آخرین خبر

قصه«سوران» چگونه به سر رسید؟/قطاری که با سنگ‌های کومله متوقف نشد!

به گزارش آوای ایرانیان «سوران» به پایان رسید و در ۱۸ قسمت روی آنتن رفت اما قصه این سریال، کاراکتری که از یک قهرمان مبارز تصویر کرد و داستانی که از تکه‌تکه شدن ایران به دست کومله و گروهک‌های مختلف نشان داد می‌تواند ابتدای مسیری باشد که تلویزیون بیش از اینها سراغ روایت و به تصویر کشیدنشان برود.

«سوران» جزو معدود سریال‌هایی بود که درباره کردستان اواخر دهه ۵۰ ساخته شد، به همین منطقه رفت و سریال را از همین زاویه روایت کرد و یک شخصیت واقعی را هم محور قصه‌اش قرار داد. سریالی که به همت سازمان سینمایی سوره ساخته شد و سپس به پخش تلویزیونی راه یافت.

سوران داستانی است که از یک قصه پرفراز و نشیب وام گرفته است قصه‌ای که هم برای قهرمانش جزو اتفاقات حیرت‌انگیز و استثنایی بوده است و هم برای فیلم و سریال شدن به اندازه کافی قابلیت دراماتیزه شدن را داشت.

امیر سعیدزاده معروف به سعید سردشتی مبارز قهرمانی است که در این سریال با نام «سوران» به بخش‌های مهمی از زندگی او پرداخته شد. شخصیتی که در طول زندگی خود یک بار مورد پیگرد ساواک قرار می‌گیرد فرار می‌کند به اسارت کومله درمی‌آید. او جزو معدود کسانی است که می‌تواند از دست کومله فرار کند. بعد از این در زمان جنگ تحمیلی یک بار دیگر به اسارت درمی‌آید و این بار اسارت او سال‌ها طول می‌کشد.

«سوران» روایتش روی همین فرار اول او می‌گذارد و التهابات کردستان و جنگ و کشمکش‌های درونی این منطقه در سال‌های آخر انقلاب و حتی بعد از آن را در قالب یک قصه ۱۸ قسمتی تعریف می‌کند. قصه‌ای که حالا یکی از حماسه‌های عاشقانه تلویزیون برای وطن است.

قابل پیش‌بینی بود که روایت چنین قصه‌ای با واکنش‌های دشمنان کشور و تجزیه طلبان هم مواجه شود که از زمان پخش سریال و اوج‌گیری آن در قسمت‌هایی که به چهره واقعی گروهک‌های کومله و دموکرات می‌پرداخت، این سنگ‌اندازی‌ها در فضای مجازی و توییتر افزایش پیدا کرد. حتی در مقطعی خواستار توقف پخش سریال بودند و با تلاشی مذبوحانه سعی در تفرقه افکنی و ایجاد شکاف بین قوم کرد بودند.

اکانت‌های تجزیه‌طلب در توئیتر با جملاتی از قبیل «سریال دروغین» یا «نگذارید فرزندانتان این سریال را تماشا کنند» به این سریال واکنش دادند و تلاش بسیاری کردند تا به‌واسطه فضاسازی حتی جلوی ادامه پخش سریال را گرفتند که البته به هدف خود نرسیدند. همین واکنش‌ها را البته می‌توان به این حساب گذاشت که هدف‌گذاری خالقان این سریال درست بوده و به‌خوبی هم توانسته‌اند به هدف خود برسند.

قصه«سوران» چگونه به سر رسید؟/قطاری که با سنگ‌های کومله متوقف نشد!

قصه دلهره‌آور؛ کتابی که سریال شد

«بسیار جذاب تهیه شده است؛ هم خود سرگذشت این جوان آزاده کرد جذاب است و هم نوع نگارش صریح و کوتاه و بی حاشیه کتاب. با اینکه نیروهای مبارز کرد طرفدار جمهوری اسلامی را از نزدیک دیده و شناخته‌ام، آنچه از فداکاری‌های آنان در این کتاب آمده برایم کاملاً جدید و اعجاب‌آور است» این بخشی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «عصرهای کریسکان» است. کتابی که خاطرات امیر سعیدزاده است که کیانوش گلزارراغب آنها را به نگارش درآورده است. این کتاب در ۲۷ فصل روایت و توسط انتشارات سوره مهر چاپ شده است که زندگی پر فراز و نشیبی از خاطرات امیر سعید زاده و اسارت‌های او در دل زندان‌های کریسکان را روایت کرده است.

سریال اما در ۱۸ قسمت به بخشی از این زندگی پرداخته است و اتفاقاً می‌تواند این سریال برگی از دفتر زندگی او باشد و در فصل‌های دیگری به اتفاقات عمده زندگی او در دوران اسارت بپردازد. در این سریال البته بخشی از قصه اسارت او توسط کومله روایت شد و بعد از آن آزادی سوران را در قصه دیدیم که اتفاقاً در مواجهه با نیروهای انقلاب ابتدا به فرار او شک می‌کنند و نیاز به اطمینان سازی دوباره دارد.

قصه سریال که توسط عباس ریاحی فیلمنامه آن به نگارش درآمد در عین اینکه روایتی انقلابی و حماسی دارد اما به خوبی توانسته بستری عاشقانه رقم بزند از عاشقانه ای که بین امیر سعیدزاده قهرمان کرد با نامزدش شکل می‌گیرد و از دیالوگ‌های کلیشه‌ای در چنین فضایی دور می‌شود تا احساسات و عواطفی که بین هر اعضای یک خانواده در سریال وجود دارد و دوگانگی و دودستگی‌هایی را که کومله در میان خانواده‌ها و مردم شهر ایجاد می‌کنند به خوبی نمایش می‌دهد. از کشتن بی گناهان وسط تروری در شهر گرفته تا ریختن خون کسانی که زمانی همسر و عزیز بوده‌اند.

پایان‌بندی قصه هم از امتیازات سریال است هم به نوعی حسن ختامی بر ۱۸ قسمت از سریال شد که یکی از بانیان کشتارهای سریال را به سرانجام خود رساند هم نشان داد افراد کومله فرار کرده‌اند و هنوز که هنوز است می‌توانند آسیب‌زا و خطرناک باشند آنچنان که در تاریخ هم همین گونه بوده است. از طرفی سوران قهرمان سریال وقتی از همه دغدغه‌ها مبارزه‌ها رهایی می‌یابد و می‌خواهد ساعتی را با همسرش خلوت کند حسام محمودی که نقش یکی از فرماندهان این سریال را دارد دوباره او را برای ماموریتی جدی‌تر و فراتر از کردستان فرا می‌خواند. سوران یا سعید سردشتی این بار برای جنگ تحمیلی ایران و عراق فراخوانده می‌شود و پایان سریال با آغاز بمباران عراق بر ایران همراه می‌شود.

کارگردانی؛ توفیق سروش محمدزاده در روایت

سروش محمدزاده را خیلی‌ها با اولین فیلم سینمایی‌اش یعنی «چهارشنبه» می‌شناسند و همان زمان به خودش و فیلم خوش ساختش اقبال نشان دادند. او در این سال‌ها چند سریال از جمله «همبازی» و «نوار زرد» در تلویزیون و «سیاوش» را در شبکه خانگی کارگردانی کرد که این آخری جزو تجربه‌های موفق او محسوب می‌شد.

محمدزاده در ساخت «سوران» سراغ تجربه‌ای رفت که چالش و ریسک تازه‌ای برایش محسوب می‌شد که از سویی تصویرگری فضای دهه ۵۰ در طراحی صحنه و لباس و از دیگر سو نحوه روایت همه جانبه اتفاقات از این چالش‌ها بود.

مهمتر از همه اینها نگاه کردن و بیان موضوعی است که به دلیل اهمیت آنکه فضایی حماسی و دفاع مقدسی دارد می‌توانست به شعار و اثر سفارشی نزدیک شود با این حال از هر گونه فضای شعاری به دور ماند و تا آخر توانست فضای مخاطب را با قصه و درام خود همراه کند.

بخشی از توفیق محمدزاده در فضای باورپذیری هم که نسبت به قصه و فضای دهه ۵۰ ایجاد کرد می‌توان به بهره‌گیری از بازیگرانی اشاره کرد که کمتر در تلویزیون بازی کرده‌اند و هنوز برای مخاطب ناشناخته‌اند. بازیگرانی مثل مهدی نصرتی که حتی برای اولین بار از آنها بازی گرفت و اگرچه سراغ کمتر دیده شده‌ها رفت اما بازی‌های روان و ایفای لهجه در آنها به گونه‌ای نبود که انتقاد بیننده یا حتی مخاطب حرفه‌ای‌تر را در برداشته باشد. یکدستی و انسجام بازی‌ها و همچنین فضاسازی درست دهه ۵۰ برگ برنده‌های اصلی این سریال بود. فضاسازی‌ای که معمولاً به بازنمایی دکوری در چنین سریال‌هایی بدل می‌شود و اینجا توانسته بود به واقعیت‌های سال‌های دهه ۵۰ نزدیک باشد. از جزییات لوکیشن که در همین تهران و نزدیکی‌های پایتخت تصویربرداری شده است تا جزییات لباس و صحنه و ملزومات دیگر را به درستی به تصویر درآورد.

قصه«سوران» چگونه به سر رسید؟/قطاری که با سنگ‌های کومله متوقف نشد!

بازیگران سوران؛ معرفی چهره‌های جدید

یکی از مهمترین دستاوردهای تلویزیون در همه ده‌ها معرفی استعدادها و چهره‌های جدید است. چهره‌هایی که به واسطه حضور در یک سریال پربیننده گاهی به ستاره‌های نوظهوری برای سینما بدل شده‌اند و امتیاز ویژه‌ای برای خود تلویزیون محسوب شده است. حتماً معرفی و چهره شدن بازیگران جدید به تعداد سریال‌هایی است که آن‌ها بازی می‌کنند. به ویژه که در دهه‌های اخیر سریال‌های نود شبی که امکان پخش هر شبی داشتند و در تعداد قسمت‌های طولانی مدت ساخته می‌شدند بهتر توانستند بازیگران جدید به سینما و تلویزیون معرفی کنند. «سوران» از این حیث با چالش بیشتری مواجه بود چراکه باید در ۱۸ قسمت مخاطبش را با بازیگران همراه می‌کرد و در این چالش هم به خوبی توانست توفیق کسب کند.

آسو پاشاپور همانطور که در خبرهای عمومی سریال آمده برایش از «با معرفی» استفاده شده است با این سریال دیده و به مخاطب معرفی شد. بازیگر جوانی که به خوبی از ایفای نقش دختر کرد برآمد و توانمندی خوبی از خود نشان داد.

علیرضا جعفری بازیگر جوانی که خیلی‌ها او را با نقش نوجوان «مهمان مامان» می‌شناسند از دیگر بازیگران سریال بود که با یک موقعیت جدید که برخلاف فیلم و سریال‌های طنز و کمدی است او را در نقشی جدی و در مقام یکی از کومله‌ها قرار داد و این بازیگر توانست خلاف موقعیت‌های مشابه که بیشتر از مخاطب خنده می‌گیرد در این نقش ظاهر شود و بر قامت او نشست.

توماج دانش بهزادی در نقش کیانوش که یکی از نقش‌های اصلی سریال را بر عهده داشت اگرچه سال‌ها بازیگر حرفه‌ای تئاتر است اما کمتر در سریال‌های تلویزیونی از او بهره گرفته شده است. حضور او با گریمی که داشت در کنار دیگر بازیگران کمتر دیده شده سریال به توفیق این ترکیب کمک کرد.

مهدی نصرتی اما بازیگر نقش اول سریال بود که برای اولین بار است در یک سریال تلویزیونی بازی می‌کند و اینجا توانست با نقش «سوران» به چهره تازه نفسی در میان بازیگران نوظهور سینما و تلویزیون بدل شود.

نصرتی پیش از این در چند سینمایی به ایفای نقش پرداخته است که هنوز هیچیک بر پرده سینما نرفته و توفیق اکران نداشته است. او در این نقش که ردای یک قهرمان ملی را باید ایفا می‌کرد نه تنها زیر سایه بازی‌های شعاری و کلیشه‌ای نرفت که توانست شخصیتی با هویت یک ایرانی دلسوز از خود به جا بگذارد که تا پای جان هم برای کردستان و برای وطنش فداکاری می‌کند.

برون سپاری موفق؛ مراکزی که بازوی سریال‌سازی تلویزیون شدند

دیگر نمی‌توان به زمانی دل خوش کرد که تلویزیون با دو یا سه شبکه که ۲۴ ساعته هم نبود می‌توانست مخاطب راضی نود درصدی داشته باشد. حالا مخاطب هر ثانیه شبکه‌ها و حتی مدیوم‌ها و سرویس‌های رسانه‌ای را تغییر می‌دهد تا بتواند به محتوای دلخواه خود دست یابد.

از هوشمندی‌های تلویزیون می‌تواند همین باشد که در عصر غول‌های رسانه‌ای که در رقابت با جذب و نگهداشت مخاطب هستند بتواند کمیت و کیفیت خود را در ارائه محتوا حفظ کند.

تلویزیون در چند سال اخیر در همکاری با سازمان‌های مختلف سریال ساخته است و سراغ تولید محتوا رفته اما گاهی هم تولیدات به طور کامل در مراکز و نهادهای بیرون از صداوسیما تولید شده و با حفظ همان استانداردها به تلویزیون فروخته شده است.

سازمان اوج پیش از این به میدان تولید اثر برای مدیوم‌های مختلف ورود کرده است و سریال‌هایی چون «مستوران»، «عشق کوفی» و یا فصل پنجم «پایتخت» پیش از این با این شیوه ساخته شده‌اند و بعد در تلویزیون عرضه شده است.

مرکز شهید آوینی نیز در ساخت «گاندو» با تلویزیون همکاری داشت و بعد از آن چندین سریال را به طور مستقل در دستور کار قرار داد که به تولید برساند.

مرکز سریال سازمان سینمایی سوره نیز از سال گذشته به حوزه سریال سازی ورود کرده است و «کاتب اعظم» جزو اولین سریال‌هایی است که توسط این مرکز ساخته شد و در اختیار تلویزیون قرار گرفت.

«سوران» دومین سریالی است که خروجی این مرکز است و نشان می‌دهد که ارگان‌هایی چون اوج و سوره می‌توانند بازوی خوبی برای تلویزیون باشند.

 

ممکن است به این موارد نیز علاقه مند باشید:

0 دیدگاه در “قصه«سوران» چگونه به سر رسید؟/قطاری که با سنگ‌های کومله متوقف نشد!”

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ویدئو

مشترک خبرنامه شوید

برای دریافت آخرین مطالب سایت در ایمیل خود عضو خبرنامه شوید