نسلی دیگرند. آمدهاند که تغییر ایجاد کنند. به نسلهای پیشین احترام میگذارند اما آشکارا در پی کنار زدن آنان و تثبیت خود در عرصه هنر هستند؛ کاری که دیر یا زود شکل میگیرد و آنان به مردان و زنان اصلی در موسیقی ایران تبدیل میشوند. نوازندگیشان پر از تکنیک است. آهنگسازیشان پر از حرکت و سرعت است. انگار موسیقی ردیف دستگاهی ایران را با دنیای امروز عجین کردهاند و میخواهند آن را با سلیقههای مخاطبان امروز همراه کنند. این حرکت در مسیر مخالف جریان متداول موسیقی ایرانی به نوازندگی و آهنگسازی منحصر نمیشود. آنان نقدهای بسیاری به سیاستهای نسل پیشین موسیقی ایرانی دارند و معتقدند که نسل پیشین باید کنار برود تا آنان با نیرو و انرژی جوانی وارد میدان شوند.
اکنون هنرمندان نسلی دیگر انتقادهای بسیاری به سیاستهای خانه موسیقی و جشنواره موسیقی فجر دارند. آنان اوضاع موسیقی کشور را هم چندان نمیپسندند و نقدهای جدی در این زمینه دارند.
یکی از هنرمندان «نسلی دیگر» میدیا فرجنژاد است. تارنوازی او راههای تازهای در این عرصه نوید میدهد. آهنگسازیاش تاکنون در چند آلبوم نمود داشته و در عین حال چند خواننده را هم بهطور جدی به موسیقی ایرانی معرفی کرده است. اگر اهل موسیقی ایرانی باشید دیر یا زود مجبورید آثار میدیا فرجنژاد را تهیه کنید و با دقت بسیار آنها را بشنوید.
ساعتی با این آهنگساز همکلام شدیم تا از دیدگاههایش درباره خانه موسیقی، جشنواره موسیقی فجر و البته اوضاع موسیقی در جامعه برایمان بگوید. شرح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
خانه موسیقی طی دو، سه سال گذشته با چالشها و انتقادهای بسیار زیادی روبهرو بوده است. در این میان هنرمندان همنسل شما انتقادهای تندی به خانه موسیقی داشتهاند و اصل صحبتتان هم این بوده که خانه موسیقی، خانه موسیقی نیست. درباره این انتقاد و البته اعتراض برایمان بگویید.
ابتداییترین شروط برای اینکه همنسلان من از خانه موسیقی احساس رضایت کنند این است که برآیند مثبت و کارآمد و کمکهای هدفمندی را برای پیشرفت جامعه موسیقی شاهد باشیم که پایهگذارش خانه موسیقی باشد. من زمانی به عضویت جایی درمیآیم که این تواناییها و مدیریت صحیح را دیده باشم و برای حمایت از آنجا ترغیب شوم. اما واقعیت این است که در چندسال گذشته اتفاقات ناخوشایندی افتاد و ما هم پیگیریهایی داشتیم و درنهایت به این نتیجه رسیدیم که تاثیرگذاری مثبتی که دلخواه ماست در خانه موسیقی رخ نمیدهد؛ برای مثال خانه سینما در روند سینمایی کشور تاثیرهایی دارد که خانه موسیقی چنین تاثیرگذاری مثبتی در چالشهای دنیای موسیقی ندارد.
مهمترین مسأله ما با خانه موسیقی از جایی شروع شد که در پدیدههای مختلف، خانه موسیقی آنطور که باید فعال نبود و موضعگیریهای مستقیم، بهموقع و موثری نکرد. از نظر ما خانه موسیقی آنگونه که شایسته است، از حقوق اهالی موسیقی دفاع نمیکند.
در بسیاری از موارد دیده شده که خانه موسیقی پس از رخدادهای تلخی که در عرصه موسیقی رخ میدهد، تشکیل جلسه میدهد و در پایان هم اعتراضشان را در قالب بیانیهای اعلام میکنند. به نظرتان این کارها کافی است?
بیتردید خیر؛ این فعالیتهای تبلیغاتی کافی نیست و کفایت نمیکند. در همین یکسال گذشته کنسرتگذاری در کشور با بحرانهای شدیدی همراه شد؛ حال آیا انتشار یک بیانیه از سوی خانه موسیقی بهعنوان یک نهاد در اعتراض به این اوضاع کافی است؟ البته من هنوز در صنفیبودن خانه موسیقی شک دارم؛ چرا که خانه موسیقی گاهی بهعنوان شرکتی فرهنگی، هنری و گاهی هم بهعنوان نهادی صنفی مطرح میشود؛ حال اگر بپذیریم که نهادی است صنفی و فعالیت صنفی دارد؛ به هیچوجه عملکردش در حوزه دفاع از حقوق موزیسینها قابل قبول نبوده و فعالیتهایش هیچ کمکی به بهتر شدن اوضاع نکرده است.
انتظار شما چیست؟ یعنی وقتی کنسرتی لغو میشود یا اینکه اتفاق بدی در حوزه موسیقی میافتد، خانه موسیقی چه کاری باید انجام دهد؟
دو مطلب در اینجا قابل تأمل است؛ نخست اینکه چه میتواند بکند و دوم اینکه چه کاری تا کنون صورت داده که به نتیجه برسد. معمولا راهی وجود دارد که ما را به مقصد میرساند. شما وقتی در راه قدم نمیگذاری به مقصد هم نخواهی رسید. مسأله اینجاست که برای حل بحرانها چه عملکرد مثبتی داشته که به نتیجه نرسیده است. گاهی ممکن است لازم باشد از موزیسینها کمک بخواهید؛ اگر لازم باشد صدایتان را به گوش مقامات بالاتر برسانید و جلسههایی در سطح کلان برگزار شود و حتی از صداوسیما و دیگر رسانهها کمک گرفته شود تا بسیجی عمومی شکل گیرد. بسیجی که ابتدا در میان موسیقیدانان اتحادی ایجاد کند که هر کدامشان پشتوانههای مردمی بزرگی دارند و درنهایت اعتراض را بهطور گسترده به گوش مسئولان برسانند و اگر مسئول پاسخگو نباشد آن زمان جای تعجب است. وقتی نسبت به مسألهای حساسیت عمومی ایجاد شود، مسئولان هم خود را ملزم به پاسخگویی میدانند. اینکه آن پاسخ مورد تأیید ما هست یا نیست، مسأله دیگری است اما اینکه ما با این توجیه که ممکن است پاسخ مسئولان دلخواه ما نباشد، در نتیجه کاری نکنیم و منفعل باشیم، درست و عقلانی نیست.
چه اتفاقی بعد از صدور بیانیههای خانه موسیقی افتاد؟ آیا پاسخ شفافی دریافت کردند؟ نه، چرا که خودِ خانه موسیقی در آن زمان دچار چالش بود.
هیأت رئیسه خانه موسیقی با بدنه وزارت ارشاد ارتباط دارند و برخی از آنان درگیر کارهای دولتی هم هستند و سمتهایی هم در آنجا دارند؛ برای مثال مدیرعامل خانه موسیقی همزمان رئیس جشنواره موسیقی فجر هم هست.
اگر میبینید من و دیگر دوستان از اوضاع کنونی خانه موسیقی رضایت نداریم، یکی از دلایل بزرگش همین است. اگر بناست کسی بهعنوان مدیرعامل خانه موسیقی به مشکلات، محرومیتها و موانع ریز و درشت در پیش پای جامعه موسیقی بپردازد، به نظرم آنقدر مشغله، دردسر و گرفتاری دارد که برای حل آنها تمام وقتش نیز کافی نباشد و دیگر زمانی برای انجام کارهای دیگر نخواهد داشت.
برای نهادی که مدعی حل مشکلات و معضلات موسیقی است؛ مدیرعاملش وقتی جز پرداختن به این مقوله نخواهد داشت و دیگر زمانی برایش باقی نمیماند که بخواهد همزمان رئیس جشنوارهای مانند فجر هم باشد. مدیرعامل خانه موسیقی و رئیس جشنواره موسیقی فجر هر کدامش مسئولیت بزرگی است که انجام درستش کاری بس دشوار است. شاید به همین دلیل است که میبینیم در حل مشکلات اهالی موسیقی و البته در برگزاری جشنواره موسیقی فجر اتفاق خاصی نیفتاده و حرکت مثبتی انجام نشده است.
یعنی بهنظر شما هیأتمدیره خانه موسیقی و مدیرعاملی باید تغییر کنند یا اینکه نه، اگر سمتی در جای دیگری دارند، باید از آن استعفا کنند؟
بستگی دارد که این دوستان در کجا کارآمدترند. ممکن است دوستان ما در برگزاری جشنواره موسیقی فجر کارآمدتر باشند. برای برگزاری جشنوارهای درست و بیاشکال، یکسال برنامهریزی لازم است. برای پخش یک برنامه تلویزیونی، مجریاش یکسال تلاش و تحقیق میکند تا تعیین کند که طی یکماه پخش این برنامه چه مسائل و سوژههایی پیگیری شود. حال برای جشنوارهای که عملا تنها جشنواره مورد توجه موسیقی کشور است آیا نباید یکسال تمام برنامهریزی کرد؟ اگر میخواهیم این جشنواره را با شرکت بدنه فعال موسیقی برگزار کنیم، آیا به کمتر از یکسال کار مداوم نیاز است؟ برای جذب بودجه، جذب سرمایههای معنوی و استفاده از ظرفیت اهالی موسیقی و برای برگزاری جشنوارهای مثبت زمان، مدیریت، عوامل و برنامهریزیهای دقیق نیاز است. حال در این میان برخی در برگزاری جشنواره ممکن است مفید باشند و برخی هم در خانه موسیقی و البته شاید برخی هم باشند که در هیچکدام از این موارد کارایی نداشته باشند.
نظرتان درباره انتخابات اخیر خانه موسیقی چیست؟
مسأله من این چیزها نیست. موضوع این است که آنچه من بهعنوان یک فعال موسیقی از خانه موسیقی توقع دارم، عملی نشده است. از دوره انتخابات ریاستجمهوری و پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم تا امروز خیلی از مواضع خانه موسیقی را قابل قبول نمیدانم. البته پیشتر هم چالشهایی درباره خانه موسیقی وجود داشت اما به دلیل کمتوجهیهای دولت پیشین به موسیقی، تلاشمان این بود که در حد امکان از خانه موسیقی انتقاد نکنیم تا حفظ شود. اما بعدها که دولتی روی کار آمد که شعارش اهمیت دادن به فرهنگ و هنر بود و جناب دکتر روحانی هم از حمایتهای موزیسینها برای رسیدن به مقام ریاستجمهوری استفاده کردند، ما توقع داشتیم که پیگیریهای لازم برای تحقق این قولها از سوی خانه موسیقی انجام شود و در عین حال خانه موسیقی خودش را با شرایط روز دنیای موسیقی تطبیق دهد که البته هیچکدام از این دو مهم رخ نداد. اگر امروز این حرفها را میزنم، مشکلم «شخص» نیست بلکه با سیاستگذاریهای کلی این نهاد مشکل دارم. حال ممکن است این سیاستگذاریها برگرفته از ذهنیت یک فرد یا حتی یک شورا باشد.
من زمانی خانه موسیقی را به رسمیت میشناسم که سهولت را در فعالیت دوستان موزیسین ببینم و شاهد باشم که برای بهتر شدن اوضاع نابسامان فعلی اتفاقهایی رخ داده است.
از تغییر روند در عرصه موسیقی سخن گفتید. دقیق برایمان بگویید که منظورتان چیست؟
سهولت در انجام فعالیتهای مجاز عرصه موسیقی؛ همین! وقتی من از وزارت ارشاد مجوز میگیرم که کنسرتی برگزار یا آلبومی منتشر کنم و غیره؛ حداقل توقع این است که از این مجوز، خودِ وزارت ارشاد صیانت کند و در کنارش نهادهایی مانند خانه موسیقی با تمام توان بکوشند تا درصورت رخ دادن هر کوتاهی احتمالی از سوی وزارت برای حق مسلم هنرمندانش سینه سپر کند. وزارتخانهای که نمیتواند مجوز خود را اجرایی کند، آیا میتواند از دیگر حقوق حقه موزیسینها حمایت کند؟ هنوز در بخش نخست این ماجرا یعنی در صیانت از مجوز وزارت ارشاد مشکل وجود دارد. من به عنوان یک فعال موسیقی باید راحت مجوز بگیرم، راحت کنسرت بدهم، راحت آلبومم را منتشر کنم و برای عملی کردن کاری که وزارت ارشاد بهعنوان نهادی دولتی و نظارتی به من مجوز میدهد، هیچ مانعی نداشته باشم. وقتی وزارت ارشاد به هنرمند مجوز میدهد و این همه نظارت در روند برگزاری کنسرتهای موسیقی است؛ دیگر دلیلی برای عدم برگزاری این کنسرت وجود ندارد. وزارت ارشاد بهعنوان یک نهاد رسمی دولتی وظیفهاش مجوز دادن و البته صیانت از این مجوز است. این انتظار زیادی از سوی هنرمندان نیست. ما از ارشاد نخواستهایم که سالنهای اختصاصی برای اجرای موسیقی با همکاری دیگر نهادها بسازد و در اختیار موزیسینها قرار دهد. ما از آنان نخواستهایم استودیوهایی با استاندارد جهانی در اختیار ما قرار دهد یا از بخش تولید حمایت کنند یا به روند آموزش موسیقی در دانشگاهها و بهخصوص مدارس ابتدایی توجه ویژه داشته باشند؛ که اگر هم بخواهیم انتظار زیادی نیست. وقتی وزارت ارشاد شرط نخست را نمیتواند انجام دهد و از مجوزی که خودش صادر میکند نمیتواند صیانت کند، ما دیگر چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم.
علی جنتی اکنون دیگر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کنار رفته و صالحی امیری روی کار آمده است. بهنظرتان وزیر جدید میتواند در چند ماه باقیمانده از دولت یازدهم کار خاصی در عرصه فرهنگ و هنر شکل دهد؟
برای ایشان آرزوی توفیق دارم و امیدوارم که موفق باشند اما در عرصه فرهنگ در ٧ یا ٨ماه اتفاق خاصی نمیافتد، مگر اینکه چشماندازی بیشتر از این زمان برای دولت متصور باشیم.
مدیرعامل خانه موسیقی ماه گذشته باز هم در سمتش در این نهاد ابقا شد. در عین حال حکم ریاستش بر جشنواره موسیقی فجر را هم گرفت. به نظر شما با این شرایط، امیدی برای بهترشدن اوضاع خانه موسیقی وجود دارد؟
در این اوضاع شرطهای اولیه تغییر وجود ندارد. زمانی میتوان تغییر را احساس کرد که فضا برای گفتمان و گوش برای شنیدن وجود داشته باشد. با تبختر و تفاخر با موزیسین برخورد نشود. به یاد دارم که نامهای را تعدادی از موزیسینها در انتقاد به خانه موسیقی نوشته بودند که جواب خانه موسیقی به آن بسیار تعجببرانگیز بود. متاسفانه نگاه مسئولان خانه موسیقی اینگونه است که آنان پدرخواندگان و سرپرستان موسیقی کشور هستند و بقیه هم فرزندان کوچکیاند که گهگاه فعالیتهایی میکنند. تا این دیدگاه هست و شأن هنرمندان رعایت نمیشود ما نیز نمیتوانیم همکاری خاصی داشته باشیم. من تاکنون عضو خانه موسیقی نبودهام و تا زمانی که وضع بر همین رویه استوار است، چنین کاری نمیکنم.
این دوستان هنوز تمام تلاششان این است که بگویند بنده و همنسلانم جوانیم و خام و جویای نام! غافل از اینکه هر کداممان دارای مخاطب و جایگاه خاص خود هستیم، گویا نسل ما به چشمه آب حیات دسترسی پیدا کرده؛ چرا که هر کدام از ما اندکاندک دهه سوم را سپری میکنیم و برخی وارد دهه چهارم عمرشان شدهاند اما نگاه و ادبیات آقایان بهگونهای است که انگار حقایق را نمیبینند
استدلال معاون هنری وزیر ارشاد برای انتخاب مدیرعامل خانه موسیقی بهعنوان رئیس جشنواره موسیقی فجر این بود که ما نوربخش را در جایگاه حقیقیاش بهعنوان رئیس جشنواره فجر انتخاب کردهایم.
یعنی ما هیچ فرد حقیقی دیگری نداریم که مدیرعامل خانه موسیقی هم نباشد؟ جایی که این همه مشغله و معضل دارد. حل کردن مشکل اجراهای صحنهای در یکسال گذشته خودش به دهها جلسه نیاز دارد تا به نتیجه برسد. یعنی ما کس دیگری نداریم که بتواند جشنواره موسیقی فجر را مدیریت کند؟ به نظرم بهتر است جناب آقای مرادخانی در دیدگاهشان تجدید نظر کنند، چرا که در خانه موسیقی به اندازه کافی کار و دردسر وجود دارد و مدیریت جشنواره موسیقی فجر وقت این عزیزان را میگیرد!
شما تصمیم گرفتهاید که در سیودومین دوره جشنواره موسیقی فجر حضور نداشته باشید. علت این تصمیمتان چیست؟
در سالهای گذشته فقط یکبار در جشنواره موسیقی فجر شرکت کردهام، آن هم در بخش «نسلی دیگر» بود که درنهایت هم مقتول ائتلاف بین دفتر موسیقی و خانه موسیقی شد. زمانی که دولت یازدهم سرکار آمد، با توجه به شعارهای فرهنگی که میداد، من احساس کردم که نیاز است تا از سوی هنرمندان حمایت شود. اوایل هم تغییرهای کلی در روند اخذ مجوزها رخ داد، اما من دنبال اتفاقهای مقطعی نبودم و بعد از اینکه دیدم همهچیز دارد به رویه دورههای قبل برمیگردد، دیگر لزومی به شرکت در جشنواره موسیقی فجر ندیدم؛ مگر اینکه شفافسازی درباره جشنواره انجام و هدفگذاریها مشخص شود و البته کسانی که سیاستگذاری جشنواره موسیقی فجر را شکل میدهند، بدانند که همنسلان من کسانی هستند که اقتصاد موسیقی را میگردانند و کسانی هستند که کمک میکنند تا موسیقی ایرانی در اوضاع فعلی سرپا بایستد. ما سال گذشته در روند جشنواره تغییراتی را دیدیم. بعد از خودمان میپرسیم که آیا این تغییرات استانداردهای لازم را داشت؟ برای مثال «جایزه باربد» را وارد جشنواره کردند درحالیکه درصد بالایی از جوایز را داوران جشنواره به خود اختصاص دادند. آیا این استاندارد است؟ مگر ممکن است جایی شما داور باشید و در عینحال اثر هم برای داوری داشته باشید. اصلا چه لزومی دارد که شما هم شرکتکننده و هم داور باشید؟
من سوال مهمتری هم دارم. اساسنامه جشنواره فجر کجاست؟ لطفا به اشتراک بگذارند تا بتوانیم بررسی کنیم زمانی که این همه تغییر در جشنواره شکل میگیرد باید این تغییرات در اساسنامه ابتدایی پیشبینی شده باشد یا اگر تغییری در اساسنامه ایجاد شده، میبایست رسانهای و اعلام رسمی شود.
«نسلی دیگر» بخشی بود که در سالهای گذشته همنسلان شما در آن حضوری موفق داشتند و بسیاری از چهرههای جوان از همین بخش جشنواره موسیقی فجر وارد فضای حرفهای موسیقی ایران شدند. اما سال گذشته و در سیویکمین دوره جشنواره موسیقی فجر بخش «نسلی دیگر» از جشنواره حذف شد.
خیلی خوشحال شدم از این اتفاق
چرا؟
بهنظرم «نسلی دیگر» پاپیونی شیک و تمیز به لباس مندرس جشنواره موسیقی فجر بود. این بخش هیچ سنخیتی با روند جشنواره نداشت. برای داشتن چنین پاپیونی باید نخست به انتخاب لباس فکر میشد و این پاپیون به درد این لباس نمیخورد. متاسفانه جشنواره فجر بیشتر حالت «شو» به خودش گرفته تا جشنواره تخصصی موسیقی
در عین حال باید تشکر کرد از همه کسانی که در بخش «نسلی دیگر» فعالیت کردند. اجراهای این بخش برای من بسیار جذاب بود.
رئیس جشنواره موسیقی فجر درباره حذف بخش «نسلی دیگر» گفته بود که ما این بخش را حذف نکردهایم، فقط شکل بودنِ جوانان را تغییر دادیم یعنی پیشاجراهایی را به جوانان اختصاص دادیم تا پیش از اجراهای اصلی حدود یکربع ساعت اجرا داشته باشند.
واقعا این حرف را زدهاند؟! اگر این نقل را صحیح بدانیم، صحت حرفهای پیشین من نیز مشخصتر میشود. به همین دلیل است که میگویم این آقایان نگاه از بالا به پایین دارند. من نه اثر اولیام و نه اثر دومی و تعداد تالیفاتم از بیشتر این آقایان بیشتر است. من و هنرمندانی مانند آرش کامور، پیام جهانمانی، کامران منتظری، شهرام غلامی، وحید تاج، سعید نایب محمدی و …. که در «نسلی دیگر» شرکت کردهایم، هیچکدام نیازی به این جنس اجراهای پیشین و پسین نداریم. پیشنهاد میکنم به مسئولان جشنواره موسیقی که در دیدگاههایشان تغییر ایجاد کنند و اندکی پیش از راندن کلام بر زبان اندیشه کنند. درست است که در میان این اسامی، ما به جوانترها هم برمیخوریم، اما دوستان باید با نگاه وسیعتر به تمامی اعضا سخنرانیهایشان را تنظیم بفرمایند.
در جشنواره سال گذشته قرار بود بخش بینالملل با حضور کسانی مانند ژیوان گاسپاریان و شجاعت حسینخان برگزار شود، اما این اتفاقها نیفتاد. نظرتان درباره بخش بینالملل جشنواره چیست؟
بیایید به این فکر کنیم که بخش بینالملل در سالهای گذشته موفق بوده یا نه. کدام گروه به جشنواره آمده و اجرایی داشته و در عین حال از گروههای درجه یک دنیا بوده است؟ اینجا کاری به فرد ندارم؛ من ممکن است دوستی با کسی داشته باشم و از این دوستی استفاده کنم و با دادن بخشی از بودجه جشنواره که بهگونهای بیتالمال هم هست به هنرمندی خارجی، او را به ایران بیاورم و در اینجا هم اجرایی داشته باشد.
این مسأله با اینکه ما جذابیتی ایجاد کنیم که گروهها و نوازندگان خارجی علاقهمند به شرکت در جشنواره باشند، بسیار متفاوت است
این یعنی اگر گروه یا هنرمند خاصی در جشنواره موسیقی فجر شرکت کرده، تعدادشان اندک و موردی بوده و براساس روابط شخصی شکل گرفته است؟
دقیقا همین بوده است. آیا جشنواره موسیقی فجر نه در سطح جهانی که در همین آسیا شناختهشده است؟ آیا هنرمندان اول هر سال و برای تنظیم برنامههایشان، به حضور در جشنوارههای فجر فکر میکنند. این توهمی بیش نیست. متاسفانه یکی از معضلات ما در کشور توهم است و یکی از این توهمها همین مورد است که ما فکر کنیم جشنوارهای داریم که شجاعت حسینخان بهعنوان نوازندهای قابل در ساز سیتار علاقهمند به شرکت در آن است. مسلما که نام ایران برای هر هنرمندی جذاب است، اما نام جشنواره موسیقی فجر فاقد اعتبار جهانی است.
اگر حضور هنرمندان بزرگ دنیا به خاطر دریافت پول باشد که ارزشی ندارد. اگر هم به دلیل روابط شخصی باشد که اتفاقی مقطعی است؛ اما اگر جشنواره اعتبار داشته باشد و جهانی فکر کرده باشیم؛ آن موقع ارزش دارد. متاسفانه هنوز سیاستهای کلی جشنواره مشخص نیست و نمیدانیم چه هدفها و برنامههایی وجود دارد.
پرداختهای جشنواره موسیقی فجر در دوره قبل را چگونه میبینید؟ در دوره قبل بیشترین مبالغ به گروههای حاضر پرداخت شد.
باید بررسی شود که اجرا در چه سالنی بوده، بلیتها چقدر به فروش رفته، هزینههای برگزاری چقدر بوده و درنهایت روی کاغذ هزینهها را با درآمد مقایسه کنیم و پرداخت به گروه را ببینیم. درنهایت باید دید که این پرداختها درست بوده یا خیر. مسأله بزرگ در اینجا این است که پارامترهای دعوت جشنواره از گروهها چیست؟ ایرادات بسیاری به نحوه انتخاب گروههای مجری در جشنواره وارد است.
یکی از انتقادهایی که به جشنواره موسیقی فجر میشود این است که این جشنواره تکرار اجراهایی است که در طول سال در سالنهای مختلف برگزار میشود. بیشتر گروههایی که در جشنواره روی صحنه میروند، همان اجراها را در ماههای گذشته در تهران یا شهرستانها روی صحنه بردهاند.
اگر ما در کشوری بودیم که سالانه ۱۰ جشنواره موسیقی در بخشهای مختلف برگزار و چند جایزه موسیقی هم در طول سال اهدا میشد؛ دیگر جشنواره موسیقی فجر تا این حد مهم نبود. متاسفانه درحال حاضر تنها جشنواره موسیقی که در کشور برگزار میشود، این جشنواره است و دیگر جشنوارهها از حمایت کافی برخوردار نیستند. جشنواره فجر همواره راهی بوده تا نوای موسیقی تمام ایران بهطور گستردهتری به گوش مخاطبان این موسیقی برسد. هدف این بود که علاوه بر همکاری بدنه فعال موسیقی کشور، بتوان هم از ظرفیتهای گونههای مختلف موسیقی بهره برد و هم جونان بااستعداد را شناسایی کرد. حقیقتا آیا این اتفاقها در جشنواره موسیقی فجر رخ میدهد؟ نامههایی در جهت اعتراض نوشته شد، اما هنرمندان تمام تلاش خود را کردند که ماجرایی درونخانوادگی را در درون خود خانواده حل کنند. تلاش در ایجاد گفتوگو کردیم و نخواستیم جامعه را درگیر این ماجرا کنیم و نخواستیم به قول دوستانمان در خانه موسیقی، راه را برای جریانهای تمامیتخواه باز کنیم که به موسیقی ضربه بزنند که البته این هم یکی از همان توهمات است. ما تا زمانی که نتوانیم مسائلمان را در بین خودمان حل کنیم، نیازی به مخالفت دیگران نداریم و خودمان زحمت مخالفت با خودمان را میکشیم. ما زمانی میتوانیم مطالبات موسیقی را در سطح کلان حل کنیم و اسم خودمان را مدیر و اعضای شورا بگذاریم که دیگران را به رسمیت بشناسیم و نگاه از بالا به پایین به هیچکسی نداشته باشیم. من و نوازندهای که در یک سفرهخانه ساز میزند در پیشگاه حقوق هنرمندان هیچ فرقی نمیکنیم. مدیر نباید نگاهی تبعیضآمیز داشته باشد. از سوی دیگر او نباید بین خودش و کسی که در یک شهرستان کوچک موسیقی تدریس میکند، تفاوتی در حقوق برابر قایل باشد.
منبع:شهروند
0 دیدگاه در “فرج نژاد: میخواهند بگویند من و همنسلانم خام و جویای نامیم!”