوبت موسیقیدان است تا نقشی برای خود و همین طور نقشی برای سلانه تعریف کند و برای نخستین بار این مسئولیت بر دوش هنرمند نام آشنا، حسین علیزاده نشسته است. تکنوازی وی در دستگاه سه گاه و آوازهای بیات اصفهان، بیات کرد و افشاری، نغمه هایی هم آشنا و هم غریب به گوش می رساند. آشنا از این جهت که فواصل نواخته شده چیزی متفاوت از موسیقی دستگاهی نیست و غریب از جهت صدادهی ساز چنان که سازنده ساز و همین طور نوازنده آن بر این ویژگی اشاره داشته اند. شکی نیست سونوریته سلانه در شکل گیری شخصیت آن نقش اصلی را بازی می کند، اما بخشی از هویت این ساز نوپا در نحوه استفاده از آن پنهان است. علیزاده در توضیحات نوار با اشاره به کمی وسعت صدایی سازهای ایرانی به ویژه در نمونه ضبط های اواخر قاجاریه، قابلیت سلانه را در تولید صداهای بم مورد اشاره قرار می دهد. وی همچنین می گوید: استفاده از سازهای سنتی در موسیقی دستگاهی، در سال های متمادی چه در تکنوازی و چه در همنوازی، رنگ و صداهای یکنواختی ایجاد کرده که حتی اگر آثاری جدید به وسیله این سازها اجرا شود، به علت رنگ صداها و وسعت محدود آن ها تکراری جلوه می کند. موسیقی ایران طی سده اخیر همواره پذیرای سازهای جدید از نقاط مختلف جهان بوده است. آن دسته از سازهای میهمان که با جنس موسیقی ایرانی و شیوه بیانش، سنخیت بیشتری داشتند، جایگاهی ثابت و قابل اعتنایی در پهنه موسیقی ایران برای خود کسب کرده اند، اما برخی دیگر به دلیل ناسازگاری یا کم سازگاری پس از مدتی به حاشیه رفتند. علاوه بر این خاستگاه سازهای مذکور نیز نقشی مهم در میزان پذیرش آن ها داشته است. برای مثال پیانو و بربت(عود)، کمتر از یکصد سال است که وارد ارکسترهای ایرانی شده اند، اما ملاحظه می کنیم بربت به خاطر ریشه دار بودنش در ایران باستان، هم اکنون حضوری به مراتب قوی تر از پیانو دارد. این که سازهای تازه وارد در حال حاضر چه جایگاهی پیدا کرده اند، مسأله ای چندان قابل توجه نیست، در واقع پرسش اصلی اینجاست که حضور میهمانان دور و نزدیک چه تأثیری بر پیشرفت موسیقی ایرانی داشته و یا خواهند داشت؟ به عبارتی، موسیقی ما از بابت این میزبانی، چه خیری دیده است تا بتواند متقابلا جایگاهی شایسته برای میهمانانش تدارک ببیند؟ نیم نگاهی گذرا به یکصد سال فعالیت ارکستری با شرکت سازهای ایرانی، نیمه ایرانی و غیر ایرانی به روشنی گویای حرکت لاک پشتی موسیقی ایران به سوی تعالی است. نگاه توده وار موسیقیدان ایرانی به سازهای جدید، امکان رشد و باروری آن ها را سلب کرده و متقابلا آن ها نیز نتوانسته اند تحولی عمیق در موسیقی ایرانی ایجاد کنند. اغلب موسیقیدانان سده اخیر، توجهشان بیشتر معطوف به سونوریته یا رنگ صدایی سازهای مذکور بوده و از دیگر امکانات فنی آن ها غفلت کرده اند. به همین دلیل، ملاحظه می کنیم هر ساز تازه واردی، پس از اندک زمانی تبدیل به یک فضاپرکن می شود. همان ملودی هایی را که نی می نوازد، بربت (عود) و تارباس نیز نعل به نعل تقلید می کنند و این قصه در مورد خانواده ویلن، پیانو، قره نی، فلوت، رباب، دیوان، قانون، سنتور، کمانچه و تار هم تکرار می شود. حاصل این نوع نگاه، گروه نوازی است. همه با هم می نوازند، کوچک و بزرگ ندارد، زیرا نوع مشارکت، توده وار است. سازها سهمی کم و بیش برابر دارند و فقط صدای گروه اهمیت می یابد. با این اوصاف، ظهور سلانه، خود به خود نمی تواند تغییری ولو اندک در مسیر پیشرفت موسیقی ایرانی ایجاد کند. با همان نگاه سنتی، تازه می شود یکی از اعضای گروه همنواز که صدایش به اجبار در صدای کل گروه خلاصه می گردد. بنابراین سلانه، هیچگاه شخصیت نمی یابد و به همین سیاق نمی تواند در ارتقای شخصیت موسیقی ایرانی نقشی بپذیرد. اگر اتفاقی که برای نی در نینوا افتاد، برای سلانه هم بیفتد، می توان امیدوار بود که موسیقی ما زاینده و پرورنده است و شایسته است در چنین فضایی، حضور سلانه و سلانه ها را جشن گرفت.

مصاحبه ای با استاد حسین علیزاده در مورد ساز نوین سلانه گرفته شده از وبلاگ نوای سلانه

معرفی ساز نوین سلانه

حسین علیزاده همانطور که خودش می گوید زیاد تمایلی برای حرف زدن درباره آنچه انجام می دهد ندارد و معتقد است : ” در ایران نباید درباره آنچه می خواهی انجام دهی حرف بزنی ، باید عمل کنی ، بعد آن موافق و مخالفان می توانند نظرات خود را بدهند . ادعایی ندارم ولی کسی هم نمی تواند به من بگوید حق ندارم کاری را بکنم یا نکنم . من در مرحله ای نیستم که بخواهم به این چیزها توجه کنم . هر کسی جای من بود از تجربیات خود استفاده می کرد و … ” این حرف ها بعد از ساخته شدن ساز سلانه گفته شد.

او بعد از سال ها فعالیت در موسیقی دست به ابداع سازی زده است و معتقد است این راه باید ادامه پیدا کند . ساختن این ساز با بازتاب های مختلفی روبرو بوده که از صحبت های استاد می توان آن را احساس کرد.

جسارت علیزاده در ابداع و نوآوری قابل ستایش است. آن هم در دوره ای که کمتر استادی حاضر می شود موقعیت خود را با تجربه های جدید به خطر بیاندازد.

گفتگوی زیر حاصل چند جلسه دیدار با حسین علیزاده است . او با دقت و وسواسی که در کارهایش نیز احساس می شود درباره ساز دردانه اش ” سلانه ” و موضوعات دیگر صحبت کرد که حاصلش را در زیر می خوانید:

این ساز در ذهن شما چطور شکل گرفت ؟

انگیزه ساخت سازهایی متفاوت از سازهای معمول ، مقوله ای است که هر هنرمندی به آن فکر می کند . هنرمند زمان خلق یک اثر قطعا به بدیع بودن آن فکر می کند . البته خلاقیت او در نوآوری و ابداع آثار تازه تاثیر دارد و می بینیم که در زمینه هنر در جهان عده کمی هستند که اثر هنری خلق می کنند و بقیه تقلید می کنند . جامعه ما نیز در حال حاضر در بحران خلاقیت به سر می برد و متاسفانه جامعه ما مصرف کننده واردات فرهنگی و کالاهای وارداتی است و از آنها تقلید می شود . این تقلیدها خود به خود فرهنگی را در جامعه به وجود می آورد که هنرمند هم از آن مستثنی نیست . مساله این جاست که این تقلیدها به عنوان حفظ اصالت توجیه می شود . متاسفانه ما در مقاطعی ممنوعیت خلاقیت هم داریم چون این موضوع هنوز پذیرفته نیست.

حفظ و نگهداری شکل سنتی هر هنر یکی از مقوله های فرهنگی ماست . اما موسیقی ما تنها به رویکردهای کلاسیک خلاصه نمی شود . جنبه‌های با ارزش دیگری هم دارد که یکی از آنها نوآوری است که احتیاج به ابزاری دارد تا آن ها را در خدمت ذهنیت خود بگیرد.

این که می‌گویید این ساز چطور شکل گرفت ، کاری است که باید هنرمندان انجام دهند و اصلا چیز عجیبی نیست . سلانه شاید تلنگری باشد به این فکر که ما باید به جای این که در ارکستر به سراغ پیانو و گیتار برویم ، سازهای ایرانی داشته باشیم و به سراغ آن ها برویم ، البته آن ها هم به جای خود استفاده می شوند . اما ما باید زمینه موسیقی سازی خود را تقویت کنیم. تعداد سازهای موسیقی سنتی محدود و در زمینه صدای انسان است چون در موسیقی ایرانی سازها در خدمت آواز ایرانی است و از نظر وسعت فاقد صداهای متنوع زیر و بم است . اگر شما بخواهید ایده های سازی را دنبال کنید از نظر صدا کم می آورید ولی موسیقی سازی ایرانی در خدمت آواز جوابگو است.

فکر سازهای ایرانی با صداهای تازه ذهن خیلی ها را مشغول کرده است . این اتفاق چیزی نیست که تازه شروع شده باشد . قبل از انقلاب هم استاد قنبری مسئول کارگاهی بود که سازهای تجربی می ساخت و آن ها را در ارکستری که همه سازهایش ایرانی بود ، استفاده می کرد که این کار به دلیل کمبود بودجه متوقف شد . استاد قنبری سازهای مناطق ایران مثل قیچک ، کرنا ، تنبک را برای ارکستر طراحی کرد یعنی امکانات صوتی آنها را مهار کرد . او سرپنجه تار را تغییر داد تا بتوان آن را راحت تر کوک کرد اما هنوز بسیاری از نوازندگان تار حاضر نیستند این شکل تازه را قبول کنند.

بسیاری از هنرمندان سنتی تصور می‌کنند که باید چیزی را حفظ کنند پس متعصب بار می‌آیند . در جامعه‌ای که حتی رایج کردن یک سرپنجه درست‌تر و بهتر، سخت است هنرمند باید جسارت داشته باشد تا بتواند سازهای تازه‌ای بسازد.

زمانی که شما با اصوات کار کنید گوشتان صداهایی را می‌شنود که دیگران نمی شنوند . وقتی تصوری دارید به صورت صدا در می‌آید ، حتی وقتی به تابلوِی نقاشی نگاه می‌کنید ، رنگ ها برایتان مثل صداها می‌شود و برعکس وقتی صدایی را می خواهید تصور کنید رنگ برایتان تداعی می شود . رنگ تنها برای نقاشی نیست و این مقایسه شاید کاملا غلط باشد . رنگی که ذهن یک موزیسین هست بسیار فراتر از رنگ هایی است که در ذهن نقاش است . موزیسین می خواهد آن ها را بنوازد به همین دلیل به ابزارهای بیشتری احتیاج دارد . در ارکستر هم چنین چیزی وجود دارد . سازها در چهار بخش مثل چهار رنگ اصلی تقسیم بندی شده اند و آهنگساز می داند چطور آنها را ترکیب کند که رنگی که دوست دارد به وجود بیاید.

سلانه نیز تلنگری است در جستجوی این رنگ ها و اصوات.

واقعیت این است که من دوست دارم با موسیقی همه چیز را نشان بدهم مثلا وقتی می خواهم کویر را نشان بدهم باید صدای کویر را بسازم . درست مثل نقاشی . سازها هر کدام رنگ خاصی دارند . سلانه ، سازی است که از روی احساسات شخصی من و دوستم سیامک افشاری سازنده ساز به وجود آمده است.

ویژگی های این ساز چیست و شبیه کدام یک از سازهای قدیمی است و چرا نام آن را سلانه گذاشتید؟

سلانه از جهاتی شبیه سازی قدیمی به نام عود دسته بلند است که دارای سه سیم است . این ساز قرن های شانزدهم و هفدهم میلادی متداول بوده است و در طول تاریخ با تغییراتی ، در نقاط مختلف جهان دیده شده است.

اما سلانه از سازهای زخمه ای است که دارای ۱۲ سیم است . ۶ سیم اصلی که کوک می شوند و ملودی با آن ها اجرا می شود و ۶ سیم رزنانس یا طنین هم دارد که روی آن ها انگشت گذاری نمی شود بلکه برای تقویت هارمونیک های دستگاهی و نت هاست و در واقع رنگ های اصلی را برجسته می کند.

در ضمن سازنده های مبتکر باید فکر کنند و سازهای دیگری تولید کنند . هنرمندان باید ببینند در چه زمینه هایی چه صداهایی کم داریم و بعد آن ها را قابل اجرا کنند . در این زمینه می توانیم از سازهای بومی ایران استفاده ای زیادی کنیم.

و اما سلانه به معنای آهسته است و چون دیر به دنیا آمد و در زمان به دست آمد ، نام آن سلانه شد.

وجود صداهای بم در سازهای ایرانی آن قدر مورد توجه نبوده است . فکر می کنید این به چه دلیل بوده است ؟

در قدیم سازی به نام عود یا بربط بوده است که در طول تاریخ به مرور کمتر و کمتر مورد استفاده قرار گرفته البته امروزه هنوز در کشورهای همسایه ایران استفاده می شود اما در ایران بعد از تغییر و تحولاتی که در موسیقی ایران به وجود آمد و موسیقی مقامی به دستگاهی تبدیل شد ، سازهایی مثل عود و ارغنون یا قانون کمتر مورد استفاده قرار گرفتند چون شیوه دستگاهی توسط خانواده های هندی و کسانی مثل فراهانی ، میرزا حسن قلی ، علی اکبر شهنازی و غیره تثبیت شد که نوازندگان تار و سه تار بودند.

حتی ساز سنتور هم ساز مهجوری بود و عمدتا طی نیم قرن اخیر توسط استاد پایور متداول شد . نه تنها عود و ارغنون بلکه بسیاری از سازهای قدیمی مهجور شدند ، دلیلش هم این بوده که موسیقی آوازی اهمیت بیشتری داشته و موسیقی سازی آنقدر مطرح نبوده است . از دوره وزیری به بعد بود که در زمینه موسیقی سازی هم کارهایی انجام شد موسیقی سازی ایرانی استقلال پیدا کرد . در قدیم ذهن نوازندگان با اوزان شعری ریتم می گرفت ، در صورتی که هنرمند باید کاملا خودش را از نظر ذهنی آزاد کند و آن وقت است که ریتم و فضا گسترش پیدا می کند.

در فکر احیاء یا ساختن سازهای دیگر هم هستید ؟

بله ، اما باید به مرحله آزمایش برسند . شخصا آرزو دارم ارکستری با سازهای جدید ایرانی که ساخته می شود ، تشکیل دهیم و کارهای تازه ای ارائه کنیم . مشغول نوشتن کارهایی هستم که در آن باید از سلانه و سلانه ها استفاده کنم.

بسیاری از نوازندگان موسیقی ایرانی معتقدند موسیقی ایرانی بر اساس تکنوازی و بداهه‌ نوازی است و قابلیت ارکسترال شدن ندارد ، نظر شما چیست ؟

بداهه نوازی یعنی خلاقیت و حس آنی . اصولا خلق موسیقی از بداهه نوازی گرفته شده است . وقتی شما چیزی را ساختید برای حفظ و ثبت ، آن را به صورت نت می نویسید . بداهه نوازی با چیزی مخالفتی ندارد و اساس موسیقی بسیاری از کشورها بر بداهه نوازی است . من خارج از ایران برای آن هایی که به بداهه نوازی علاقه مند بودند کلاس هایی گذاشتم آن ها در ابتدا هیچ مفهومی از آن نداشتند . به یکی از آن ها گفتم چند نت پشت هم بخواند ، فرق نمی کند چه نتی باشد . بعد آن را به عنوان تم اصلی انتخاب کردم و با کمک خودشان شروع کردیم به خلق کردن . حتی در بعضی مواقع که موضوعی یا نتی به نظرمان نمی آمد آخرین جمله ای را که کسی گفته بود ، به عنوان تم اصلی در نظر می گرفتیم و کار می کردیم چون زبان هم موسیقی است . بعد از دو ساعت تم هایی به وجود می آمد که خودشان هم باور نمی کردند و چنان در خلسه فرو رفته بودند که ریتم های دگرگون و عجیبی خلق می کردند.

