آخرین خبر

نغمه‌ای که غریبانه خاموش شد

آوای ایرانیان: «‌سرو خرامان» با صدای جادویی او شنیدنی بود. خراسان دیگر نغمه خون‌پاش او را نخواهد شنید؛ نغمه مرغی که فلک بالش را شکسته بود.

‌به گزارش آوای ایرانیان، درگذشت استاد محمدابراهیم شریف‌زاده یکی دیگر از بزرگان هنری کشور، خبری بود که باز حسرت زیادی باقی گذاشت، حسرت این‌که گنجینه‌ای را بدون آن‌که درست بشناسیم، از دست داده‌ایم.

آخرین دیدار ما با استاد، چند وقت پیش در منزلش بود؛ آنجا هنوز آلزایمر و بیماریش خیلی پیش نرفته بود، آواز می‌خواند، گاهی بیت‌ها را از یاد می‌برد، ولی می‌خواند. «بهاره، دخترعمو» را خواند و چند آواز دیگر. از تنهایی گفت و خاطراتش را تعریف کرد، طبع شوخ و رفتار بی‌پیرایه‌اش همنشینی با او را لذت‌بخش‌تر می‌کرد؛ اما وقتی با صدای حزن‌آلود و سحرآمیزش این بیت را می‌خواند که «سِفِد مرغی بودم بر شاخ پستَه / فلک بر هم زد و بالم شکستَه» بغض، ناخودآگاه به سراغت می‌آمد. حزن و جادوی صدای استاد شریف‌زاده را کسانی که شنیده‌اند به خوبی درک می‌کنند.

شریف‌‍زاده نیز مانند اساتید دیگر موسیقی مقامی، پس از مرگ چند روزی نامشان در پیام‌های تسلیت دست به دست خواهد چرخید، توجهی که اگر پیش از درگذشت این بزرگان به آن‌ها می‌شد، شاید ثمربخش‌تر بود.

صدای استاد در آلبوم «خون‌پاش و نغمه‌ریز» تا همیشه عشق و سرو بودن را به ما یادآوری می‌کند، وقتی که در دیدارمان استاد شریف‌زاده بارها و بارها این بیت را تکرار می‌کرد که «چنان بساط عمل پهن کن در این بازار / که دست و پا نکنی گم، به وقت برچیدن». او رها و شاید بی‌هیچ تعلقی، غریبانه پرکشید و بسیاری که باید بدانند، ندانستند که او کیست و حتی اذان او که شهره‌ بود و بسیاری از پژوهشگران نیز جلب اذان او شده بودند، از مدت‌ها پیش حتی بلندگوی مسجد را نیز نداشت.

حسینعلی مردانشاهی، یکی از فعالان حوزه موسیقی خراسان، اظهار کرد: این اساتید یکی پس از دیگری رفتند و به آن‌ها بی‌مهری شد، موسیقی مقامی، یک منبع شفاهی بزرگ را باز هم از دست داد، در صورتی‌ که می‌شد خیلی کارها نه برای او، بلکه برای خدمت به موسیقی خراسان و موسیقی مقامی که مهجور واقع شده، انجام می‌شد؛ اما از پی اساتید دیگری که رفتند و از دست‌شان دادیم حالا نوبت استاد شریف‌زاده بود که تکرارنشدنی است.

رحمان یوسفعلی‌زاده یکی از فعالان هنری تایباد، گفت: متاسفیم که برخی مسئولان حتی نمی‌دانستند این استاد یک خواننده است نه دوتارنواز! استاد این اواخر در خانه دخترش زندگی می‌کرد و دیگر آوازهای خود را به یاد نمی‌آورد. او در شهر خود و در میان مردمِ خودش هم غریبه بود. همه دوستداران استاد از شهرهای اطراف برای تشییع پیکرش آمده بودند و من برای آینده هنر و همچنین هنرمندان موسیقی مقامی منطقه بسیار مغموم هستم که چنین کم‌لطفی‌هایی به آن‌ها می‌شود.

همچنین علی شکفته، یکی دیگر از فعالان این حوزه که برنامه‌هایی نیز با استاد داشته است بیان کرد: آخرین دیدار من و برادرم با استاد ۱۷ آبان‌ماه امسال بود. به رسم همیشه به او گفتم استاد ما را غزلی مهمان کنید، کمی سکوت کرد و گفت چیزی به یاد نمی‌آورم. او علاوه بر موذنی مسجد، با زنده‌یاد استادحسین سمندری، آثار ماندگاری خلق کرد.

استاد شریف‌زاده که به گواه بسیاری از هنرمندان، صدایش تقلیدناپذیر و هنرش خاص بود، پس از اساتید دیگری مانند استاد درپور، پورعطایی و عسکریان از میان ما رفت. آری «افتاد آن‌سان که برگ / آن اتفاق زرد / می‌افتد … اما / او سبز بود و گرم که / افتاد».

منبع: ایسنا

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “نغمه‌ای که غریبانه خاموش شد”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید