آخرین خبر

موسیقی و سینما از ارکان انقلاب جنسی بودند/دلیل غیبت در سینماحقیقت

کارگردان «ایکسونامی» ضمن پاسخ به انتقادات درباره انتخاب شعار تبلیغاتی این مستند،‌ درباره دلایل عدم حضور آن در جشنواره «سینماحقیقت» توضیحاتی ارائه کرد.

به گزارش آوای ایرانیان، از دو روز دیگر یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی کشور با محوریت آثار «مستند» کلید خواهد خورد. جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» که جدی‌ترین آوردگاه و ویترین سالانه مرور محصول کار مستندسازان ایرانی محسوب می‌شود.

این رویداد اما هر ساله غایبانی هم دارد که نمی‌توان نفس غیبت آن‌ها را دلیل بر بی‌اهمیت بودن آن‌ها دانست. «ایکسونامی» تازه‌ترین محصول مجموعه «سفیر فیلم» که طی یک ماه گذشته یکی از خبرسازترین و پرحاشیه‌ترین مستندهای رونمایی شده در محافل سینمایی و رسانه‌ای بوده است. مستندی به کارگردانی محسن آقایی که می‌توان آن را در ادامه مستندهایی مانند «انقلاب جنسی» به کارگردانی حسین شمقدری، اثری پژوهشی درباره تحولات اجتماعی تاریخ آمریکا و شباهت‌های آن با تحولات امروز جامعه ایران دانست.

محسن آقایی در روزهایی که موج واکنش‌های اولیه نسبت به رونمایی این مستند در محافل رسانه‌ای و به‌خصوص شبکه‌های اجتماعی فروکش کرد، مهمان خبرگزاری مهر شد تا در گفتگویی صریح به سوالات ما درباره «ایکسونامی» پاسخ دهد.

بخش نخست این گفتگو را در ادامه می‌خوانید؛

* قبل از صحبت درباره خود فیلم و با توجه به اینکه فهرست فیلم‌های راه‌یافته به سیزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» به‌تازگی منتشر شده، بد نیست توضیح دهید چرا «ایکسونامی» در این رویداد مهم سینمای مستند غایب است؟

واقعیت این است که این اولین کار از مجموعه «سفیر فیلم» نیست که این برخورد با آن می‌شود. نمی‌دانم می‌توانم از عبارت «بایکوت» استفاده کنم یا نه اما در این سال‌ها کارهای دیگری هم داشته‌ایم که هم در جشنواره فجر پذیرفته شده‌اند و هم فرصت اکران در گروه هنروتجربه پیدا کرده‌اند اما در جشنواره «سینماحقیقت» حتی آن‌ها راه هم ندادند چه برسد به اینکه بخواهد جایزه به آن بدهند. مانند مستندهای «آقای نخست‌وزیر» و «جای خالی» که در فجر اکران شدند اما در سینماحقیقت حتی پذیرفته هم نشدند. امسال هم امید چندانی به پذیرش «ایکسونامی» نداشتیم،‌ اما برای آن فرم پر کردیم. پیگیری دلایل رد شدن فیلم هم شدیم، دوستان جشنواره نهایی نبودن نسخه ارسالی را بهانه کردند و اینکه هیئت انتخاب هم کار را نپسندیده‌اند…

امید چندانی به پذیرش «ایکسونامی» در «سینما حقیقت» نداشتیم،‌ اما برای آن فرم پر کردیم. پیگیری دلایل رد شدن فیلم هم شدیم، دوستان جشنواره نهایی نبودن نسخه ارسالی را بهانه کردند و اینکه هیئت انتخاب هم کار را نپسندیده‌اند* یعنی پیگیر دلیل پذیرفته‌نشدن فیلم شدید و گفتند نسخه فیلم نهایی نبوده است؟

همین این و هم اینکه گفتند با سلیقه هیئت انتخاب هم جور نبوده است. درحالی که در بافت کلی جشنواره سینماحقیقت که رصد کنید، کمتر مستندی با این ساختار و رویکرد می‌بینید…

* حالا واقعاً نسخه نهایی را نداده بودید؟

بله. نسخه ارسالی ما برای هیئت انتخاب نیاز به برخی اصلاحات در صداگذاری و موارد فنی جزئی داشت اما واقعیت این است که هرکس کار مستند کرده باشد، با توجه به استخوان‌بندی کلی کار، متوجه ساختار نهایی آن می‌شد. مضاف‌بر اینکه توضیحات لازم درباره اصلاحات نهایی در قالب یک کپشن در آغاز فیلم ارسالی برای هیئت انتخاب تشریح شده بود. اما گویا کلیت کار منطبق بر سلیقه دوستان نبوده است. کمااینکه مجموعه ما مستند دیگری به‌نام «آسوده بخواب کوروش» را هم به جشنواره ارائه کرده بود که آن هم پذیرفته نشد…

* البته «آسوده بخواب کوروش» در بخش خارج از مسابقه اکران دارد.

لطف کردند که چنین اجازه‌ای دادند!

* برنامه‌ای برای حضور در جشنواره‌های دیگر مانند «عمار» که برگزاری آن نزدیک است، دارید؟

فرم حضور که پرشده اما در حال حاضر بیشتر به فکر اکران خارجی فیلم هستیم. نمایش‌هایی برای چند تماشاگر از فرانسه،‌ لهستان، ایرلند و برخی کشورهای آمریکای لاتین داشتیم، که خیلی از کار استقبال کردند و گفتند حاضرند هماهنگی لازم برای اکران فیلم در کشورهای خودشان را داشته باشند. این افراد جزو آدم‌های نخبه کشور خود بودند و مذاکراتی هم با آن‌ها داشتیم و به نظر می‌توانیم اکران مناسبی در این قبیل کشورها داشته باشیم. در حال حاضر هم فقط بحث کپی‌رایت کار باید حل شود تا برای اکران خارجی آن اقدام کنیم.

آیین رونمایی «ایکسونامی» در حوزه هنری

* بسیار خب، برویم سراغ خود فیلم؛ اول می‌خواهم بدانم «خاطرات یک پورن استار» به نظرتان توصیف مناسبی برای محتوای «ایکسونامی» است؟

اگر قائل به این باشیم که تمام فیلم همین است، خیر.

* اما این عبارت به‌عنوان اصلی‌ترین شعار تبلیغاتی فیلم در فضای مجازی مطرح شد…

بله شعار فیلم و در عین حال بخشی از روایت مستند هم به همین مسئله اختصاص دارد.

کاراکتر اصلی ما، مطلقاً یک کاراکتر گیشه‌ای نیست و به تعبیری قرار نبود کارکرد پژمان جمشیدی را در فیلم ما داشته باشد! این خانم اعتبار فیلم ما است. این کاراکتر ویژگی‌هایی دارد که می‌توان درباره زندگی‌اش یک مستند مستقل ساخت* یعنی از انتخاب این شعار تبلیغاتی دفاع می‌کنید؟

بله. اما یک توضیح کوچک لازم است. ایده‌ای که ما در ذهن داشتیم، در فرآیند تولید تا حدودی شکست خورد و آنچه امروز در مستند «ایکسونامی» می‌بینید، یک دهم آن ایده‌آلی است که ما برای آن برنامه‌ریزی کرده بودیم. در طرح اولیه ما این خانم، با گروه تولید همراه می‌شد و با حضور در لوکیشن‌های واقعی داستان زندگی خود و تجربیاتش را مرور می‌کرد.

این نکته را هم باید تأکید کنم که کاراکتر اصلی ما، مطلقاً یک کاراکتر گیشه‌ای نیست و به تعبیری قرار نبود کارکرد پژمان جمشیدی را در فیلم ما داشته باشد! این خانم اعتبار فیلم ما است. این کاراکتر ویژگی‌هایی دارد که می‌توان درباره زندگی‌اش یک مستند مستقل ساخت…

* منظورتان همین خانم «میشل» است که در فیلم‌نامه به‌عنوان راوی انتخاب شده است؟

بله. به دنیا آمدن و دوران کودکی میشل، هم‌زمان با آغاز انقلاب جنسی در آمریکا بوده است. او در زندگی بحران ایدز را از نزدیک درک کرده است. اساساً‌ می‌توان گفت به دنیا آمدنش یکی از تبعات آزادی جنسی در آمریکا بوده است چرا که در فرآیند یک خیانت متولد می‌َشود. اصطلاحی در مستندسازی وجود دارد به‌عنوان «تاریخ خرد». مثلاً مستندسازی که می‌خواهد وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران امروز را به چالش بکشد و اعتراض کند،‌ صرفاً روایتش را به سرگذشت یک جوان محدود می‌کند، که سنش بالا رفته، هنوز امکان ازدواج ندارد و غیره. لابه‌لای روایت زندگی همین یک نفر، ارجاعاتی به مسائل اجتماعی و اقتصادی کلان‌تر هم می‌دهد.

از این جهت پس حضور میشل در مقام «راوی» در مستند «ایکسونامی» به‌شدت کاربرد دارد. مضاف‌بر اینکه به‌دلایل مختلف نمی‌خواستیم صرفاً هم به زندگی یک نفر بسنده کنیم. که یکی از آن‌ها این بود که به دلیل عدم تجربه مخاطب ما در زمینه زیست در آمریکا، احتمالاً این برداشت را پیدا می‌کرد که این داستان مختص یک نفر است و عمومیت ندارد. به‌خصوص که مخاطب ایرانی مقاومت عجیبی در برابر این مسائل دارد و تا باب نقدی نسبت به یک کشور خارجی باز می‌شود، سریع موضع می‌گیرد که «لابد ما خوبیم!». چون معضلات و محرومیت‌های زندگی خودش را بی‌واسطه لمس کرده است، هرچه از معضلات دیگران بگوییم، حاضر به پذیرش آن نیست.

به همین دلیل روایتی قوی‌تر از سرگذشت یک نفر نیاز داشتیم. ما نیاز به یک روایت خرد جهت تصدیق داده‌های کلانمان داشتیم و میشل همه پارامترهای لازم را در این زمینه داشت…

* نقد من اصلاً ناظر به انتخاب این کاراکتر برای روایت نیست، کمااینکه استدلال شما را برای این انتخاب هم منطقی می‌دانم، اما نکته‌ام در همان شکست ایده اولیه در مسیر تولید است. وقتی شرایط تولید تغییر کرد و وزن روایت کلان شما نسبت به آن روایت خرد، بیشتر شد، دیگر دلیل این میزان تمرکز بر «خاطرات یک پورن استار» در مواد تبلیغی فیلم را متوجه نمی‌شوم! احساس می‌کنم انتخاب این شعار، حاشیه سنگین و فرامتن بی‌ربطی به‌وجود آورد که در گام نخست عرضه، به محتوای فیلم که اتفاقاً بسیار هم برایش زحمت کشیده شده است، لطمه زد.

اینکه بگویید بی‌ربط به فیلم است، کم‌لطفی است. کمااینکه هنوز هم در فیلم خاطرات میشل وجود دارد و مرور می‌شود، از رابطه با پدرش و فرارش از خانه تا خوابی که می‌بیند؛ همه این‌ها واقعاً خاطرات یک پورن استار است…

* خیلی کم‌رنگ و مهم‌تر از آن در غیاب خودش!

بالاخره اندکی هم بحث تبلیغات برای ما مطرح بود.

* به نظر خیلی مطرح بوده! صریح بخواهم بگویم ویترینی که برای معرفی مستندتان انتخاب کرده‌اید به نسبت محتوای جدی تحلیلی‌اش، بیش از اندازه زرد است!

آفرین، آفرین؛ این اتفاق اگر رخ داده باشد، یعنی موفق بوده‌ایم. واقعیت این است که مخاطب امروز ما به‌راحتی پای آن محتوای تحلیلی و جدی نمی‌نشیند. یکی از دوستانم مشغول کار بر روی یک سوژه جدی بود. به او گفتم سوژه‌ات بسیار حساس و جدی است اما ادبیاتی که می‌خواهی آن را مطرح کنی نباید این اندازه جدی باشد. اگر می‌خواهم حرف‌های جدی‌تر را به گوش مخاطب توده برسانی و او را یکی دو پله بالاتر بیاوری باید سراغ موضوع زرد با پرداخت خوب بروی…

* (باخنده) این شامل موضوع جدی و پرداخت زرد نمی‌شود!

پرداخت ما در «ایکسونامی» زرد نیست. در فضای رسانه‌ای و مجازی حاشیه‌های زردی رقم خورده که امیدواریم خروجی‌اش دیده شدن بیشتر حرف‌های جدی فیلم باشد. اگر این اتفاق رخ دهد یعنی موفق بوده‌ایم. ضمن اینکه بازهم تأکید می‌کنم،‌ این خاطرات در فیلم وجود دارد…

* بابت رودستی که مخاطب در همان ابتدا می‌خورد و متوجه می‌شود حتی فرد مقابل دوربین هم شخص راوی نیست و یک بازیگر است، احساس نگرانی نداشتید؟ خب مخاطب همان ابتدا اعتماد خود به «مستند» را از دست می‌دهد!