بداهه نوازی جایگاه خودش را دارد حتی در ارکسترهای بزرگ هم استفاده می شود . چرا که شما بین دو اجرا از یک قطعه ای که توسط دو رهبر اجرا شود ، تفاوت هایی می بینید . اگر قرار بود همه چیز از روی نت اجرا شود هیچ اجرایی با دیگری فرق نداشت . البته این مربوط به حس متفاوت رهبران است و کشش ها ، سرعت ها و حالات متفاوت است که به احساس شخصی آن رهبر بر می گردد . حالا اگر موسیقی ایرانی را بخواهیم به حالت ارکسترال ایجاد کنیم باید طوری آن ها را ترکیب و طوری عمل کنیم که خاص موسیقی ایرانی باشد و خصوصیت های آن را حفظ کند.

می توانیم قطعاتی برای اجرا با سازهای غربی و ارکسترهای غربی بنویسیم که خصوصیت های ایرانی داشته باشد ولی اگر بخواهیم از سازهای خودمان استفاده کنیم باید قواعد ، ترکیبات و شکل خاص خود را داشته باشد.

سازهای ایرانی آن قدر قابلیت و به قول شما رنگ آمیزی متنوع دارند که بتوان آن ها را در ارکستر جای داد و ارکستری از آن ها تشکیل داد ؟

تعداد سازهای سنتی آن قدر نیست و رنگ آمیزی محدودی دارند و از طرفی آن ها قالبیت ارکستری ندارند و قاعده خاصی را دنبال نمی کنند . کنار هم قرار دادن آنها در اولین مرحله از لحاظ توازن و کوک با مشکل مواجه است . البته می توان به صورت تصنعی با میکروفون این مشکلات را کم کرد . اما اگر بخواهیم کار اساسی انجام دهیم باید روی آن ها از این لحاظ که قابلیت ارکستری پیدا کنند ، کار کنیم و سازهایی بسازیم و به این ترکیب اضافه کنیم.

این چیز عجیبی نیست ، تحول سازها در جهان همیشه بوده و ادامه داشته است . هر زمان که هنرمندان ایده هایی داشتند که برای اجرا به سازی با وسعت بیشتر احتیاج داشته ، سازها تکامل پیدا کردند و طراحی هایی در این زمینه شده است.

در حال حاضر طراحی سازهای ایرانی برای تکنوازی است و همانطور که اشاره کردم در همان ابتدای کار در ارکستر مشکل کوک پیدا می کنند.

اما خیلی ها با این تغییرات مخالفت می کنند . حتی معتقدند بهتر است موسیقی ایرانی ارکسترال نشود؟

ما نمی خواهیم موسیقی کلاسیک ایرانی از بین برود و نمی خواهیم آن را کنار بگذاریم اما این که تنها آن را ادامه بدهیم و از یک نوع موسیقی ایرانی استفاده کنیم ، اشتباه است.

ما با در نظر گرفتن زمان و موقعیتی که در آن قرار داریم می توانیم مدرن ترین موسیقی را به وجود بیاوریم . نباید برای این که در ایران و در جهان سوم هستیم سال ها منتظر باشیم تا به فرهنگی که در غرب است ، برسیم ، چون دور از تحولات نیستیم و با ارتباطات سریعی که در جهان حاکم است از همه تحولات با خبر هستیم پس می توانیم با جهان حرکت کنیم.

در جهان امروز ما با طیف مختلفی از شنوندگان مواجهیم که موسیقی های گوناگونی می خواهند که تولید آن ها احتیاج به برنامه ریزی ، شعور و درک دارد.

موسیقی کلاسیک همه جای دنیا پایه و اساس موسیقی های دیگر بوده است . پاپ ، راک و انواع دیگر از موسیقی کلاسیک ریشه گرفته اند . در ایران هم باید همین طور باشد و از موسیقی مطربی تا پاپ همه به موسیقی ایرانی وابسته اند.

این که موسیقی ایرانی ارکستری باشد یا نباشد ، مهم نیست . هر کدام هنری است . مهم همان خلاقیت است که در ابتدای صحبت به آن اشاره کردم . مشکل این جاست که مفاهیم موسیقی در کشور ما نوپاست و همه سوال دارند که ببینند آیان این کار درست است یا غلط؟ به نظر من همه چیز درست است به شرط این که خلاقیت پشتش باشد.

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “سازشناسی// ۱۴- آشنایی با ساز ابداعی حسین علیزاده + عکس”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید