سکوت جاویدان مرد خندان موسیقی!
به شوق اول امرداد؛ زادروز «انوشیروان روحانی»
سکوتِ جاویدان
محمّدرضا ممتازواحد
دهه سی در موسیقی ایران، مقطع قابل توجه و در خور تأملی است. هنرمندانی در این دهه پا به عرصه هنری گذاشتند که نوعی تلفیق سنت و مدرنیته را در آثار و سبک کاری آنها به وضوح می توان دریافت. به طور مثال پرویز یاحقی شهیر نوازنده ویولن، هر چند از محضر فیاض دایی هنرمندش حسین یاحقی بهره فراوان برد ولی شیوه ای را در ویولن نوازی پایه نهاد که با شیوه گذشتگان متفاوت بود. در عین الهامِ از سنت، ساختارشکنی و بدعتی در شیوه اوست که نه در شیوه صبا و حسین یاحقی است و نه در شیوه سایر ویولن نوازان قدیم یافتنی است. در تار نیز این مطلب مصداق دارد. مثلاً فرهنگ شریف نیز شیوه ای را در تارنوازی ایجاد کرد که با شیوه تارنوازان گذشته و حتی معلمانش علی اکبر شهنازی و به خصوص عبدالحسین شهنازی – که شریف بیشتر از شیوه نوازندگی او تأثیر گرفته – کاملاً متمایز است. این مسأله در آواز هم مشهود است. اکبر گلپایگانی این بدعت و نوآوری را در آواز بنیان نهاد. سبک آوازی او حتی با ادیب خوانساری – که گلپا به شدت ارادتمند و پیرو سبک او بوده – و همچنین سید حسین طاهرزاده که مدتی محضرش را درک کرده و سالها در محضر نورعلی برومند سبک آواز خوانی و ظرایف و دقایق آواز او را پی گرفته، کاملاً متفاوت است. نکته قابل تأملی که در شیوه و سبک کاری این هنرمندان به وضوح هویداست، اصالت در عین نوآوری است و نه به مانند اکنون که به واسطه بدعت، اصالت را لگدمال می کنند و داعیه صاحب سبکی نیز دارند!
کوتاه در مورد انوشیروان روحانی
حال در این میان به هنرمندی باید پرداخت که موضوع اصلی این نوشتار است. در همان سالها نوجوانی مستعد و خلاق نیز در پیانو به نوآوری و بدعتی دست یازید که با شیوه اسلاف او منافات داشت. هر چند زحمات و خدمات مرتضی محجوبی که به حق پیانوی ایرانی وامدار اوست، غیر قابل انکار است ولی شیوه و نگاه انوشیروان روحانی به نوازندگی این ساز به گونه دیگری بود. شیوه ای که حتی نوازندگی او را از سبک نوازندگی استادش، جواد معروفی نیز متمایز ساخته است. با این که در اسلوب نوازندگی جواد معروفی نیز سراسر بدعت و نوآوری بود ولی انوشیروان روحانی در این میان به گونه دیگری ساختار شکنی کرد. البته در خصوص مرزبندی و تفکیک صحیح سبک و اسلوب کاری این هنرمندان بایستی کارشناسانه تر اظهارنظر کرد. مرتضی محجوبی با آن که ملودی سازی هم می کرد ولی نوازندگی منحصربه فردش در پیانو بیشتر مطرح است. ۱ جواد معروفی نیز به غیر از نوازندگی ممتازش، تنظیم آثار بسیاری از آهنگسازان را به خصوص در برنامه گلها برای ارکستر عهده دار بود. ۲ ولی انوشیروان روحانی جدای از نوازندگی، ملودی سازی و آهنگسازی اش در جامعه موسیقی بیشتر عنوان می شود.
در بررسی زندگی نامه انوشیروان روحانی دو نکته بیش از هر چیز ذهن نگارنده را متوجه خود می سازد. اول این که وی در خانواده ای دیده به جهان گشود که علم و هنر در آن مطرح بود. مهندس رضا روحانی پدر انوشیروان، از نخستین فارغ التحصیلان رشته فنی- مهندسی در ایران بود و در عین حال با شعر و موسیقی نیز بیگانه نبود. ۳ در آن هنگام که انوشیروانِ خردسال به جای اسباب بازی، ارگ بادی دستی خود را به دست می گرفت و اصواتی را از آن خارج می ساخت، این پدر تیزبین و مهربانش بود که استعداد کودک را با فراست دریافته و به راهنمایی و تربیت فرزند در این راه همت گمارد. این نگاه تیز بین و هوشمندانه پدر- آن هم در آن مقطع زمانی- تأمل برانگیز است و اینجاست که نقش مهم خانواده در یافتن استعداد کودک و پرورش صحیح او در مسیری که باید بپیماید، مبرهن می گردد. هنرنمایی اش در جامعه باربد (در سن شش سالگی) و سپس تحصیل در هنرستان موسیقی و پس از آن ورود به رادیو توسط عباس شاپوری؛ که خود گویای نکته قابل تأمل دیگری است و آن این که، هنرمندان خردسال و نوجوان تا به چه حد مورد حمایت و تشویق هنرمندان و مسئولان و متولیان فرهنگ و هنر آن روزگار بودند. نه به مانند اکنون که حتی بزرگسالان این فن را نه تشویق و حمایتی است و نه آینده ای و نه حتی تصور آینده ای. ولی در آن روزگار انوشیروان را از فرط خردسالی، صبحی مهتدی (قصه گوی قدیم رادیو) روی صندلی می نشاند تا سازش به میکروفون نزدیک شود و هنرنمایی نماید. چه بسا کودکان با استعدادی که استعداد آنها توسط عدم شناخت صحیح – و یا تعصب بیجای– خانواده ها نه تنها کشف نشده بلکه به کلی از ریشه سوزانده می شود و اگر هم استعدادی یافت شود نه توسط مسئولان و متولیان موسیقی دوستِ این دیار حمایتی صورت می گیرد و نه توسط هنرمندان آتیه نگر ؛ باشد که به این مسائل
باری، سخن از هنرمندی است که بیش از نیم قرن نغماتش، طنین انداز ملک موسیقی این دیار است. تنوع آثار انوشیروان روحانی از هرحیث حیرت آور است. همکاری او با ارکسترهای مختلف آن زمان از گلها گرفته تا جاز موزیک و حتی موسیقی فیلم. اما در این میان نگاه ایرانی او به موسیقی قابل تأمل و تحلیل است. او با این که فارغ التحصیل کنسرواتوار پاریس بوده و سابقه و تجربه همکاری های فراوانی را نیز با ارکسترهای بزرگ اروپایی و آمریکایی داشته است ولی، جنس موسیقی او عمیقاً ایرانی و به اصالت و سنت پایبند است. سنت نه به حیث بهره گیری از ردیف و یا ردیف نوازی؛ بلکه تمرکز و توجه بیش از حد او به ساختمان ملودیک اثر نسبت به سایر عناصر موسیقی از قبیل هارمونیزاسیون، ارکستراسیون و آرانژمان؛ و بدین سبب موسیقی ِانوشیروان روحانی یک موسیقی مونوفونیک و صرفاً ملودیک است یعنی در حقیقت، اساس و بن مایه موسیقی – نه تنها- ایران بلکه موسیقی مشرق زمین در آثار او جاری است.
از مسائل مهمی که در آثار انوشیروان روحانی به چشم می آید، توجه او به موسیقی محلی و نواحی ایران است. اثر «قهر و جدایی» او برگرفته از یک تم محلی شیرازی است با مدولاسیونی از شور به چهارگاه، که نمونه بارزی از این آثار است. همچنین اثر «ملا محمد جان» که اثری محلی افغانی (و البته رایج در برخی از نواحی خراسان بزرگ ایران) است که توسط وی در دستگاه شور تنظیم یافته و تمامی این آثار با صدای بانو پوران اجرا شده است. «همه چیم یار» نیز اثر زیبا و ماندگار دیگری است که انوشیروان روحانی با بهره گیری از موسیقی نواحی ایران و تنظیم استادانه خود، این اثر را به یادگار گذاشته است که با سروده ای از امان منطقی و توسط عارف عارف کیا اجرا شده است. شاید کمتر کسی بداند که نخستین تجربه استفاده از ساز سرنا در ارکستر غربی توسط انوشیروان روحانی صورت گرفته است. هوشنگ سامانی پژوهشگر موسیقی در این خصوص نوشته است: «نخستین تجربه سرنا و ارکستر غربی در سال ۱۳۵۴ ش. (۱۹۷۵ م.) توسط انوشیروان روحانی، آهنگساز و نوازنده پیانو صورت گرفت. وی با استفاده از یک نوازنده محلی، بدون آن که به کوک ساز دست بزند همه نوازندگان ارکستر خویش را مجبور کرد تا با سرنا کوک شوند. تلاش وی به زیبایی توانست هویت سرنا را بر بستر ارکستر غربی جاری کند.»۴
عرفان در آثار انوشیروان روحانی نیز قابل تأمل و بررسی است. اثر «راز خلقت» (در شور و دشتی) با سروده زیبایی از رحیم معینی کرمانشاهی از این جمله است. در کتاب تاریخچه ای بر ادبیات آهنگین ایران آمده است: « این ترانه [راز خلقت] اوج ادبیات آهنگین ایران است و ترانه ایران تاکنون از این قله فراتر نرفته است. ترانه ای که ملکوتی است و انسان را به سکوت و اندیشه می کشاند، ترانه ای که جستجوگر است و حاصل این جستجوی در جهان و در هستی انسان و حضور انسان در جهان و نیز روح جهان یعنی خدا را به صورت یک سئوال می بینیم؛ سئوالی که شاید هرگز بشر برای آن جوابی نیابد! با این حال با این ترانه و سرودی که از ملکوت و آسمان ها سخن می گوید ما به نقطه عطف در تاریخ ترانه سرایی ایران رسیدیم و پس از آن هیچ یک از ترانه سرایان و آهنگسازان به این قله نزدیک نشدند و نرسیدند.»۵ از دیگر آثار انوشیروان روحانی که بارقه های عرفان در آن به وضوح مشهود است، اثری است به نام «محبت» با صدای اکبر گلپایگانی. سروده ای از دکتر قاسم رسا با این مطلع:
خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار “محبت” را پسندیدند و رفتند
مضمون عالی شعر همراه با گام چهارگاه و اجرای حماسی – غنایی خواننده، جلوه خاصی بر این اثر عرفانی بخشیده است.
ویژگی دیگری که در برخی از آثار انوشیروان روحانی مطرح است جلوه غم و شادی اثر، توأمان با هم است. به طور مثال اثر خاطره انگیز «سلطان قلب ها»، در ابتدا با ملودی غم انگیزی اجرا می شود و سپس در آخر فیلم همان ملودی را با تمی شاد و مهیج می شنویم. این ویژگی در بسیاری از آثار انوشیروان روحانی مشهود است. از دیگر ویژگی آثار روحانی اجراهای متفاوت آثار اوست. از این جمله است اثر «فریاد» (امیدم را مگیر از من خدایا) که ابتدا توسط مازیار کیانی نژاد با شیوه ای خاص خوانده شده و سپس سالیان بعد توسط خواننده ای دیگر به شکل ایرانی همراه با تحریرها و غلت های خاص آن در بیات اصفهان اجرا گردید که البته این مهم، بهره گیری هوشمندانه از دستگاه ها، تکه ها و گوشه های موسیقی ایرانی را در تمامی آثار انوشیروان روحانی نمایان می سازد. تمامی آثار روحانی در هر سبک و اسلوبی که باشد عمیقاً ایرانی است و گام های موسیقی ایرانی در این آثار مسموع و محسوس است.
البته موارد فوق آثار پیش از انقلاب این هنرمند بزرگ را در بر می گیرد. پس از انقلاب و با دگرگونی هایی که در هنر و ارکان آن پدید آمد که البته موسیقی نیز از آن بی بهره نماند، فعالیت های هنری انوشیروان روحانی بیشتر حالت «فرا ملی» یافت. اجراهای متعدد ایشان با ارکسترهای معتبر اروپایی و آمریکایی، نه تنها تسلط این هنرمند را به سبک های جهانی موسیقی آشکار ساخت بلکه توجه موسیقیدان های بزرگ جهان را نیز به موسیقی ایرانی و ملودی های وی جلب کرد. زیرا انوشیروان روحانی با وجود حضور و اجرا در بیشتر صحنه های معتبر بین المللی، همیشه و همه حال دلبسته موسیقی کلاسیک ایرانی بوده و با ساخت آثار وزین و ارزشمندش، ظرایف و دقایق موسیقی کشورش را در معرض نمایش آنان گذاشته و همواره نسبت به این میراث معنوی ادای دین کرده است.
از جمله آخرین آثار او می توان به آهنگ «Maybe I Maybe You» از آلبوم Unbreakable گروه اسکورپیونز (Scorpions) اشاره کرد که حاصل همکاری روحانی با این گروه در اواخر سال ۲۰۰۳ می باشد. قطعه مذکور در آن سال در آخرین اجرای این گروه ِمعروف در راک هال (Hall Rock) آلمان اجرا شد، که باعث شد این گروه علاوه بر این قطعه دو قطعه دیگر را در آلبوم جدید خود از روحانی خواستار باشند. نکته جالب توجه در این قطعه استفاده از تم های ایرانی است که در زمان انتشارش در جدول TOP 20 (تاپ تونتی) در رده نهم قطعات موسیقی دنیا قرار گرفته است. همچنین در ماه ژوئن ۲۰۰۸ م. انوشیروان روحانی همراه با یکی از خوانندگان قدیمی، کنسرتی در رویس هال دانشگاه UCLA برگزار کرد که مورد استقبال فراوان مردم قرار گرفت. «ملودی» و «جورجیو آرسیتو» دو خواننده ای که از سال ها پیش روحانی را همراهی می کردند نیز در این برنامه حضور داشتند.
چند سال پیش به بهانه برگزاری شب روح الله خالقی توسط ارکستر ملی، گزارشی در روزنامه اطلاعات نظرم را برانگیخت. در نشست شورای فنی ارکستر ملی که با حضور هوشنگ ظریف، حسین علیزاده و فردین خلعتبری صورت پذیرفت، هوشنگ ظریف در پاسخ به این سئوال که چرا ارکستر ملی آثار انوشیروان روحانی را اجرا نمی کند، گفت: نکته این است که باید از هنرمندان زمانی که در قید حیات هستند تجلیل شود و من از این که آثار انوشیروان روحانی توسط ارکستر ملی اجرا شود، استقبال می کنم. همچنین فردین خلعتبری در این زمینه گفت: ایده آل این است که خود انوشیروان روحانی در ارکستر ملی اجرا داشته باشد. اگر گروه خارجی «اسکورپیونز» برای روحانی بزرگداشتی می گیرد، خوب است، اما نباید چنین اتفاقی ما را به یاد آهنگسازانمان بیاندازد؟! آثار انوشیروان روحانی کلاس درس است …
ولی به راستی چرا این اتفاق نمی افتد؟! مگر در طول قرن اخیر چند هنرمند مانند انوشیروان روحانی داشته ایم؟ آیا برگزاری گرامیداشت یک هنرمند ایرانی توسط یک کشور بیگانه – البته به غیر از فخر ملی آن- نباید همت و غیرت ملی ما را نیز برانگیزد؟! البته انوشیروان روحانی و هنرمندانی در سطح او، وارسته تر و بی نیازتر از این گونه گرامیداشت ها و نکوداشت های رایج امروزی هستند زیرا در لحظه به لحظه زندگی شان با مردم، هزاران بار گرامی داشته و اکرام شده اند ولی، ادای احترام و پاسداشت یک هنرمند – به معنای واقعی آن- برای همه ما به خصوص متولیان و مسئولان محترم فرهنگی و هنری کشور یک «رسالت» است. (این ادای احترام و پاسداشت منظور ِنظر نگارنده را، نباید با گرامیداشت های رایج امروزی اشتباه گرفت!)
به امید روزی که جشن میلاد(۷) او را در میدان آزادی و با حضور هزاران هزار شیفته و هوادار او به نظاره بنشینیم و آهنگ به یاد ماندنی «تولدت مبارک» ۸، این جاودانه اثر ملی را، این بار همه ایرانیان برای خالق این اثر با غرور و سرافرازی بخوانند.
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
بارقه های عرفانی؛ در آثار انوشیروان روحانی
در نوشتاری که چندی پیش از نگارنده در خصوص دکتر علی شریعتی به چاپ رسید، در خصوص سه مبحث مهم «مذهب، عرفان و هنر» توضیحاتی عنوان شد. این نتیجه حاصل گردید که انسان شناسی و بیان حقیقت آدمی، شناخت مذهب، عرفان و هنر را نیز در پی خواهد داشت که عالی ترین تجلیات معنوی انسان در زندگی است. “«مذهب» تلاش انسان است به هست آلوده تا خود را پاک سازد و از خاک به خدا بازگردد. «عرفان» تجلی التهاب فطری انسانی است که خود را در این عالم غریب و بیگانه می یابد و «هنر» تجلی روح آدمی است که آن چه هست سیرش نمی کند و هستی را در برابر خویش اندک و سرد و زشت می یابد.” ۹ و اما عرفان و هنر ….؛ هنرمند این انسان سراپا سوخته در جستجوی هفت وادی عرفان از راه هنر می پوید و می جوید. «جستجو و طلب»، «عشق»، «معرفت»، «استغنا»، «توحید»، «حیرت» و «فنا» (البته با نیل به بقا، که بالاترین مراتب عرفان وکمال است). باری، هنرمند این انسان متعالی، متعهد و وارسته با دست کشیدن از دنیا و متعلقات آن، به این فریضه می پردازد تا با پیدایش و خلق آثار هنری، ذره ای کوچک از قدرت و حکمت الهی را نمایان سازد. «آفرینش و معراج» غایت نهایی یک اثر هنری و هدف و رسالت یک هنرمند است. ۱۰
در بررسی آثار با کلام هنرمند گرانمایه انوشیروان روحانی به آثاری فاخر و در حد اعلای اندیشه و عرفان مواجه می شویم. البته ذکر این نکته ضرورت دارد که هنر اصیل و جدی از دیرباز، هیچگاه از عرفان منفک نبوده و موسیقی نیز از این قضیه مستثنا نبوده و نیست. شاید این پرسش در ذهن خوانندگان محترم این نوشتار ایجاد شود که در یک اثر موسیقی عرفانی با کلام، تاثیر کلام عرفانی بر روی اثر غالب تر است تا خودِ موسیقی آن؛ این نظریه به زعم نگارنده به کلی نادرست است. هر چند که کلام (شعر و ترانه) رکنی اصلی در یک اثر موسیقایی با کلام محسوب می شود ولی جنس و ساختار ملودی (به لحاظ فرم و محتوا)، چینش سازها، رنگ آمیزی ارکستر و تنظیم استادانه آهنگساز به انضمام خواننده هوشمند و با فراستی که عمق و کنه اندیشه شاعر و ترانه سرا و به خصوص آهنگساز را دریابد و ظرایف و دقایق اثر را با زیرکی درک کرده و حق مطلب را به درستی ادا نماید نیز، نقش بسزایی را در شکل گیری یک اثر موسیقی با کلام ایفا خواهند کرد. پس در این مثلث هنری (شاعر و ترانه سرا، آهنگساز و خواننده)، قدر مسلم آهنگساز است که گاه با ساخت ملودی بر روی شعری عرفانی و یا برعکس با ساخت آهنگی متفکرانه (که پس از آن ترانه سرایی با ذوق، آرا و نظرات عارفانه آهنگساز را دریافته و با سروده ای زیبا و عرفانی، افاعیل شعری را با اتانین موسیقی تطبیق و تلفیق نماید) نقش مهم خود را هویدا می سازد.
در اثر شورانگیز «راز خلقت» (دارم سئوالی ای خدا)، ترانه و ملودی این اثر، شنونده را به اندیشه و سکوتی سوق می دهد که متألمانه به چیستیِ «انسان»، «هستی» و «راز آفرنش» بپردازد و اوج سیر و سلوک عرفانی از «جستجو و طلب» تا مقام «فنا» را در همین بیت ترانه می توان دریافت: «جویای راز خلقتم، هان ای خدای مهربان/ با شهپرِ اندیشه ها، بر قله عرشم رسان». ۱۱ فراز و فرود زیبای ملودی با ارکستراسیون و رنگ آمیزی جذاب و تنظیم ماهرانه آن به انضمام ترانه ای استادانه که با آهنگ مذکور تطبیق یافته است، موجب شده که این ترانه ملکوتی در اوج و تعالی ادبیات آهنگین ایران قرار گیرد. ۱۲ در اثر «نور خدا»، خداجویی این بشر خاکی و خضوع و خشوع و بندگی او در مقابل ذات اقدس و لایزال الهی، نه تنها در شعر ترانه، بلکه در ملودی جذاب آن نیز قابل درک و استماع است! «در این دنیا چه ها بینم/ یکی نور خدا بینم/ به هر سو بنگرم آنجا/ ترا بینم ترا بینم/ چه هستم من اکنون خدایا/ وجودی سراپا تمنا». ۱۳ «محبت» دیگر اثر جاودانه انوشیروان روحانی است که ایشان با ساخت و تنظیم آن ملودی غنایی- حماسی، مضامین عرفانی کلام را به بهترین شکل ارائه داده است. همین دو بیت به تنهایی گویای مفاهیم عرفانی نهفته در این اثر است: «…خوشا آنان که از پیمانه دوست شراب عشق نوشیدند و رفتند/ خوشا آنان که با ایمان و اخلاص حریم دوست بوسیدند و رفتند/خوشا آنان که در راه دو عالم به خون خویش غلتیدند و رفتند/ خوشا آنان که بار دوستی را کشیدند و نرنجیدند و رفتند….». ۱۴ و اما اثر «فریاد»؛ با کمی دقت و تأمل در ترانه و ملودی این اثر درمی یابیم که این فریاد، بانگ تمامی دور از آشیان افتادگان و در حقیقت فغان انسان هایی است که از وطن مألوف خویش جدا افتاده اند و همچون نی که از نیستان به دور افتاده، سر به ناله و شکوه می گذارند. «امیدم را مگیر از من خدایا/ دل تنگ مرا مشکن خدایا/ من دور از آشیانم، سر به آسمانم، بی نصیب و خسته/ ماندم جدا ز یاران، از بلای توفان، بال من شکسته …». ۱۵ ملودی انوشیروان روحانی به بهترین شکل درد جدایی را حکایت کرده و از این بیداد لب به شکایت می گشاید.
انوشیروان روحانی به موسیقی، نگاهی صد در صد ایرانی دارد. ایشان در هر کجای این عرصه گیتی که باشد، جنس موسیقی اش عمیقاً ایرانی و به عرفان و سنن وطنش به شدت پایبند است.
دلالت اخلاقی موسیقی
بحث اخلاق در هنر، موضوع تازه و بدیعی نیست. اساساً مقوله اخلاق در هر زمینه ای قابل تحقیق است؛ اجتماع، کار، ورزش، هنر، صنعت و … . در تمامی ادیان الهی، از اخلاق سخن رانده شده و در تمامی مکاتب و جنبش های موجه فکری و ایدئولوژیکی، اخلاق جایگاه ویژه ای دارد. یک هنرمند کامل و متعهد رسالتی بالاتر و مهمتر از خلق و آفرینش اثر هنری برعهده دارد، بنابراین اخلاق از رموز ماندگاری یک هنرمند و آثارش بوده و ارتقاء اخلاق بشری، فریضه ای بزرگ برای او محسوب می گردد. هنرمند بی اخلاق مانند عالم بی عمل است. هنر و اخلاق نشأت گرفته از رابطه انسان و هستی اوست، پس ارتباط بین هنر و اخلاق و تعامل بین آن ها غیر قابل انکار است. بنا بر عقیده هایدگر، اخلاق وقتی می تواند جلوه کند که رابطه انسان با هستی او معنا یابد و هنر نیز به تبع رابطه انسان و هستی اش است.
این مسأله به خوبی در موسیقی نیز مصداق می یابد. هنرمندان بزرگی که – شاید- نام شریفشان بیشتر به دلیل حسن خلق و اخلاق مداری آنان به یادها سپرده شده تا آثار هنری ارزنده شان؛ و تاریخ موسیقی خود، به خوبی گویای این حقیقت است. هنرمندانی که چه در پندار و گفتار و کردار خود و چه در سلوک و رفتار و خط مشیء زندگی شان، اخلاق را در رأس همه امور دانسته و تربیت اخلاقی را چه در خلق آثار هنری و چه در تربیت هنرجویان مدنظر خویش قرار داده اند. علی نقی وزیری در مقدمه کتاب دستور ویلن در خصوص مقوله «اخلاق در صنعت» نوشته است: «همین که صنعت گر زیبایی و نیکی را یکی دانست معلوم می شود به سر منزل مقصود رسیده و موقع آن است که خود مربی دیگران باشد. باید پیوسته منظور تربیت اخلاقی را مدنظر داشته و اساس عمل خود را روی این منظور ریخته توسعه دهد. ژان ژاک روسو هیچ دلیلی برای خوبی کتاب نمی خواست مگر بهبودی که پس از خواندن آن در شخصی پیدا می شود، این دلیل در موسیقی که تأثیرش سریع تر و مستقیم تر است کاملاً صدق می نماید. در صنعت تنها تجسس زیبایی کافی مقصود نیست باید این اهتمام به منظور ارتقاء اخلاقی بشر توأم باشد و فقط در این صورت است که مصنوع برای همیشه باقی و جاوید می ماند و چون از مصنوع پی به صانع می توان برد و روح و تربیت هر صنعتگر از طرز کارش پیداست می توان این طور نتیجه گرفت که چراغ نیکی و اخلاق باید اول جسم و روح صانع را روشن نماید، تا در مصنوعش منعکس گردد.»
هنرمند ارزنده و گرانمایه انوشیروان روحانی، به حقیقت مصداق بارز نوشته های فوق است. اخلاق شخصی و اجتماعی ایشان که از هرگونه صفات ناپسند اخلاقی به دور بوده و بالعکس سجایای اخلاقی را در بهترین و بالاترین درجه همراه با گوهر لبخند و خوشرویی، در خود حفظ و منعکس ساخته است. یکی از دلایل مانایی آثار هنری ایشان نیز بی تردید همین مسأله بوده است. با تحلیل و واکاوی آثار ارزنده انوشیروان روحانی، پرهیز از ابتذال و توجه به اصالت هنری و تأکید بر هویت ایرانی، به خوبی مشهود است. در اینجا بحث دلالت اخلاقی موسیقی مطرح می شود. یک اثر موسیقایی فاخر وقتی با حیات انسان پیوند خواهد یافت که اخلاق (با تمام گستردگی معنایی اش) در آن جریان داشته باشد؛ پس تأمل در ابعاد اخلاقی- هنری آثار ارزنده انوشیروان روحانی و تعمق در بُعد زیبایی شناختی حیات اخلاقی در آثار فاخر ایشان مسأله ای است که باید کارشناسانه تر و مفصل تر بدان پرداخته شود ولی تا همین حد باید اذعان داشت که «انوشیروان روحانی جدای از یک هنرمند، یک معلم اخلاق است.»
حال، ما در این میان، تا به چه حد اخلاق مدار بوده ایم؟! متولیان و مسئولان هنری کشور در طی این چند دهه، خواسته، یا ناخواسته مرتکب بی اعتنایی به هنر موسیقی و اهالی آن شده اند، که البته شاید اکنون تا حدی دیر شده باشد ولی به هر صورت، باز هم فرصت باقی است! امید است در روزهای پسین، شاهد اتفاقات بزرگ در ساحت مقدس هنر موسیقی باشیم و کم لطفی ها و بداخلاقی های گذشته، جای خود را به نگاه ها و تصمیمات عاری از تعصب و اخلاق مداری سپارند که تاریخ، خود، بهترین ناظر و داور در برابر اعمال ماست. درود بر انوشیروان روحانی و هنرمندانی که شرافت اخلاقی را بیش از هر چیز، سرلوحه زندگی و هنر خویش قرار دادند و با اخلاق مداری و ساخت آثار هنری فاخر و تربیت هنرجویان صالح، درس اخلاق را در مکتب هنر و موسیقی بنیان نهادند. بی شک این بزرگان بیش از آن که هنرمند باشند، استادان اخلاق هستند.
در آن سوی مرزها هم، ایرانی!
مقوله زمان و مکان در هنر، مبحثی تأمل برانگیز است. هنر در هر دیالکتیک زمانی و در هر موقعیت مکانی، شکل و حالت اوضاع را به خود می گیرد که در این میان هنرمند در تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آن نقش بسزایی خواهد داشت. در این نوشتار «زمان» بیشتر بر مفهوم برهه زمانی و تاریخی و «مکان» هم بر موقعیت جغرافیایی دلالت دارد. هنر همچون محملی سوار بر مرکب زمان و مکان می باشد و نقش هنرمند در این میان همچون حاملی است که بسیار مخاطره انگیز جلوه می نماید.
هنر در برآیندی زمانی- مکانی در حال خلق و تکامل است و در این میان، گاه تناسباتی – قراردادی- مطرح می گردد. هنر با زمان در رابطه ای طولی قرار می گیرد زیرا فارغ از برخی مقاطع زمانی خاص (همچون اتفاقات بزرگ سیاسی و اجتماعی)، هنر در بستر زمان همواره در حال حرکت و شکل گیری است. حال در این میان، نسبت هنر با مکان بیشتر ارتباطی عرضی است، زیرا مکان و موقعیت جغرافیایی در اغلب موارد (خاک کشور هنرمند) ثابت بوده و در پاره ای موارد متغیر است. حال این تغیّر، مقطعی و یا دائمی است. مقطعی همچون تحصیل و یا فعالیت های هنری هنرمند در خارج از مرزهای کشور را در برمی گیرد و دائمی، در خصوص تداوم فعالیت های هنری در بیرون از سرزمین مادری هنرمند است. حال با این تفاسیر، سخن از «تأثیرپذیری» و «تأثیرگذاری» هنر است. اغلب بر این باورند که هنر، پدیده ای تأثیرپذیر از ابعاد زمانی و مکانی است. در مورد تأثیرپذیری زمانی نقد کمتری وارد است زیرا همانطور که شرحش رفت هنر همواره در بستر زمان در حال حرکت و تکامل است و شاید برخی اتفاقات خاص در مقاطع زمانی به خصوص، بر آن تأثیر مقطعی بگذارند، ولی در خصوص تأثیرپذیری مکانی، جای تأمل بیشتری است. شکی نیست که هر موقعیت جغرافیایی، شرایط فرهنگی و اجتماعی خاص خود را ایجاب می نماید و هنر نیز، لاجرم در چنین محیط و شاید تحت تأثیر از این شرایط، در حال خلق و کثرت است. اما در این میان، مبحث مهمی پدیدار می گردد که توجه به آن، بسیار تأمل برانگیز است. «اصالتِ هنر و هنرمند» در این میان، همچون حصاری در مقابل تأثیرپذیری مکانی است. آن رسالت مخاطره آمیزی که در بدو نوشتار در خصوص نقش هنرمند به آن اشاره شد، در این مهم هویدا می گردد. هنری غنی و اصیل با درونمایه ای آکنده از معنویت و با دستمایه ای ملهم از سنت و اصالت که با علم و اندیشه هنرمند آمیخته می گردد، حاصلش نه تنها تأثیرپذیر نخواهد بود بلکه تأثیرگذار نیز خواهد شد. در اینجا نقش پررنگ تأثیرگذاری هنرهای ایرانی بیشتر نمود می یابد که با ریشه در اصالت و معنویت و با ابزار تفکر و خلاقیت، در آن سوی مرزها هم نه تنها به تأثیرپذیری مکانی و زمانی نمی انجامد، بلکه به تأثیرگذاری منجر می گردد.
انوشیروان روحانی از جمله موسیقی دانان مطرح و طراز اول ایران در سبک هنری خود می باشد. ایشان در سال های پیش از انقلاب، دوران هنری پرکاری داشت اما پس از آن مانند بسیاری از هنرمندان موسیقی، به عدم فعالیت در سرزمین مادری اش محکوم گردید. مگر روح سرکش یک هنرمند را می توان محصور در جبر و بند کرد؟ ذوق و شوق هنرمند مگر به اختیار و یا اجبار است که هر وقت خواستند چون چشمه بجوشانندش و هرگاه هم که نخواستند، بخشکانندش و امر به سکوتی اجباری نمایند؟ حال اینجاست که هنرمند ناچار است موقعیت مکانی و جغرافیایی هنر خود را تغییر داده و همانطور که در ابتدای نوشتار نیز اشاره گردید، این تغییر مکانی در خصوص انوشیروان روحانی مقطعی نبود بلکه تقریباً دائمی شد. هر چند که بنا به عرق ملی و عقاید وطن پرستانه اش هیچ گاه جلای وطن نکرد و خانه و کاشانه اش در ایران ماند، ولی علم و هنرش را به آن سوی مرزها گسیل داد.
با تحقیق در آثار فراوان روحانی در این برهه زمانی نیز، اصالت ایرانی در تک تک آثار او موج می زند. روح موسیقی ایرانی حتی در یک موتیف آثار او به خوبی هویداست. فرم ملودیک و ساختار جمله بندی آثارش از هنر ایرانی و هنرمندی ایرانی خبر می دهد. هنرمندی که خلاقیت و اصالت را در تک تک نت هایش به تصویر نشانده است. هنرمندی تأثیرگذار که موسیقی ملل دیگر را از آثار ناب خود متأثر ساخت. این تأثیر و تأثّر زاییده روحیه مبتکرانه و اصالت گرایانه اوست. البته انوشیروان روحانی موسیقی علمی و زبان موسیقی روز را به خوبی می شناسد و ابزار آن را به خوبی در اختیار دارد ولی با این حال، زبان موسیقی او در مدرن ترین و متفاوت ترین سبک های موسیقی و ارکسترهای دنیا، باز «ایرانی» است.
حال در این سه دهه و اندی متضرر اصلی این وقایع که بود، بماند؛ ولی به قول قدیمی ها تداوم ضرر از هر کجا که متوقف گردد، باز همان سود هم غنیمتی است هر چند که شاید قدری دیر شده باشد.
پی نوشت:
۱٫ اواخر سال ۹۱ اقدامی زیبا و مانا از جانب موسیقیدان و پژوهشگر ارجمند دکتر پویان آزاده نوازنده و مدرس پیانو در خصوص ثبت ملی نت نویسی شادروان مرتضی محجوبی در همایش ثبت ملی میراث معنوی در سمنان و در زمره میراث معنوی- ملی در خطر، به ثمر و ثبت رسید. جدای از همت والا و تحقیق سنگین و پر زحمت این موسیقیدان و پژوهشگر ارجمند، مسأله قابل توجه – به زعم نگارنده این نوشتار– چگونگی شکل گیری اندیشه این اقدام، در ذهن ایشان بوده است. اهل فن موسیقی واقفند که در موسیقی ایرانی حالت ها و نوانس هایی وجود دارد که بایستی حتماً رعایت شود و مرتضی محجوبی با شیوه و سبکی مختص به خویش و کاملاً جوشیده از فطرت هنرمندانه اش، پیانو را کاملاً ایرانی نواخت. کوک پیانوی محجوبی بر پایه پرده ها و فواصل موسیقی ردیف دستگاهی و منطبق با اجرای آرایه های خاص آن بود که با نمایش ظرایف و دقایق آن ها از طریق مالش ها، تکیه ها و نیز اجرای نوانس ها (و سایر تکنیک هایی که وی آن ها را به طور ذاتی و با کشف و شهود به دست آورده بود) شیوه نوازندگی پیانوی ایرانی را اعتلا بخشید. البته قبل از ایشان، هنرمندان و نوازندگان پیانو دیگری هم بودند که پیانو را ایرانی می نواختند ولی در این میان مرتضی محجوبی، هنرمندی ذاتاً هنرمند و به حق پیانوی ایرانی وامدار هنری ذاتی ایشان است. شادروان محجوبی جهت ثبت آثارش و همچنین جهت تدریس به هنرجویان از شیوه ای ابداعی جهت نت نویسی مدد جست که در این شیوه از حروف ابجد و اعداد (به جای نت) استفاده کرده است. نت نویسی محجوبی از راست به چپ بوده و ایشان تمامی علایم مورد نیاز از جمله متر، ریتم، سکوت و … را در نت نویسی خود لحاظ کرده است و جالب این که در این شیوه هیچ خط حاملی وجود ندارد. حال، با گذشت بیش از چهار دهه از درگذشت محجوبی و عدم تداوم سبک و اسلوب نوازندگی این هنرمند، نشانه شناسی شیوه ابداعی نت نویسی او (نت نویسی فارسی) و بررسی و تحلیل آن، نه تنها سبب آشنایی بیشتر به رمز و راز نوازندگی این هنرمند فقید خواهد شد، بلکه پیانوی ایرانی (یعنی همان سبک پیانونوازی محجوبی) را بیش از پیش به ایرانیان و در قدم بعدی به جهانیان معرفی خواهد ساخت. پس ثبت ملی نت نویسی مرتضی محجوبی، نه تنها خطر به فراموشی سپردن این میراث معنوی- ملی را مرتفع ساخت بلکه گامی محکم جهت نیل به آرمان های بزرگ ملی و فرا ملی را منجر گردید. امید است این گونه اقدامات باز هم تداوم یابد و میراث دیگر معنوی- ملی ما که در خطر زوال و فراموشی است، بدینوسیله ثبت و حفظ شود که البته در این میان حمایت و پشتیبانی متولیان فرهنگی- هنری کشور نقش ویژه ای خواهد داشت. و اما سخن از مرتضی محجوبی است؛ هنرمند وارسته ای که در تنهایی و انزوا چندی قبل از شلیک توپ سال نو، جان به جان آفرین تسلیم کرد. یاد آن روز غم انگیز گورستان ظهیرالدوله و آن بدرقه محزون و آوازی که آن داغ را دو افزون می کرد: آن قدر خوبی و عزیزی که به هنگام وداع/ نتوانم که تو را دست خدا بسپارم
۲٫ هر چند که پیانو برای اولین بار در قالب هدیه ای از جانب ناپلئون بناپارت در زمان فتحعلی شاه قاجار (حدود سال ۱۱۸۵ ه.ش) وارد ایران گردید ولی هیچ گاه حالت کاربردی پیدا نکرد و بیشتر جلوه دکوراتیو داشت. پیانو در ایران اواسط قرن سیزدهم خورشیدی در دربار ناصرالدینشاه عرضه شد. هیچکس را یارای نواختن این ساز نبود جز محمدصادقخان سرورالملک نوازنده چیرهدست سنتور و رئیس نوازندگان دربار ناصری. او پیانو را با دو انگشت مانند مضرابهای سنتور به صدا در آورد و مایههای ایرانی را با آن نواخت و کوک ایرانی پیانو به ابتکار اوست. تأسیس مدرسه دارالفنون و به تبع آن تشکیل شعبه موزیک نظام و استخدام معلمان خارجی سبب شد تا توجه بیشتری به موسیقی و ساز و آلات اروپاییان شود و در کنار سازهای کلارنیت، فلوت و ویولن، ساز پیانو نیز مورد توجه قرار گرفت. از نوازندگان این ساز که در کتابهای مختلف ذکر شده میتوان به: سلیمانخان ارمنی، غلامرضاخان سالار معزز(مین باشیان)، معتمدالممالک یحیاییان، محمود مفخم، حسین هنگآفرین، ارسلانخان ناصر همایون، نصرالله مین باشیان(نصرالسلطان)، مشیرهمایون شهردار، مرتضی محجوبی، جواد معروفی، حسین استوار و بسیاری دیگر اشاره کرد. اما به تحقیق روند نوازندگی جدی این ساز در موسیقی کلاسیک ایرانی از زمان مشیر همایون شهردار آغاز شد و در زمان مرتضیخان محجوبی و جواد معروفی به اوج خود رسید. این بزرگان، فنی بکر و بدیع را در اجرا پایه نهادند و آرایههای ردیف را برای پیانو تنظیم کرده و هر یک در شیوه نوازندگی خود صاحب سبک شدند. جواد معروفی در خانوادهای اهل هنر زاده شد. پدرش موسی معروفی ردیف دان برجسته و از موسیقیدانان مطرح روزگار خود بود که زحمات بسیاری را در جهت حفظ، تدوین و ثبت ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی متحمل شد. جواد، مقدمات موسیقی را نخست نزد پدر آغاز کرد و شروع به فراگیری ساز پدر یعنی ساز تار نمود و در این حین با نواختن ویولن نیز آشنا شد. پس از دریافت گواهینامه تحصیلات ابتدایی در چهاردهسالگی به مدرسه عالی موسیقی راه یافت و تحصیلاتش را در آن مدرسه زیر نظر علی نقی وزیری کامل کرد. جواد معروفی در این خصوص بیان می داشت: «مدرسه عالی موسیقی به دست توانای کلنل علی نقی وزیری در سال ۱۳۰۲ ایجاد شد و استاد برای آن مدرسه زحمات بسیاری متحمل شدند، بنده از شاگردان آن مدرسه هستم و افتخار شاگردی ایشان را دارم. ساز تخصصی من پیانو است و تا آنجا که برایم میسر بود، آهنگهایی ساختهام، چه برای پیانو و چه برای ارکستر و از پیروی این راه باز نایستادهام و متدی را برای این سبک نوشتهام که امیدوارم در آینده به چاپ رسد و در دسترس علاقمندان قرار گیرد. البته [برای] بعضی از آوازها مانند سهگاه، شور و دشتی، ابوعطا، افشاری، نوا و همچنین گوشههای دیگر راست پنجگاه باید پیانو کوک ایرانی داشته باشیم، زیرا در موسیقی ایرانی علاوه بر پرده و نیم پرده، ربع پرده هم وجود دارد که اسامی آن کرن و سری است. این اسامی کرن و سری را استاد محترم کلنل علی نقی وزیری ایجاد کردند.» (کاست یادواره جواد معروفی ـ ایران صدا) جواد معروفی پس از اخذ گواهینامه عالی، در همان هنرستان به تدریس سلفژ و دیکته موسیقی مشغول شد. وی در سال ۱۳۱۲ به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در آنجا نیز به فعالیت پرداخت. از آغاز پایهریزی انجمن موسیقی، سولیست ارکستر آن بود و پس از تأسیس هنرستان موسیقی ملی (به همت روحالله خالقی) هنرآموز آن جا نیز شد. جواد معروفی به غیر از تدریس، به نوازندگی، آهنگسازی و رهبری ارکستر نیز میپرداخت که از نخستین آثارش میتوان به «قطعاتی بر رباعیات خیام» اشاره کرد که در سال ۱۳۱۵ اجرا شد. وی از بدو تأسیس رادیو (۱۳۱۹ش) به جرگه نوازندگان این رسانه پیوست و سالها تکنواز پیانو، رهبر ارکستر شماره یک و رهبر ارکستر بزرگ گلها بود. ایشان بر روی برخی از تصانیف قدیمی شیدا و عارف چنان تنظیمهای استادانهای انجام داد که تا ابد در موسیقی ایران خواهد درخشید. از جمله تنظیمهای ایشان بر روی تصانیف و ملودیهای استادان قدیم میتوان به: چین زلف مشکین، در فکر تو بودم، دوشدوشدوش (از ساختههای علی اکبر شیدا)، گریه را به مستی، دیدم صنمی سروقدی، نبود ز رخت (از ساختههای عارف قزوینی) و بهار دلکش(از ساختههای درویش خان) اشاره کرد. وی همچنین آهنگهای بسیاری از آهنگسازان همعصر خود را تنظیم و استادانه رهبری کرد که از جمله این آثار میتوان به: خاموش (روحالله خالقی)، چنان در قید مهرت پایبندم (مرتضی محجوبی)، غمینم و تنها (اسدالله ملک)، دلم را بیخبر میبری(خاچاطور آداویسیان)، مجنون نبودم (محلی قدیمی) و بسیاری دیگر اشاره کرد.
ایشان بسیاری از این تصانیف را به غیر از رهبری ارکستر برای پیانو نیز تنظیم کرده و از قواعد هماهنگی علمی مکتب وزیری (هارمونی براساس ۲۴ بخش) پیروی میکرد. جواد معروفی علاوه بر این، خود خالق بسیاری از آهنگهای زیبا در قالب راپسودی، سوئیت و کنسرتو است که از جمله آنان میتوان به: راپسودی شماره یک در اصفهان، راپسودی شماره ۲ در همایون، راپسودی شماره ۳ در ماهور، سوئیتهای دشتی، سهگاه، ماهور، دیلمان (که از گوشههای آوازدشتی است و با آواز غلامحسین بنان برای ارکستر تنظیم شده و چهار مضراب آن از ساختههای ابوالحسن صباست) و همچنین قطعاتی چون خوابهای طلایی، عاشورا، رویای جوانی، ساربان، انتظار، خورشید میدرخشد، خزان، روزگار من، طبیعت به روایت جواد معروفی، سپیده، ژیلا، رومینا، فانتزی زیبا، کوکو، کوهستان، نازنین سفر کرده و بسیاری دیگر اشاره کرد. وی از ساختههای خود «ژیلا» را بیشتر میپسندید. جواد معروفی در نوازندگی این ساز جهانی به شیوه ایرانی زحمات بسیاری متحمل شد. روش مشیر همایون شهردار را بیشتر از نوازندگی مرتضی محجوبی اقتباس کرد، اما چون خود با موسیقی مغرب زمین آشنایی داشت، با بهرهگیری از آکوردها، آرپژها و اصول هارمونیزاسیون آن نوع موسیقی سبک جدیدی در پیانونوازی ایران رقم زد که تکنیک در آن آشکار بود. ایشان سالها عضو شورای عالی موسیقی رادیو بود و بعد از انقلاب نیز به تدریس و تدوین کارهای خویش مشغول شد. هنرمندی بزرگ، فروتن، هنردوست، خوش برخورد، خوشمشرب و پرهیزگار که تا آخرین لحظات عمر با برکتش از تلاش و کوشش باز نایستاد و عاقبت در شانزدهم آذرماه ۱۳۷۲ جان به جان آفرین تسلیم کرد. نوازنده ای که با انگشتان نازنینش آثاری چون “عاشورا” را آفرید و در “رویای جوانی” نقش “ژیلا” را رقم زد و با نوای خوش “ساربان” در “انتظار “دیدن یار نشست و در “خوابهای طلایی” چه خوش نواخت: که “خورشید می درخشد” و این کوتاه، به احترام آن “نازنین سفر کرده” بود. (عاشورا، رویای جوانی، ژیلا، ساربان، انتظار، خوابهای طلایی، خورشید می درخشد و نازنین سفر کرده: از آثار استاد جواد معروفی)
۳٫ نواب صفا در کتاب خاطرات هنری خود در خصوص انوشیروان روحانی می نویسد:«…انوشیروان روحانی فرزند آقای مهندس رضا روحانی است که خود مردی موسیقی دان بود. در اثر تشویق و تربیت پدر به مدرسه عالی موسیقی راه یافت و رشته پیانو را زیر نظر استاد فقید جواد معروفی به پایان رسانید. انوشیروان از بهترین شاگردان استاد محسوب می شود و از سال ۱۳۳۸ تا زمانی که من در تهران بودم اشعار متعددی بر روی آهنگ های او ساختم. آخرین شعر من بر روی آهنگ همایون از ساخته های اوست که به شب جاویدان [سکوت جاویدان] معروف است ….به نظر من انوشیروان یکی از پاکترین و فعالترین هنرمندانی است که در طی همکاری خود با موسیقیدانان معاصر دیده ام.» (قصه شمع- صص ۵۹۰-۵۸۸)
۴٫ برگرفته از وبلاگ فرهنگ و موسیقی ما
۵٫ ص ۳۱۲
۶٫ روزنامه اطلاعات- ۰۸/۰۴/۹۰- ص ۳
۷٫ انوشیروان روحانی در اول امرداد سال ۱۳۱۹ دیده به جهان گشود.
۸٫ « و آنگاه که موج ملی گرایی در میان مردم بالا می گیرد به جای خواندن آهنگ و شعر خارجی در جشن تولدها، ترانه ای برای تبریک جشن تولد ساخته می شود و خواندن آن در مجالس جشن تولد به صورت یک سنت زیبای ایرانی در می آید. » (تاریخچه ای بر ادبیات آهنگین ایران- نادره بدیعی- ص۳۰۹)
۹٫ «هنر» و «موسیقی» از دیدگاه دکتر شریعتی- ویژه نامه ادب و هنر روزنامه اطلاعات شماره ۱۸۷،۱۸۶ و …
۱۰٫ سلسله مقالات «هنر و هنرمند از نگاهی دیگر» به قلم نگارنده – ویژه نامه ادب و هنر روزنامه اطلاعات شماره ۱۴۹،۱۴۸،۱۴۷ و …
۱۱٫ این اثر در شور و دشتی با شعری از رحیم معینی کرمانشاهی اجرا شده است.
۱۲٫ تاریخچه ای بر ادبیات آهنگین ایران -ص ۳۱۲
۱۳٫ این اثر در دستگاه شور با شعری از رحیم معینی کرمانشاهی اجرا شده است.
۱۴٫ این اثر در دستگاه چهارگاه با شعری از دکتر قاسم رسا و با صدای اکبر گلپایگانی اجرا شده است.
۱۵٫ این اثر با صدای مازیار کیانی نژاد اجرا شده است. سال ها بعد همین ترانه با سبکی متفاوت توسط هنرمند دیگری در بیات اصفهان اجرا گردید. نام ترانه سرا بر نگارنده پوشیده ماند.
- قبلی تصاویر/ رازهای جالب جوانی مشهورترین بازیگران ایرانی
- بعدی عکس/ عاقبت بخیری ۳۰ سال آوارگی و بی پناهی یک پیرمرد
سلام، ببخشید مقاله هنر و موسیقی از دیدگاه دکتر شریعتی در روزنامه اطلاعات شماره ۲۵۳۴۵ برای چه تاریخی هست؟