شما مستند «Zero Days» را درباره ماجرای هسته‌ای دیده‌اید؟ یک کاراکتر بسیار کلیدی در آن مستند حضور دارد که اکثر حرف‌های جدی و کلیدی فیلم را هم او مطرح می‌کند، اما انتهای فیلم تازه می‌فهمیم او یک بازیگر بوده است! آیا کل اعتبار فیلم زیر سؤال رفته است؟! خیر. چرا؟ چون آن‌قدر داده‌هایی که در فیلم مطرح شده است، قوی است که شما را اقناع می‌کند.

* منتها «Zero Days» محور تبلیغاتش را براساس خاطرات و روایت این آدم خیالی بنا نکرد!

ببینید متن فیلم‌نامه ما، به‌طور کامل توسط میشل بازنویسی شده است. کامل آن را مطالعه و تأیید کرده است. ما صرفاً به‌دلیل ارتباط بیشتر متن با مخاطب ایرانی در بخش‌هایی از آن دست بردیم که در فیلم هم این موارد را رد نکرده‌ایم. آنچه ما از این همراهی نیاز داشتیم این بود که حضور این کاراکتر تبدیل به اعتبار روایت ما از فضای حاکم بر آمریکا شود. البته امروز می‌پذیرم که امروز تصوری در مخاطب ایجاد شده که انتظار دارد به‌طور کامل شاهد خاطرات و تجربیات یک پورن استار باشد.

همین جا با صدای بلند می‌گویم؛ یک مستندساز از جریان سلطنت‌طلب، مجاهد، روشنفکر و یا هر گروه رادیکال دیگر، اگر مستندی با محتوای «ایکسونامی» بسازد، شخصاً برای پخش و عرضه آن کفن می‌پوشم و به خیابان می‌رومواقعیت این است که زمانی که در فرآیند تولید متوجه شدیم که نمی‌توانیم همراهی میشل را داشته باشیم،‌ باید دست به یک انتخاب سخت می‌زدیم. اینکه آیا باید بازیگر انتخاب می‌کردیم یا نه؟ کار تقریباً هوا شده بود…

* نظر شخصی من این است که متن تأییدشده میشل اگر به‌صورت نریشن در فیلم روایت می‌شد، بهتر از حضور یک بازیگر مقابل دوربین بود.

بالاخره ما تجربه‌های مشابهی هم در فضای مستندسازی ایران داشتیم. شما نام مستند «بازگشت گمورا» را شنیده‌اید؟

* خیر.

خب این هم مستندی ایرانی درباره همین مسائل مرتبط با انقلاب جنسی است. حتی جزییاتی مانند کتاب کینزی و موارد دیگر هم در آن مطرح شده اما آن طور که باید دیده نشد و امروز فراموش شده. ما این تجربه‌ها پشت‌ُسر گذاشته بودیم و نمی‌خواستیم برای «ایکسونامی» هم این اتفاق تکرار شود.

* درباره انتخاب این شعار، به کسانی که می‌گویند، چون مستندساز «خودی» بودید توانستید روی این بعد از مستندتان مانور دهید چه پاسخی دارید؟ برخی معتقدند در شرایط امروز سینمای ایران هر فیلم‌سازی نمی‌تواند سراغ چنین سوژه جسورانه‌ای برود.

همین جا با صدای بلند می‌گویم؛ یک مستندساز از جریان سلطنت‌طلب، مجاهد، روشنفکر و یا هر گروه رادیکال دیگر، اگر مستندی با محتوای «ایکسونامی» بسازد، شخصاً برای پخش و عرضه آن کفن می‌پوشم و به خیابان می‌روم. شما همین محتوا را ارائه کنید، هر کس خواست جلوی آن را بگیرد، شخصاً هرچه از دستم بربیاید برای دفاع از شما انجام می‌دهم. من محسن آقایی را چه کسی می‌شناسد!؟ محصول کار من امروز دارد قضاوت می‌شود. آیا از بدو تولد کسی ما را دسته‌بندی کرده و من نوعی را در دسته آدم‌های ارزشی قرار داده!؟ مگر ما در قبیله‌ای هستیم که دیگران را در آن قبول نکنیم!؟

اگر بگوییم هر کس «پورن استار» در فیلمش داشته باشد، فیلم خاک‌برسری ساخته و اگر توانسته حتماً نورچشمی بوده که نمی‌شود! خب سوره «هود» در قرآن هم اشاره به «هم‌جنس‌بازی» دارد! مهم این است که با چه پرداختی سراغ چه سوژه‌ای می‌رویم. کمااینکه برعکسش هم صادق است. مگر با کاراکتر شهید و جانباز نمی‌توان فیلم لجن ساخت؟ مگر تا امروز کم از این دست فیلم‌ها در سینمای ایران ساخته‌اند؟ چقدر فیلم داریم که در همین جشنواره فجر به‌عنوان ژانر دفاع مقدس نمایش داشته‌اند اما در فحوا ضدجنگ است و دفاع مقدس را زیر سؤال می‌برد؟

* به تعبیری مهم‌ترین پشتوانه خود برای به سرانجام رساندن «ایکسونامی» را نوع نگاه و پرداختی که روی سوژه داشته‌اید می‌دانید؟

مگر غیر از این است؟ هر کارگردانی احساس می‌کند به این پرداخت و محتوا باور دارد، کل امتیاز و حقوق فیلم را به او واگذار می‌کنم، اصلاً با نام خودش فیلم را عرضه کند. چند نفر از کسانی که امروز از این زاویه معترض من هستند، پای چنین محتوا و رویکردی حاضرند بایستند؟

* به‌عنوان یک مستندساز، اگر مستندساز دیگری بگوید من اساساً تحلیل و روایت ارائه‌شده از تاریخ تحولات اجتماعی آمریکا در مستند «ایکسونامی» و یا مستند سه‌گانه «انقلاب جنسی» که پیش‌تر حسین شمقدری ساخته بود و به نظر هم‌راستا با هم هستند را قبول ندارم. آیا فضا برای ارائه روایت او هم باید مهیا باشد؟ یا نه معتقدید از منظر فرهنگی باید برای روایت‌های دیگر محدودیت وجود داشته باشد؟

به‌عنوان یک مستندساز، من طرفدار واقعیت به معنای کلان هستم. نیمه نخست فیلم من، روایتی است در تأیید «انقلاب جنسی». هر کس هم می‌بینید احساس می‌کند که موضع ما این است که چقدر هم خوب که این اتفاق رخ داده است. زمانی که روی این سوژه کار می‌کردم، بسیاری از مستندهای مشابه مرتبط با این سوژه را دیدم و می‌توانم ادعا کنم اگر بخواهم مستندی در دفاع از بانیان و پایه‌گذاران «انقلاب جنسی» بسازم، از هر فرد دیگری می‌تواند بهتر این کار را انجام دهم! مسئله‌ام اما این است که بعضی اوقات گفتن بخشی از واقعیت بدتر از دروغ گفتن است. من آدمی نیستم که اجازه دهم هر دروغی در قالب مستند پخش شود…

همه مدارک نشان می‌داد که  انقلاب جنسی یک فرآیند کاملاً مخرب بوده است. جلوتر که رفتم احساس کردم باید دست روی مواردی بگذارم که برای عده‌ای حکم مسئله ناموسی را دارد! مسائلی مانند لزوم آموزش جنسی که برخی هویتشان را در دفاع از این مسائل تعریف کرده‌اند و تقریباً شک ندارند که استاندارد زندگی همین است!* یعنی مدعی هستید در «ایکسونامی» همه واقعیت را درباره «انقلاب جنسی در آمریکا» گفته‌اید؟

نه. می‌توانم بگویم تا آنجا که در توانم بوده تلاش کردم واقعیت را درک کنم و وفادار به آن، مستند بسازم. طبیعتاً همه واقعیت در یک فیلم نمی‌گنجد. کار ما که در اصفهان اکران شد، یک جامعه‌شناس بلند شد و نکاتی را مطرح کرد که چرا از منظر جامعه‌شناسی این موارد در فیلم مطرح نشده است. بله ما هم پذیرفتیم، کمااینکه یک نفر دیگر می‌تواند از منظر نکات اقتصادی همین نقد را به فیلم وارد کند. مگر می‌توان به همه ابعاد در یک فیلم پرداخت؟

* به نظر می‌رسد شما در «ایکسونامی» تمرکز ویژه‌ای روی ابعاد هنری و به‌طور خاص تأثیرات جریان انقلاب جنسی بر روی تولیدات موسیقایی داشتید. در واقعیت امر هم متغیرهای هنری تا این میزان در جریان انقلاب جنسی دخیل بوده‌اند یا براساس سلیقه شخصی خود چنین انتخابی داشتید؟

یکی از رکن‌های انقلاب جنسی در آمریکا «موسیقی» بوده است. «سینما» یکی دیگر از این ارکان است. حتی قرائت‌هایی وجود دارد که می‌گوید سینما انقلاب جنسی را رقم زد نه کتاب مکنزی! بحث بسیار مفصل دیگری درباره نقش ادبیات در این جریان وجود دارد. صرفاً به بخش‌هایی از این موارد توانستیم در فیلم اشاره کنیم چرا که به لحاظ زمانی محدودیت داشتیم. حتی برخی گفتند مستند را چند قسمتی و سریال می‌ساختی تا به این ابعاد هم اشاره کنی، اما به نظرم نیاز به یک نسخه یکپارچه داشتیم. احتمال دارد بعدها به‌صورت مجزا سراغ برخی از این ابعاد خاص‌تر هم برویم.

* در تیتراژ هم اشاره شده که بار اصلی پژوهش درباره سوژه فیلم بر دوش خود شما بوده است. در آیین رونمایی هم اشاره کردید که کار این مستند زمانی آغاز شد که بچه‌ای نداشتید و امروز که پخش شده است، دو فرزند دارید. این‌ها یعنی در یک بازه زمانی طولانی شما درگیر این سوژه بوده‌اید. از ابتدایی که وارد میدان شدید می‌دانستید می‌خواهید به چه نتیجه‌ای برسید یا واقعاً آنچه امروز می‌بینیم نتیجه‌ای است که براساس پژوهش و تحقیق به آن رسیدید؟

اولین مواجهه‌ام با این سوژه مطالعه یک کتاب بود. کتابی که حجم زیادی از اسناد و مدارک درباره انقلاب جنسی در آن درج شده بود. بعد از آن بود که وارد جریان پژوهش درباره جزییات ماجرا شدم. طراحی اولیه طبیعتاً تا حدودی مبتنی‌بر همان داده‌های کتاب بود اما جلوتر که می‌رفتم، گام‌به‌گام فرضیه اولیه‌مان تقویت می‌شد. همه مدارک نشان می‌داد که این انقلاب یک فرآیند کاملاً مخرب بوده است. جلوتر که رفتم احساس کردم باید دست روی مواردی بگذارم که برای عده‌ای حکم مسئله ناموسی را دارد! مسائلی مانند لزوم آموزش جنسی که برخی هویتشان را در دفاع از این مسائل تعریف کرده‌اند و تقریباً شک ندارند که استاندارد زندگی همین است!

از جایی دیدم چه بخواهم روایت یکجانبه‌ای از ماجرا داشته باشم چه نه، بالاخره باید از پس این منازعات بربیایم. مطمئن بودم باید فیلمی بسازم که اگر منتشر شد، کارشناسان نتوانند روی داده‌های ایراد بگیرند. به نوعی روی مرز یک دوقطبی اجتماعی حرکت می‌کردم که به‌نظرم به‌زودی خیلی تشدید هم خواهد شد. در میانه این دوقطبی‌های اجتماعی نمی‌توان حرفی روی هوا زد و رفت. لازم بود روی سوژه عمیق شوم و یکی از نکاتی که از ما بسیار وقت گرفت همین بود. مثلاً وقتی با یک خبر درباره فلان آمار در آمریکا مواجه می‌شدم، سه‌برابر آن باید وقت صرف می‌کردم که ببینم چقدر این آمار معتبر است و چقدر حاصل دعواهای درونی خودشان است. همین امروز نقل‌قولی از آمریکایی‌ها می‌توان آورد که می‌گوید خدا را شکر که انقلاب جنسی را پشت سر گذاشتیم! و در نقطه مقابل هم نقل‌قول‌های بسیاری هست. مهم اما این است که چه کسی دارد این حرف‌ها را می‌زند.

در نمونه داخلی شما تصور کنید به‌صورت فرضی امام‌جمعه محترم مشهد اظهارنظری درباره اهمیت برگزاری کنسرت در کشور داشته باشد. اهمیت این نقل‌قول کجا و اظهارنظر یک سلبریتی صرفاً‌ معروف در این زمینه کجا! در آمریکا هم این جنس دوقطبی‌ها به‌شدت وجود دارد. هرچند آنجا زندگی نکرده‌ام اما طبق مطالعاتی که داشته‌ام یکی از مهم‌ترین این دوقطبی‌ها مربوط به همین بحث اخلاق فردی و خانواده می‌شود.

منبع: مهر

برچسب ها

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “موسیقی و سینما از ارکان انقلاب جنسی بودند/دلیل غیبت در سینماحقیقت”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید